کتاب روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل
من زود لباس پوشیدم چون ممکن بود مهمانها دقیقا سر ساعت هشت برسند، اما اوقاتم بدجوری تلخ شد، چون شلواری که برایم دوختهاند خیلی کوتاه شد. لوپین هم خیلی دور برداشته، ایراد گرفت چرا برای مهمانی کفش پایم نکردهام.
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، انگلیسیها هرچند به اندازه فرانسویها طناز نیستند، بااینحال میتوان طنز را در لایههای مختلف زندگیشان جستوجو کرد. کاری که برادران گروسمیث کردهاند همین است: آنها سرک کشیدهاند به لایههای مختلف جامعه انگلیسی، و مو را از ماست بیرون کشیدهاند تا کتاب محبوب لندنیها را بنویسند: «روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل» (ترجمه فارسی: شهلا طهماسبی، نشر نو)
این آدم ناقابل که چارلز پوتر نام دارد، زندگیاش به بیستوچهار فصل تقسیم میشود: آقای پوتر، آدم «ناقابل» حساسی است که تلاش دارد اصالتش را با مراودههای بیحاصل با نقاشهای ساختمان، شاگرد مغازهها، مستخدمها، دکاندارها و آدمهایی که همهچیز را به دل میگیرند، خدشهدار نشود. همه فکروذکر آقای پوتر این است که جوکهای خوب تعریف کند و چون به هر قیمت و هر بدبختیای دلش میخواهد تحویلش بگیرند، به این نتیجه رسیده که تنها چیزی که مرد را میسازد، نوشتن یادداشتهای روزانه یا روزنامه خاطرات است. پس او یعنی آقای پوتر ضمن روایت زندگی خودش، به ماجراهای روزمره خانوادهاش که ساکن عمارت لورلز درهالووی، بریکفیلدتراس هستند نیز میپردازد. طبق معمول هر خانوادهای رئیس خانواده خود چارلز پوتر است که کارمند شرکتی تجارتی در سیتی لندن است و همسر وفاداری به نام کری و پسر جوان و بیبندوباری هم به نام ویلی لوپن دارد.
کتاب «روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل» اثر مشترک برادران گروسمیث، جورج و والتر، متولد لندن است؛ «روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل» در کنار روایتهای طناز آقای پوتر، تصویرسازیهای زیبایی نیز دارد که کار دست آقای ویدون است که چند نمایشنامه از جمله «شب مهمانی» و رمانی به نام «گزارشی از یک زن» را در کارنامه دارد. کتاب «روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل» از سال ۱۸۹۲ تا ۱۹۱۹، پانزده مرتبه تجدید چاپ شد که پنج بار آن مربوط به سال ۱۹۱۰ بود. از این کتاب همچنین نمایشهایی در سال ۱۹۵۴ در تئاتر هنرهای لندن، در سال ۱۹۸۶ در تئاتر گریک، در سال ۱۹۹۳ در تئاتر گرینویچ و در سال ۲۰۱۱ در رویال و درنگیت اجرا شد. براساس این کتاب همچنین سه نمایش رادیویی در سالهای ۲۰۰۴، ۲۰۱۲ و ۲۰۱۵ اجرا شده است. دو سریال تلویزیونی در سالهای ۱۹۷۹ و ۲۰۰۷ براساس این رمان ساخته شده و در سال ۱۹۶۴ هم یک فیلم کوتاه چهل دقیقهای صامت ساخته شد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
یک روز فراموشنشدنی. اولین مهمانی مهم ما روزی که به این خانه آمدهایم. بعدازظهر زود از سیتی برگشتیم. لوپین اصرار داشت یک پیشخدمت بگیریم و شش بطری نوشیدنی تدارک بینیم. به نظر من این ولخرجیها ضرورتی ندارد، اما لوپین گفت شانسش گفته و از یک معامله خصوصی در سیتی سه پوند گیرش آمده. امیدوارم در این اوضاع بیگدار به آب نزند. اتاق ناهارخوری خیلی قشنگ شده، کری از ته دل گفت: «نباید حالا که آقای پرکاپ افتخار دادهاند، اوضاع خانه باعث خجالت باشد.»
من زود لباس پوشیدم چون ممکن بود مهمانها دقیقا سر ساعت هشت برسند، اما اوقاتم بدجوری تلخ شد، چون شلواری که برایم دوختهاند خیلی کوتاه شد. لوپین هم خیلی دور برداشته، ایراد گرفت چرا برای مهمانی کفش پایم نکردهام.
با طعنه جواب دادم: «پسرجان، من یکجوری زندگی کردهام که فراتر از این چیزها باشد.»
لوپین زد زیرخنده و گفت: «آدم معمولا فراتر از کفشهاشه!»
برچسب ها :برادران گروسمیث ، ججین ، جورج و والتر ، رمان ، روزنامه خاطرات یک آدم ناقابل ، شهلا طهماسبی ، کتاب
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰