اطلاعات خیلی خوب بود ممنون
کتاب سفرنامه ناصرخسرو
در این نوشته تلاش شده است متن کامل سفرنامه ناصرخسرو در بخش های مختلف ارایه شود.
پایگاه خبری “ججین”
سفرنامه ناصر خسرو بخش ۴
مرند ، خوی ، وان ، وسطان
چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم به راه مرند ، وبا لشگری ، از ان امیر وهسودان ، تا خوی بشدیم و از انجا با رسولی برفتیم تا برکری . و از خوی تا برکری سی فرسنگ است . ودر روز دوازدهم جمادی الاولی انجا رسیدیم . واز انجا به وان و وسطان رسیدیم . در بازار انجا گوشت خوک –همچنانکه گوشت گوسفند- می فروختند و زنان و مردان ایشان بر دکانها نشسته شراب می خورند بی تحاشی .
اخلاط – امیر صد ساله
واز انجا به شهر اخلاط رسیدیم . هجدهم جمادی الاولی بود . و این شهر سر حد ارمنیان و مسلمانان است . و از برکری تا اینجا نوزده فرسنگ است . و انجا امیری بود او را نصرالدوله گفتندی . عمرش زیادت از صد سال بود. پسران بسیار داشت ، هریکی را ولایتی داده بود . و در این شهر اخلاط ، به سه زبان سخن گویند : تازی ، پارسی و ارمنی ، و ظن من ان بود که اخلاط ، بدین سبب ، نام ان شهر نهاده اند. ومعامله انجا به پول باشد و رطل ایشان سیصد درم باشد.
برف در صحرا
بیستم جمادی الاولی از انجا برفتیم ، به رباطی رسیدیم ، برف و سرمایی عظیم بود و در صحرایی در پیش شهر ، مقداری راه ، چوبی به زمین فرو برده بودند تا مردم ، روز برف و دمه بر هنجار ان چوب می روند .
بطلیس
از انجا به شهر بطلیس رسیدیم . به دره ای در نهاده بود . انجا عسل خریدیم . صد من به یک دینار بر امده بود به ان حساب که به ما بفروختند . و گفتند در این شهر کس باشد که او را در یک سال سیصد ، چهارصد خیک عسل حاصل شود و از انجا برفتیم ، قلعه ای دیدیم که ان را “قف انظر” می گفتند ، یعنی “بایست بنگر” .
از انجا بگذشتیم ، به جایی رسیدیم که انجا مسجدی بود . می گفتند که اویس قرنی ، قدس الله روحه ، ساخته است . و در ان حدود مردم را دیدم که در کوه می گردیدند و چوبی چون درخت سرو می بریدند . پرسیدم که از چه می کنید ؟ گفتند : این چوب را یک سر در اتش می کنیم و از دیگر سر ان قطران بیرون می اید ؛ همه در چاه جمع می کنیم و از ان چاه در ظروف می کنیم و به اطراف می بریم . و این ولایتها که بعد از اخلاط ذکر کرده شود از حساب میافارقین باشد.
ارزن
از انجا به شهر ارزن شدیم . شهری ابادان ونیکو بود با اب روان و بساتین و اشجار و بازارهای نیک . ودر انجا در اذرماه پارسیان دویست من انگور به یک دینار می فروختند ، که ان را “رزارمانوش”می گفتند . از انجا به میافارقین رسیدیم .
میافارقین
از شهراخلاط میافارقین بیست و هشت فرسنگ بود . و از بلخ تا میافارقین از این راه که ما امدیم پانصدوپنجاه و دو فرسنگ بود . و روز ادینه بیست وششم جمادی الاولی سنه ثمان وثلاثین و اربعماعه (۴۳۸) بود . و در این وقت برگ در ختها هنوز سبز بود . و باره ای عظیم داشت از سنگ سفید بر شده ، هر سنگ مقدار پانصد من و به هر پنجاه گزی برجی عظیم ساخته هم از این سنگ سفیدی که گفته شد .
و سر باره ، همه ، کنگره ها برنهاده چنانکه گویی امروز استاد دست از وی کشیده . و این شهر را یک در است از سوی مغرب ، و در گاهی عظیم بر کشیده است به طاقی سنگین ، و دری اهنین بی چوب برانجا ترکیب کرده .
و مسجد ادینه ای دارد که اگر صفت ان کرده شود به تطویل انجامد ، هر چند صاحب کتاب شرحی هرچه تمامتر نوشته است“۱” . با لجمله متوضای ان را چهل حجره در پیش است . و دو جوی اب بزرگ می گردد در همه خانه ها ، یکی ظاهراستعمال را ، و دیگری تحت الارض پنهان که ثفل می برد و چاهها پاک می گرداند.
و بیرون از این شهرستان ، در ربض ، کاروانسراها و بازارهاست و گرمابه ها ، و مسجدی جامع دیگری است که روز ادینه انجا هم نماز کنند . و از سوی شمال سوری دیگر است که ان را محدثه گویند ، هم شهری است با بازارها و مسجد جامع و حمامات ، همه با ترتیبی خوش .
وسلطان ولایت را خطبه چنین کنند “الامیر الاعظم عزالسلام سعد الدین نصرالدوله وشرف المله ابونصر احمد” مردی صد ساله که گفتند که هست . و رطل انجا چهار صدوهشتاد درمسنگ باشد . و این امیر شهری ساخته است برچهار فرسنگی میافارقین و ان را نصریه نام کرده . و از امد تا میافارقین نه فرسنگ است .
۱ – از این عبارت معلوم می شود که کسی سفر نامه ناصر خسرو را مختصر کرده است و شاید این که در دست ماست فقط مختصر ان باشد .
ارزن : نام شهری است در ولایت دیاربکر ، نزدیک رود دجله ، در شرق میافارقین
برکری : (بارگیری ، بهرگیری) شهر قدیم ارمنیه (در محل ترکیه کنونی) بر سر راه ارجیش به خوی . رودی بزرگ دارد که به دریاچه وان می ریزد .
بطلیس : از شهرهای ارمنستان ، نزدیک زاویه جنوبی دریاچه وان . در دره ای عمیق واقع است . در سلهای اولیه فتوحات اسلامی فتح شد . در ۶۰۴ ه ق به دست ایوبیان افتاد .
اخلاط : شهری در کنار دریاچه وان . این شهر گویا در زمان سلطان سلیم اول به تصرف عثمانی در امد . در ۹۵۵ ه ق شاه طهماسب صفوی ان را با خاک یکسان کرد . در زمان سلطان سلیمان اول ، عثمانیها در محل ان قلعه ای بنا کردند و به تدریج شهر جدید بر پا شد.
اویس قرنی : یکی از اولیای تابعین بوده است که به سال ۳۷ ه ق در جنگ صفین در راه طرفداری از حضرت علی کشته شد .
میافارقین : از شهر های دیاربکر ، نزدیک امد . مردم ان غالبا عیسوی و یهودی بوده اند . این شهر در قرن هشتم به دست مغولها افتاد .
امد : شهر امد یا دیاربکر مرکز ولایت دیاربکر . برساحل چپ رود دجله قرار دارد ، و از مراکز صنعتی و بازرگانی است . شاپور دوم ساسانی ان را گرفت . در زمان خلافت عمر به تصرف مسلمانان درامد ۱۹ ه ق ودر سال ۳۶۸ ه ق به دست ال بویه افتاد .
ادامه دارد…
منبع : کتاب سفرنامه ناصرخسرو به کوشش دکتر نادر وزین پور – چاپ پنجم در سال ۱۳۶۲
بخش سوم را در اینجا بخوانید
telegram.me/jajinnews
برچسب ها :امد ، ججین ، خوی ، دیاربکر ، سفرنامه ناصرخسرو ، مرند ، مرو ، میافارقین ، نادر وزین پور ، ناصرخسرو ، ناصرخسرو قبادیانی ، وان ، وسطان ، کتاب
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱