نقد داستان پیرمرد و دریا

پیرمرد و دریا – The Old Man and the Sea
نویسنده: ارنست همینگوی – Ernest Hemingway
سال انتشار: ۱۹۵۲

کد خبر : 28748
تاریخ انتشار : چهارشنبه 27 دی 1396 - 5:09

 

به گزارش پایگاه خبری “ججین به نقل از نقد روز ، پیرمرد و دریا از ارنست همینگوی در نگاه اول، به شکل فریب آمیزی یک داستان ساده به نظر می آید. داستان معمولی یک ماهیگیر کوبایی که وارد دشوار ترین چالش زندگی خود می شود. این رمان کوتاه اگرچه حجم نسبتا کمی دارد، اما سرشار از درام است و به شکلی تمثیلی، استقامت انسان در سخت ترین دوران زندگی را به نمایش می گذارد. همینگوی با خلق سانتیاگو شخصیت اصلی داستان، یکی از متمایزترین شخصیت های ادبیات آمریکا را به تصویر می کشد. سانتیاگو شخصیتی است که تلاش می کند شجاعت لازم برای عبور از شادی ها و غم هایی را به دست بیاورد که زندگی (دریای داستان) پیش روی او می گذارد.

 

نقد داستان پیرمرد و دریا

 

تنها در دریا، سانتیاگو بارها و در چندین موقعیت به ظاهر ناامید کننده، تلاش می کند روحیه امیدوارانه خود را حفظ کند. شخصیت پیرمرد به شکل ایده آلی، نماینده همان تعریف «زیبایی تحت فشار» است که همینگوی همیشه در سر می پروراند. سانتیاگو نمی خواهد تسلیم موانعی شود که دریا پیش رویش قرار می دهد. به نظر می رسد به طور کلی سانتیاگو معتقد است اگرچه با یک تراژدی مواجه شده است (مساله ای که هرکسی دیر یا زود با آن رو به رو می شود)، اما نباید دست از تلاش بردارد. او با به یادآوردن خاطرات جوانی خود مثل خبر سلامت دوباره دی ماجیو بزرگ و هم چنین آشنایی با تفکراتی که پسر در سر می پروراند، توان فیزیکی و احساسی لازم برای ایستادگی کردن و طی کردن ادامه ماجرا را به دست می آورد.

بعد از این که نیزه ماهی بزرگ طعمه را می بلعد، سانتیاگو متوجه می شود که قادر به کشتن آنی این ماهی نیست. ماهی او را به دنبال خود می کشاند. در طول آزمون مقاومتی که میان مرد و ماهی برقرار می شود، ارتباطی قوی میان این دو به وجود می آید. پیرمرد بارها ماهی را با عنوان برادر خطاب می کند. او در جایی به ماهی می گوید: «حال من و تو به هم پیوسته ایم، از ظهر با هم بوده ایم، و کسی قرار نیست به هیچ کدام از ما کمک کند.» در آن دریا با آن جریان هوای گرمسیری، ماهی و پیرمرد ساکنان بازمانده ای هستند که به حیات خود ادامه می دهند. آن ها این حقیقت را نمی توانند انکار کنند که مورد مرحمت دریا قرار گرفته اند، دریایی که نماد زندگی است.

به این ترتیب، ماهی از یک طعمه صرف برای سانتیاگو خارج شده و به استعاره ای از وضعیت احساسی و فیزیکی پیرمرد تبدیل می شود. کوسه ها نیزه ماهی مرده را پاره پاره می کنند. سانتیاگو حین بازگشت به خانه تلاش می کند مانع خورده شدن ماهی شود. گویی کوسه ها مشغول مبارزه با او هستند. تنها زمانی که تمام گوشت و پوست نیزه ماهی از میان می رود و اسکلت او باقی می ماند، سانتیاگو تسلیم می شود. چرا که می داند «بالاخره شکست خورده و راه خلاصی وجود ندارد.»

کوسه ها ماهی با ارزش را از میان برمی دارند و پیرمرد یک فرد شکست خورده به نظر می رسد. اما هیچ کس نمی تواند این حقیقت را انکار کند که سانتیاگو (که همیشه مورد تمسخر یا ترحم بقیه ماهیگیرها قرار می گرفته است)، با مقاومت کردن و گرفتن ماهی به این بزرگی، کاری غیرقابل تصور انجام داده است. طبق کدهایی که همینگوی مشخص کرده است و با در نظر گرفتن اصول شجاعت و پایداری، پیرمرد را علی رغم شکستی که خورده است باید برنده این بازی بدانیم. سانتیاگو اگرچه نتوانسته ماهی را با موفقیت به ساحل برساند، اما مبارزه ای شرافت مندانه انجام داده است. چرا که هم نیزه ماهی را به ساحل رسانده است و هم سعی کرده از ماهی در برابر کوسه ها محافظت کند. با انجام این کار، پیرمرد انسانیت خود را به اثبات می رساند. سانتیاگو در برابر عظیم ترین مصیبت زندگی خود مقاومت کرده و به سلامت از سد آن عبور می کند. مصیبت زندگی سانتیاگو، همان نبرد همیشگی و بی پایان انسان با سرنوشت است. پیرمرد با مقاومت خود و عبور از ماجرایی مملو از غم و شادی، حقانیت خود را اثبات می کند.

این داستان تصویری کامل از زندگی را ارائه می دهد. پیرمرد برای شکار ماهی و بردن آن به خانه هر کاری انجام می دهد. او هیچ اشتباهی نمی کند و تمام کارها را به درستی انجام می دهد، ولی باز هم کافی نیست. سانتیاگو به منظور حفظ غنیمت باارزشی که با سخت کوشی به دست آورده است، به تلاش خود ادامه می دهد و حتی با کوسه ها هم مبارزه می کند. در زندگی همه ما پیش آمده است که برای دست یافتن به یک هدف؛ همه کار انجام می دهیم، تمام کارها را به درستی به سرانجام می رسانیم، اما به یک باره تمام رویاها و امیدهایمان بر باد می رود. با این وجود اما همینگوی می خواهد درباره مساله دیگری صحبت کند، او می خواهد بر اهمیت همین تلاش ها تاکید کند. زندگی هرقدر هم سخت و ناعادلانه باشد، اما باز هم امکان دستیابی به امیدها و رویاها وجود دارد. پیرمرد و دریا می تواند یک رمان الهام بخش برای هرکسی باشد. وقتی یک پیرمرد ساده همچون سانتیاگو می تواند به چنین موفقیت بزرگی دست پیدا کند، چه چیزی می تواند مانع دستیابی بقیه افراد به رویاهایشان شود؟

 


 

 

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.