موج افسردگی ناشی از تجمل‌گرایی در جامعه

تجمل‌گرایی، لوکس‌گرایی و مصرف‌زدگی از ویژگی‌های جامعه امروزی است، آن‌چنان که عده‌ای ‌درصددند گوی سبقت را از دیگران بربایند و در این عرصه خوش بدرخشند، اما با موانع زیادی روبه‌رو هستند.

کد خبر : 20116
تاریخ انتشار : چهارشنبه 27 دی 1396 - 6:15

به گزارش پایگاه خبری “ججین” روزنامه آرمان نوشت: پرفسور حسن باهر استاد دانشگاه و رفتارشناس درباره موج افسردگی ناشی از تجمل‌گرایی می‌گوید: «وقتی عده‌ای خیلی دارند و خیلی‌ها هیچ‌ ندارند، این اتفاق می‌افتد. در گذشته شاید تحمل این فاصله ممکن بود و گفته می‌شد که روزی هر کسی دست خداست، اما وقتی جوانان می‌بینند که عده‌ای از راه‌های غیرمشروع مانند اختلاس، ارتشا، مفاسد اخلاقی و اقتصادی متمول شده‌اند، در مقام مقایسه قرار می‌گیرند. به عبارت دیگر وقتی جایی انباشتی از غذا و جایی دیگر انبوهی از گرسنگان باشد و بین اینها نرده قرار دهند، گرسنگان ناچارند که از روی نرده بپرند. در واقع زخمی شدن بهتر از مردن است. بنابراین برخی جوانان نمی‌توانند تجزیه و تحلیل‌های توجیه‌گرایانه داشته باشند؛ از این رو برون‌فکنی می‌کنند.»

در حال حاضر لوکس‌گرایی و چشم و هم‌چشمی در جامعه در حال افزایش است و نمود این مساله را هم در فضای واقعی و هم در فضای مجازی می‌بینیم. به نظر شما این پدیده نشات‌گرفته از چیست؟

توجه به تجملات، لوکس‌گرایی و مسائل زینتی افراطی دلایل متعددی دارد که یکی از آن دلایل نوکیسگی برخی از صاحبان مال است که نمی‌دانند چگونه ثروت خود را مصرف کنند، چون به دست آوردن درآمد یک مساله و هزینه کردن آن هم امر دیگری است و در واقع هنر می‌خواهد. مصرف‌زدگی در شرع و قانون مشکلاتی دارد، اما گاهی خود متولیان شرع و قانون هم مرتکب آن می‌شوند. تکاثر و اسراف شکل‌های مختلف مصرف‌زدگی را نشان می‌دهند. از سوی دیگر، لوکس‌گرایی دو دلیل دارد. یکی این است که ممکن است افراد درآمد ویژه داشته و هنر خرج کردن نداشته باشند. همچنین در ایران جایی برای مصرف درآمدهای انبوه وجود ندارد و اگر یک نفر بخواهد که درآمد کلانی را مصرف کند، مانند قدیم ثروت خود را خرج خدمات عامه نمی‌کند، یعنی از وقف، مدرسه‌سازی، خیریه‌سازی و… خبری نیست. از این رو با اقدامات چشم‌پرکن مانند خرید ماشین گرانقیمت در جامعه فرافکنی می‌کند و با این کار عامل دلشکستگی اعضای دیگر جامعه می‌شود، چرا که مردم جامعه در حالی او را می‌بینند که توان خرید حداقل‌ها را ندارند.

برای مثال افرادی که خانه ندارند از کنار قصرها عبور می‌کنند، افرادی که دوچرخه ندارند از کنار ماشین‌های شاسی بلند میلیاردی می‌گذرند. در واقع شکاف طبقاتی که در جامعه زیاد است، نشان داده می‌شود، چون آنچه تبعیض اقتصادی نام گرفته، تنها پولدار بودن چهار‌درصد و بی پولی ۹۶‌درصد نیست، بلکه احساس این شکاف بیشترین مشکل را به وجود آورده است، چون از قدیم هم خان و رعیت وجود داشت، اما مشکلی نبود. به دلیل آنکه خان در بیرون از خانه مانند بقیه مردم زندگی می‌کرد و حتی با رعیت غذا می‌خورد، ولی امروزه اگر فردی در خانه خود به دیگران افطاری می‌دهد برای این است که نشان دهند چقدر از بیت‌المال را مال‌البیت کرده است یا برخی دیگر هزینه کردن برای امام حسین(ع) را صرف تبختر خود می‌کنند. برای مثال دسته سینه‌زنی را به محلات شیک می‌برند یا در باغی را باز می‌کنند و دسته سینه‌زنی را به آنجا وارد می‌کنند. بنابراین اقدام آنها برای امام حسین(ع) نیست. اگر برای امام حسین(ع) بود، به یاری امام حسین(ع) می‌شتافتند و به پیروان مستمند او می‌پرداختند. آنها با این کارها تنها می‌خواهند خود را نشان دهند.

از سوی دیگر، برخی ثروتمندان نیز برای آنکه وجدانی راحت در برابر خلط مال حلال و حرام خود داشته باشند، با این کارها از نظر خود رد مظالم می‌کنند. در مورد اقلیت ثروتمند هم باید بگویم که سیستم اقتصادی نباید به گونه‌ای باشد که ثروت بین عده خاص در گردش باشد. با تمام این تفاسیر زیبایی، لباس مناسب و رفتار شایسته خوب است، حتی تمام بزرگان عطر را دوست داشتند و در واقع زیبایی جزو ارکان عرفان است. همچنین ما انسانی را کامل می‌دانیم که از نظر زمان، مکان، سن و جنس در توانایی، دانایی، شکیبایی و زیبایی زبانزد باشد، ولی این زیبایی لزوما خرج کردن و مصرف کردن بیش از اندازه نیست. از سوی دیگر، هیچ‌مالی بدون دزدی، انبوه نمی‌شود. به عبارت دیگر ممکن است که پدر فرد ثروت نامشروع به دست آورده که به او ارث رسیده یا خودش دزدی کرده یا نظام اقتصادی ناهموار بوده و او درآمد کلان به دست آورده و شاید هم به محور نامطلوبی وصل بوده که ثروت هنگفتی را به جیب زده است. در هر صورت یکی از این چهار مورد موجب ثروتمندی افراد می‌شود. حضرت علی (ع) می‌فرمایند: نعمت فراوانی ندیدم، مگر اینکه در کنارش حقی ضایع شده باشد. همچنین در قرآن هم آمده است که یک نفر حق ندارد بیش از نیاز طبیعی خود مصرف کند. افرادی که اسراف و ولخرجی می‌کنند برادر شیطان هستند.

تظاهر به رفاه در جامعه به‌وفور نمایان است، حتی افرادی که ثروتمند نیستند، به نوعی قصد دارند خود را از نظر اقتصادی در سطح بالا نشان دهند. برای مثال در فضای مجازی دیده شده که حتی برخی افراد برای گرفتن از دیگران تصاویر لوکس لباس و ماشین قرض می‌گیرند. از منظر شما چرا جامعه به این سمت گرایش پیدا کرده است؟

مولانا در این زمینه دارد که به‌طور خلاصه به آن اشاره می‌کنم. روزی درویشی به محفلی که همگی مرفه بودند وارد می‌شود و بلافاصله بعد از دیدن لباس‌های فاخر و انواع غذاها به خانه خود باز می‌گردد. قبای نویی می‌پوشد و دنبه آب‌کرده‌ای را به سبیل خود می‌مالد و دوباره به آن محفل می‌رود، اما با وجود تعارف بسیار غذایی میل نمی‌کند. پسرش از او می‌پرسد که این چه کاری است که کردی؟ درویش در پاسخ می‌گوید: در این جمع همه پولدار و کباب‌خورده هستند؛ من هم باید تظاهر کنم که کباب خورده‌ام، برای همین سبیلم را با دنبه چرب کرده‌ام. در واقع این مساله کمبودها را نشان می‌دهد و بیشتر تظاهرها به رفاه ناشی از کمبودهاست. برای مثال فردی که موی معمولی دارد خیلی آن را دستکاری نمی‌کند، اما فردی که کم‌موست دائما به دنبال راه چاره است. همچنین جوانی که با ماشین مدل بالای دیگران دوردور می‌کند، می‌خواهد کاستی‌های خود را بپوشاند.

به عبارت دیگر جامعه به سمت ابزارمندی رفته است، یعنی برخی‌ها می‌خواهند با ابزار برای خود شخصیت دست‌و‌پا کنند. بهتر است که بگویم که افراد جامعه امروزی ما آدم‌فروش و آهن‌فروش شده‌اند. برخی بخوروبریز و اختلاس دارند و برخی‌ها برای خرید انواع ماشین، ساختمان گرانقیمت و… آدم‌فروشی می‌کنند و با زدوبند در بازاری که لزوما معقول نیست، به ثروت کلان دست می‌یابند. اگر آقایان دنبال راه حلی برای مشکلات اقتصادی هستند باید بگویم که ما نفت مفتی داریم، آن را صادر می‌کنیم و درآمد را صرفا خرج می‌کنیم. از تولید خبری نیست. در واقع تولید کالای مولدی را نداریم، حتی خدمات، ادبیات، هنر و عرفان کاربردی را هم تولید نمی‌کنیم که به کشورهای دیگر صادر شود. به عبارت دیگر تمام پول نفت خرج دیگران و مصرف داخلی می‌شود. بنابراین ما همچنان این عقب‌ماندگی را با خود یدک می‌کشیم و کاستی‌ها طبیعی است.

از آنجا که وضعیت اشتغال در کشور ما نابسامان است با افزایش لوکس‌گرایی و مصرف‌زدگی موجی از ناامیدی و افسردگی برای جوانانی که نمی‌توانند خود را همپای دیگران کنند به وجود آمده است. بر همین اساس شاهد نوعی تنش در میان اعضای جامعه هستیم. تحلیل شما از این ماجرا چگونه است؟

وقتی عده‌ای خیلی دارند و خیلی‌ها هیچ ‌ندارند، این اتفاق می‌افتد. در گذشته شاید تحمل این فاصله ممکن بود و گفته می‌شد که روزی هر کسی دست خداست، اما وقتی جوانان می‌بینند که عده‌ای از راه‌های غیرمشروع مانند اختلاس، ارتشا، مفاسد اخلاقی و اقتصادی متمول شده‌اند در مقام مقایسه قرار می‌گیرند. به عبارت دیگر وقتی جایی انباشتی از غذا و جایی دیگر انبوهی از گرسنگان باشد و بین اینها نرده قرار دهند، گرسنگان ناچارند که از روی نرده بپرند. در واقع زخمی شدن بهتر از مردن است. بنابراین برخی جوانان نمی‌توانند تجزیه و تحلیل‌های توجیه‌گرایانه داشته باشند. از این رو دست به کارهای خلاف می‌زنند یا برون‌فکنی می‌کنند. برای مثال به سرقت، تن‌فروشی و… می‌روند و عده دیگر که اهل این کارها نبوده و درونگرا هستند، افسرده و دلسرد شده و ممکن است در انتها خودکشی کنند. در واقع گروه اول با دگرکشی مشکل خود را حل می‌کنند و گروه دوم با خودکشی خود را از بین می‌برند. یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان اقتصاد مارکس بود که گفت تبعیض طبقاتی اشکال دارد، اما برخی بزرگان نفهمیدند و گفتند فرهنگ زیربناست.

حدود ۱۰ سال پیش مناظره‌ای در تلویزیون پخش شد که بنده با تنی چند از بزرگان در آن حضور داشتم. همگی آنها زیربنا را فرهنگ دانستند و بنده به تنهایی حرف از اقتصاد زدم و ۸۰‌درصد آرا از جانب مردم به من داده شد. از این رو تبعیض اقتصادی مشکلات روبنایی به وجود می‌آورد و جامعه را دو قطبی می‌کند. شاید بتوان کم و زیاد را تحمل کرد، گرچه این هم به نوبه خود غلط است، ولی وقتی امری خلاف مانند حقوق یا مسکن نجومی، اختلاس و… رخ می‌دهد که تقریبا هیچ‌کدام از آنها به بیت‌المال برگشت داده نمی‌شود مردم دلخور می‌شوند. اکنون جامعه به سمتی می‌رود که مردم بر این باروند که اگر نخورند، خورده می‌شوند. چرا الان دانشجویان درس نمی‌خوانند و فقط به فکر مدرک گرفتن هستند؟ در واقع آنها تظاهر به باسوادی می‌کنند، ولی در ایران سواد و معلومات به معنای واقعی وجود ندارد. اکنون جوانان مشتاق علم نیستند، آنهایی هم که بودند از اشتیاقشان کاسته شده است و اکنون عده‌ای قلیل هستند که دنبال معلومات هستند. در واقع در دانشگاه‌ها یک‌دهم علم‌پذیرند و بقیه علم‌پذیرا‌ هستند، یعنی آمده‌اند دانشگاه که از تشریفات پذیرایی کنند.

این روزها خانواده‌ها با هجمه فضای مجازی تحت تاثیر لوکس‌گرایی قرار گرفته‌اند و در واقع برخی زنان از همسران خود یا فرزندان از والدین خود انتطاراتی دارند که قابل تحقق نیست. این مساله ضربه به پیکره خانواده‌ها زده است. ارزیابی شما در این باره چیست؟

نتایج مشاوره‌ها نشان می‌دهد اکثر اختلافات خانوادگی بین زوج‌ها یا والدین و فرزندان از ترویج لوکس‌گرایی در جامعه نشات می‌گیرد. افراد با تصوراتی ازدواج کرده‌اند که زیر یک سقف محقق نشده است. به عبارت دیگر می‌بینند که دیگران شرایط بهتری دارند، اما آنها با اینکه هر دو شاغل هستند وضعیتشان نامطلوب است. از این رو اختلاف‌ها ایجاد می‌شود. خانمی چند روز پیش برای مشاوره پیش من آمد. او گفت که همسرش امکانات مادی لازم را ندارد، حتی صاحبخانه اجاره را بیشتر کرده، در حالی که ما توان پرداخت اجاره فعلی را هم نداریم. بنابراین قصد جدایی داریم، بلکه هر دو به منزل پدری‌مان برویم که حداقل شکممان سیر شود و از پرداخت اجاره‌خانه خلاص شویم. این یکی از صدها موردی است که خانواده‌ها به دلیل مسائل مالی به اختلاف می‌خورند. از سوی دیگر، فرزندان افراد عالی یا مردم عادی روح و خواسته‌هایشان یکی است. نمی‌توانیم بگوییم که فرزند کارمند با فرزند مقامات بالا فرق دارد. بچه‌ها خود را با هم مقایسه می‌کنند. بنابراین وقتی بینند که کودکی در یک جمع مرفه است و آنها از امکانات حداقلی بی‌بهره‌اند مسلما سوال‌هایی برایشان پیش می‌آید، حتی فکر می‌کنند که والدینشان کم‌کاری و اسراف کرده یا حقشان را نمی‌دهند.

از طرف دیگر یک معلم، استاد، کارمند و… حقوق معینی دارد که از آن بیشتر نمی‌گیرد. همین که بتواند خانواده خود را روی خط فقر نگه دارد تا به زیر خط فقر نرود، جای شکرش باقی است. اگر یکی از نامزدهای انتخاباتی از چهاردرصد و ۹۶‌درصد سخن گفت، بی‌ربط هم نبوده است. بنده به دلیل شناختی که دارم نمی‌توانم نام ببرم، اما می‌توانم اشاره کنم که چندی پیش برای مشاوره به خانه‌ای رفتم که پدر خانواده از پسر خود و اینکه هیچ‌فعالیتی ندارد، ناراضی بود. وقتی پسر را دیدم، قصد داشتم که در او نیروی انگیزشی ایجاد کنم، ولی پسر گفت من خانه، ویلا و ماشین دارم و احتیاجی به کار کردن ندارم. به او گفتم تحصیل کن که گفت چند مدرک از خارج برایم فرستاده‌اند. در واقع او یک فرد مصرف‌کننده بود که در آخر به او گفتم به خلق خدا کمک کن. همچنین در دانشگاه می‌بینیم که برخی همکاران برای اینکه دو کلاس بیشتر بردارند، چه تلاشی می‌کنند یا اینکه استاد راهنما شوند با همکاران دیگر درگیر شده یا به ائتلاف روی می‌آوردند. بنابراین زیربنای فرهنگ اقتصاد است. اگر فقر اقتصادی نباشد، فقر فرهنگی نیز وجود ندارد. قبلا اگر خانواده‌ای فقیر بود، شرافتمندانه زندگی می‌کرد. آن زمان بانوی عفیفی نبود که به دلیل مادیات تن‌فروشی کند، ولی الان برخی‌ها برای اضافه مادیات این کار را انجام می‌دهند.

مصرف‌زدگی و لوکس‌گرایی به حدی در جامعه شایع شده که برخی افراد از این طریق برای خود کسب درآمد می‌کنند. برای مثال برخی‌ها در فضای مجازی با تجملات برای خود فالوئر جمع کرده و از طریق تبلیغات سودی را به دست می‌آوردند. این مساله تبعات زیادی را به دنبال دارد و دیگر جوانان برای کسب تحصیل و ارتقای سطح توانمندی خود تلاش نمی‌کنند، چرا که راه‌های دیگری می‌توانند منبع درآمد باشند. علت این مساله از نگاه شما چیست؟

تحولات عظیمی در جهان و تحولات عظیمی در ایران در حال رقم خوردن است. بنده متولد قم و بزرگ‌شده رم هستم. در همه جای دنیا افراد رو به جلو می‌روند، اما در ایران برعکس است. ما اکنون وارد مرحله نوینی از تجمل‌زدگی شده‌ایم و آن تجمل‌زدگی اخلاقی، فرهنگی و عرفانی است. تجملات فقط مادیات نیست و زور و تزویر را هم دربرمی‌گیرد. وقتی فردی خالکوبی می‌کند و فالوئر بالایی دارد و از موقعیت خود استفاده می‌کند، یعنی تجملات صرفا مختص کالا نیست. برای خدمات، فرهنگ و عرفان هم است. چند روز پیش بنده دو خواهر مراجعه‌کننده برای مشاوره داشتم که یکی از آنها وسواس داشت. هرچه بنده با دلایل علمی و معنوی قصد کمک داشتم، خواهرش می‌گفت او با یک فالگیر در ارتباط است و حرف هیچ‌پزشک و مشاوری را قبول نمی‌کند. در انتها من برای او کلام خدا را خواندم و گفتم که بالاتر از ذکر خدا وجود ندارد. در واقع تبلیغات جادوگران و فالگیران به برندی تبدیل شده و نوعی مصرف‌گرایی را به دنبال دارد. همچنین باید بگویم که تبلیغات در همه جای دنیا وجود دارد، اما برخی افراد به علت چهره بودن کالایی را تبلیغ می‌کنند که هیچ‌سنخیتی با آنها ندارند و اینها وجوه دیگر مصرف‌گرایی است.

با توجه به راه افتادن موج مصرف‌زدگی و لوکس‌گرایی چه راهکاری را برای مقابله با آن پیشنهاد می‌کنید؟

باید جلو کارهای منفی را گرفت و افراد را به کار مثبت ترغیب کرد. ثروت نامشروع ضد ارزش است و نباید جا بیفتد. غیر حقیقت پایدار نیست. در واقع وقتی سیلی راه می‌افتد زباله‌ها را با خود حمل می‌کند و آنچه اهمیت دارد برای مردم می‌ماند. از سوی دیگر، همیشه مردم از بالادستی‌ها الگو می‌گیرند. بنابراین افرادی که در راس امور هستند، نباید خلاف کنند و بگویند به ما ربطی ندارد. ما همه مسئول عملکرد هم هستیم. از سوی دیگر، باید به وضعیت اشتغال نیز پرداخت. اکنون سطح متوسط تحصیل به کارشناسی ارشد رسیده است. بنابراین جوانان به اشتغال نیاز دارند. اگر شرایط مهیا باشد جوانان باانگیزه درس می‌خوانند تا آینده خود را رقم بزنند نه اینکه وقت خود را در فضای مجازی هدر بدهند و سعی داشته باشند با لوکس‌گرایی عده‌ای را با خود همراه کنند. بنابراین برای مقابله با مصرف‌زدگی و لوکس‌گرایی نیازمند اقدامات زیربنایی هستیم و باید وضعیت اقتصادی کشور هرچه زودتر بهبود یابد.

 

 

 

اعتراض زنان شاغل در غسالخانه به صدور حکم “مرده شوری” برای یک زن خیانتکار


 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.