کتاب سفرنامه ناصرخسرو

در این نوشته تلاش شده است متن کامل سفرنامه ناصرخسرو در بخش های مختلف ارایه شود.

کد خبر : 40467
تاریخ انتشار : پنجشنبه 4 آبان 1396 - 18:16

 

Image result for ‫نقشه سفر ناصر خسرو‬‎

 

 

 

 پایگاه خبری “ججین”   

 

سفرنامه ناصر خسرو بخش ۴

 

 

مرند ، خوی ، وان ، وسطان

 

چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم به راه مرند ، وبا لشگری ، از ان امیر وهسودان ، تا خوی بشدیم و از انجا با رسولی برفتیم تا برکری . و از خوی تا برکری سی فرسنگ است . ودر روز دوازدهم جمادی الاولی انجا رسیدیم . واز انجا به وان و وسطان رسیدیم . در بازار انجا گوشت خوک –همچنانکه گوشت گوسفند- می فروختند و زنان و مردان ایشان بر دکانها نشسته شراب می خورند بی تحاشی .

 

اخلاط   –   امیر صد ساله

 

واز انجا به شهر اخلاط رسیدیم . هجدهم جمادی الاولی بود . و این شهر سر حد ارمنیان و مسلمانان است . و از برکری تا اینجا نوزده فرسنگ است . و انجا امیری بود او را نصرالدوله گفتندی . عمرش زیادت از صد سال بود. پسران بسیار داشت ، هریکی را ولایتی داده بود . و در این شهر اخلاط ، به سه زبان سخن گویند : تازی ، پارسی و ارمنی ، و ظن من ان بود که اخلاط ، بدین سبب ، نام ان شهر نهاده اند. ومعامله انجا به پول باشد و رطل ایشان سیصد درم باشد.

 

برف در صحرا

 

بیستم جمادی الاولی از انجا برفتیم ، به رباطی رسیدیم ، برف و سرمایی عظیم بود و در صحرایی در پیش شهر ، مقداری راه ، چوبی به زمین فرو برده بودند تا مردم ، روز برف و دمه بر هنجار ان چوب می روند .

 

بطلیس

 

از انجا به شهر بطلیس رسیدیم . به دره ای در نهاده بود . انجا عسل خریدیم . صد من به یک دینار بر امده بود به ان حساب که به ما بفروختند . و گفتند در این شهر کس باشد که او را در یک سال سیصد ، چهارصد خیک عسل حاصل شود و از انجا برفتیم ، قلعه ای دیدیم که ان را “قف انظر” می گفتند ، یعنی “بایست بنگر” .

از انجا بگذشتیم ، به جایی رسیدیم که انجا مسجدی بود . می گفتند که اویس قرنی ، قدس الله روحه ، ساخته است . و در ان حدود مردم را دیدم که در کوه می گردیدند و چوبی چون درخت سرو می بریدند . پرسیدم که از چه می کنید ؟ گفتند : این چوب را یک سر در اتش می کنیم و از دیگر سر ان قطران بیرون می اید ؛ همه در چاه جمع می کنیم و از ان چاه در ظروف می کنیم و به اطراف می بریم . و این ولایتها که بعد از اخلاط ذکر کرده شود از حساب میافارقین باشد.

 

ارزن

 

از انجا به شهر ارزن شدیم . شهری ابادان ونیکو بود با اب روان و بساتین و اشجار و بازارهای نیک . ودر انجا در اذرماه پارسیان دویست من انگور به یک دینار می فروختند ، که ان را “رزارمانوش”می گفتند . از انجا به میافارقین رسیدیم .

 

میافارقین

 

از شهراخلاط میافارقین بیست و هشت فرسنگ بود . و از بلخ تا میافارقین از این راه که ما امدیم پانصدوپنجاه و دو فرسنگ بود . و روز ادینه بیست وششم جمادی الاولی سنه ثمان وثلاثین و اربعماعه (۴۳۸) بود . و در این وقت برگ در ختها هنوز سبز بود . و باره ای عظیم داشت از سنگ سفید بر شده ، هر سنگ مقدار پانصد من و به هر پنجاه گزی برجی عظیم ساخته هم از این سنگ سفیدی که گفته شد .

و سر باره ، همه ، کنگره ها برنهاده چنانکه گویی امروز استاد دست از وی کشیده . و این شهر را یک در است از سوی مغرب ، و در گاهی عظیم بر کشیده است به طاقی سنگین ، و دری اهنین بی چوب برانجا ترکیب کرده .

و مسجد ادینه ای دارد که اگر صفت ان کرده شود به تطویل انجامد ، هر چند صاحب کتاب شرحی هرچه تمامتر نوشته است“۱” . با لجمله متوضای ان را چهل حجره در پیش است . و دو جوی اب بزرگ می گردد در همه خانه ها ، یکی ظاهراستعمال را ، و دیگری تحت الارض پنهان که ثفل می برد و چاهها پاک می گرداند.

و بیرون از این شهرستان ، در ربض ، کاروانسراها و بازارهاست و گرمابه ها ، و مسجدی جامع دیگری است که روز ادینه انجا هم نماز کنند . و از سوی شمال سوری دیگر است که ان را محدثه گویند ، هم شهری است با بازارها و مسجد جامع و حمامات ، همه با ترتیبی خوش .

وسلطان ولایت را خطبه چنین کنند “الامیر الاعظم عزالسلام سعد الدین نصرالدوله وشرف المله ابونصر احمد” مردی صد ساله که گفتند که هست . و رطل انجا چهار صدوهشتاد درمسنگ باشد . و این امیر شهری ساخته است برچهار فرسنگی میافارقین و ان را نصریه نام کرده . و از امد تا میافارقین نه فرسنگ است .

 

۱ – از این عبارت معلوم می شود که کسی سفر نامه ناصر خسرو را مختصر کرده است و شاید این که در دست ماست فقط مختصر ان باشد .

 

ارزن : نام شهری است در ولایت دیاربکر ، نزدیک رود دجله ، در شرق میافارقین

 

برکری : (بارگیری ، بهرگیری) شهر قدیم ارمنیه (در محل ترکیه کنونی) بر سر راه ارجیش به خوی . رودی بزرگ دارد که به دریاچه وان می ریزد .

 

بطلیس : از شهرهای ارمنستان ، نزدیک زاویه جنوبی دریاچه وان . در دره ای عمیق واقع است . در سلهای اولیه فتوحات اسلامی فتح شد . در ۶۰۴ ه ق به دست ایوبیان افتاد .

 

اخلاط : شهری در کنار دریاچه وان . این شهر گویا در زمان سلطان سلیم اول به تصرف عثمانی در امد . در ۹۵۵ ه ق شاه طهماسب صفوی ان را با خاک یکسان کرد . در زمان سلطان سلیمان اول ، عثمانیها در محل ان قلعه ای بنا کردند و به تدریج شهر جدید بر پا شد.

 

اویس قرنی : یکی از اولیای تابعین بوده است که به سال ۳۷ ه ق در جنگ صفین در راه طرفداری از حضرت علی کشته شد .

 

 میافارقین : از شهر های دیاربکر ، نزدیک امد . مردم ان غالبا عیسوی و یهودی بوده اند . این شهر در قرن هشتم به دست مغولها افتاد .

 

امد : شهر امد یا دیاربکر مرکز ولایت دیاربکر . برساحل چپ رود دجله قرار دارد ، و از مراکز صنعتی و بازرگانی است . شاپور دوم ساسانی ان را گرفت . در زمان خلافت عمر به تصرف مسلمانان درامد ۱۹ ه ق ودر سال ۳۶۸ ه ق به دست ال بویه افتاد .

 

ادامه دارد…

 

منبع : کتاب سفرنامه ناصرخسرو به کوشش دکتر نادر وزین پور – چاپ پنجم در سال ۱۳۶۲

 

 

بخش سوم را در اینجا بخوانید

 

کتاب سفرنامه ناصرخسرو

 

 

 


 

telegram.me/jajinnews

 

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

هتل نزدیک حرم شنبه , ۶ آبان ۱۳۹۶ - ۵:۳۶

اطلاعات خیلی خوب بود ممنون