یک دست کتوشلوار دیپلمات اتو کشیده که از سقف آویخته و یک جفت کفش چرمی واکسخورده که انتظار مردی رشید را میکشند، «نشانههای زندگی»اند که معلق ماندهاند تا پدری از زندان بیرون بیاید، آنها را به تن کند، دست فرزندش را بگیرد و باهم به گردش بروند. شاید پدر هرگز قد کشیدن فرزندش را نبیند. شاید وقتی از زندان برگردد او «شهید» شده باشد؛ اگر برگردد.