کتاب سفرنامه ناصرخسرو
در این نوشته تلاش شده است متن کامل سفرنامه ناصرخسرو در بخش های مختلف ارایه شود.
پایگاه خبری “ججین”
سفرنامه ناصر خسرو بخش ۵
آمد
ششم روز از دی ماه قدیم به شهر آمد رسیدیم . بنیاد شهر بر سنگی یک لخت نهاده . و طول شهر به مساحت دو هزار گام باشد و عرض هم چندین . و گرد او سوری کشیده است از سنگ سیاه که خشتها بریده است از صد منی تا یک هزار منی .
و پیش روی این سنگ ها چنان به یکدیگر پیوسته است که هیچ گل و گچ در میان ان نیست . بالای دیوار بیست ارش ارتفاع دارد و پهنای دیوار ده ارش . به هر صد گز برجی ساخته که نیمه دایره ان هشتاد گز باشد و کنگره او هم از این سنگ .
و از اندرون شهر ، در بسیار جای ، نردبانهای سنگین بسته است که بر سر بارو توان شدن . و بر سر هر برجی جنگ گاهی ساخته . و چهار دروازه بر این شهرستان است همه اهن ، بی چوب ، هر یکی روی به جهتی از جهات عالم : شرقی را باب الدجله گویند ، غربی را باب الروم ، شمالی را باب الارمن ، جنوبی را باب التل .
و بیرون این سور ، سوری دیگر است هم از این سنگ ، بالای ان ده گز . و همه سرهای دیوار کنگره . و از اندرون کنگره ممری ساخته چنانکه با سلاح تمام مرد بگذرد و بایستد و جنگ کند به اسانی . و این سور بیرون را نیز دروازه های اهنین برنشانده اند مخالف دروازه های اندرونی ؛ چنانکه چون از دروازه های سور اول در روند ، مبلغی در فصیل بباید رفت تا به دروازه سور دوم رسند و فراخی فصیل پانزده گز باشد .
و اندر میان شهر چشمه ای است که از سنگ خاره بیرون می اید ، مقدار پنج اسیا گرد . ابی به غایت خوش ، و هیچ کس نداند از کجا می اید . و در ان شهر اشجار و بساتین است که از ان اب ساخته اند . و امیر و حاکم ان شهر پسر ان نصرالدوله است که ذکر رفت . و من فراوان شهرها و قلعه ها دیدم در اطراف عالم ، در بلاد عرب و عجم و هند و ترک ، مثل شهر امد هیچ جا ندیدم که بر روی زمین چنان باشد و نه نیز از کس شنیدم که گفت “چنان ، جای دیگر دیده ام “.
و مسجد جامع هم از این سنگ سیاه است ، چنانکه از ان را ستتر و محکمتر نتواند بود . و در میان جامع دویست و اند ستون سنگین برداشته است ، هر ستونی یک پاره سنگ . و بر ستون ها طاق ها زده است همه از سنگ ، و بر سر طاق ها باز ستون ها زده است کوتاهتر از ان ، و صفی دیگر طاق زده برسر ان طاق های بزرگ .
و همه بام های این مسجد به خرپشته پوشیده ، همه نجارت و نقارت و منقوش مدهون کرده . واندر ساحت مسجد سنگی بزرگ نهاده است ؛ و حوضی سنگین مدور عظیم بزرگ ، بر سر ان سنگ نهاده و ارتفاعش قامت مردی ، و دور دایره ان ده گز ، و نایژه ای برنجین از میان حوض بر امده که ابی صافی به فواره از ان بیرون می اید ، چنانکه مدخل و مخرج ان اب پیدا نیست .
و متوضای عظیم بزرگ و چنان نیکو ساخته که به از ان نباشد ؛ الا که سنگ امد که عمارت کرده اند همه سیاه است واز ان میافارقین سپید . و نزدیک مسجد کلیسایی است ، عظیم به تکلف ، هم سنگ ساخته ؛ و زمین کلیسیا مرخم کرده به نقش ها .
و بر طارم ان ، که جای عبادت ترسایان است ، دری اهنین مشبک دیدم که هیچ جای ، مثل ان ، دری ندیده بودم . و از شهر امد به حران دو راه است : یکی را هیچ ابادانی نیست وان چهل فرسنگ است . و بر راهی دیگر ابادانی و دیهای بسیار است ، بیشتر اهل ان نصاری باشند ، و ان شصت فرسنگ باشد .
ما با کاروان به راه ابادانی شدیم : صحرایی به غایت هموار بود ، الا انکه چندان سنگ بود که ستور البته هیچ گام بی سنگ ننهادی .
سنگین : سنگی از جنس سنگ
مرخم : مرمرین – از رخام
ادامه دارد…
منبع : کتاب سفرنامه ناصرخسرو به کوشش دکتر نادر وزین پور – چاپ پنجم در سال ۱۳۶۲
بخش چهارم را در اینجا بخوانید
telegram.me/jajinnews
برچسب ها :امد ، ججین ، خوی ، دیاربکر ، سفرنامه ناصرخسرو ، مرند ، مرو ، میافارقین ، نادر وزین پور ، ناصرخسرو ، ناصرخسرو قبادیانی ، وان ، وسطان ، کتاب
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰