رمان محبوب اثر تونی موریسون
محبوب / دلبند – Beloved
نویسنده: تونی موریسون – Toni Morrison
سال: ۱۹۸۷
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، محبوب نه تنها تأثیرات فیزیکی بلکه تأثیرات روحی روانی ناشی از بردهداری را نیز به تصویر می کشد. نشان می دهد که برده داری چگونه آزادی، خانواده و در برخی موارد، عقل و منطق را هم از انسان می گیرد. اقدام سثبرای کشتن فرزندش نتیجه مستقیم رنج و عذابی است که از سوی اسکولتیچر و برادرزاده هایش بر او متحمل می شود.
موریسون از طریق سث و بیبیساگز (مادر شوهر سث) در مضمون مادرانگی به کاوش می پردازد.بیبیساگز که پسرش هال او را از بردگی رها می کند، علمداری روحی از رشد و پرورش در جامعه است. از طرفی، سث با تجربیاتش از بردگی آنقدر از نظر روحی روانی دچار آسیب شده است که غریزه های مادرانه اش با ترس و احساس گناه در هم گره خورده است.
از بسیاری جهات، شخصیت محبوب (بیلاود) تصویری جسمانی از اندوه و آشفتگی مداوم در زندگی شخصیت های رمان است. او انگار دخترِ مردهی سث باشد، که هم به عنوان روحی انتقام جو ظاهر می شود و هم به عنوان یادآوری قتلی که سث مرتکب شده است. او ممکن است روح همان کودک به قتل رسیده باشد که خانه ۱۲۴ را تسخیر کرده است، چون با ظهور ناگهانی و عجیب این زن، خانه از تسخیر توسط روح کودک در می آید. خود این زن هم رفتارهای کودکانه ای دارد. کودک کشته شده هم بینام است. نام این زن از نوشته روی سنگ قبر کودک کشته شدهی سث گرفته شده است که روی سنگ قبرش نوشته شده محبوب. محبوب باعث میشود وضعیت و به هم ریختگی روانی خانواده نمایان شود، دیوانگی را در خانه ایجاد کرده و آرام آرام باعث تخریب سث می شود.
شخصیت پردازی موریسون از زنی مهاجر، سث، دختر کشته شده اش، محبوب، در داستان نویسی بی سابقه است. این رمان تصویر دقیقی است از تجربیات و زندگی زنهای برده سیاه پوست. سث در چهارده سالگی ازدواج میکند و در نوزده سالگی برای چهارمین فرزندش حامله است. آقای گارنر از خوش رفتاری اش و نوع برخوردش با برده های مرد به خود افتخار می کند، با این حال او هم این تفکر برده داران را دارد که از زنان برده با هدف باروری استفاده می کنند. اسکولتیچر نیز برای توانایی بارداری و به خاطر پولی که میتواند از این راه به دست آید، برای سث ارزش قائل است.
بیش از هر چیزی اهمیت این رمان به خاطر تصویر و نمایشش از نگرانیهای مادران برده است که نسبت به وضعیت و آسایش فرزندانشان داشتند. سث تصمیم میگیرد تمامی کودکانش را بکشد اما اجازه ندهد فرزندانش به آن زندگی بردگی بازگردند. میخواهد به هر قیمتی که شده به اوهایو و فرزندانش برسد. او اغلب تکرار میکند که می بایست به دخترکش محبوب شیر بدهد. رمان همچنین به رابطه بین مادرِ پرستار و نوزادش می پردازد. سث به یاد میآورد که برده بودن او را از داشتن ارتباط با مادرش محروم کرده است و تصمیم میگیرد به پرورش کودکانش بپردازد.شخصیت محبوب، از فقدان ارتباط با مادرش و از یک نفرت سرچشمه می گیرد، همچنین از احساس نیازی برای مجازات کشته شدن بی رحمانه اش به دست مادرش. با اینکه محبوب یک روح است، قابل توجه است که او همچون یک کودک رفتار می کند، کودکی که در دوران نوزادی خسران و فقدان بزرگی را تجربه کرده است. او از نظر روانی تخریب شده و پریشانی تمام وحودش را گرفته است. در شخصیت محبوب دائماً نیازی برای نزدیک بودن به مادرش دیده می شود. سث احساس گناه میکند و به همین خاطر محبوب هر درخواستی میتواند از او داشته باشد و می تواند مادرش را وادار به انجام آن کند، مهم نیست درخواست هایش چقدر مضحک باشد، اعتراض سث هم چیزی را تغییر نمی دهد.
جرقه طرح داستانی محبوب مربوط به زمانی است که موریسون به عنوان ویراستار کار می کرد. در پروژه ای با داستان زن بردهای به نام مارگارت گارنر بر می خورد که یکی از فرزندانش را کشته و می خواسته سه کودک دیگرش را هم بکشد تا مانع بازگشت آنها به وضعیت بردگی شود. این اساس داستان محبوب شد.
رمان از طریق شخصیتهای سث و بیبیساگز به مضمون مادر به عنوان پرورش دهنده و محافظ می پردازد.بیبیساگز از سث، پس از فرارش مراقبت و نگهداری می کند، و وقتی دیگر توان ادامه این کار را ندارد، تصمیم میگیرد که بمیرد. سث کودکانش را به عنوان دارایی اش می بیند، به عنوان جان هایی که او به جهان آورده است. مساله مشابهی هم برای بیبیساگز پیش آمده است، او مجبور بود از تمامی کودکانش به جز آخرین پسرش، هال جدا شود. سث تصمیم میگیرد کودکانش را جایی قرار دهد که این سیستم بردهداری نتواند به آنها آسیب برساند.
رمان تلاش دارد به درک نیروهایی (نیروهایی تاریخی و شخصی) بپردازد که باعث میشوند سث با این هدف که نگذارد فرزندانش ترس و وحشت برده بودن را تجربه کنند؛ آن ها را بکشد. ترس و وحشت بردهداری به صورت تسخیر خانه ای نشان داده شده است که با ظهور روح کودکی در جسمی بالغ ظهور پیدا می کند. از همان شروع داستان، وارد کردن گذشته در زندگی سث، دنور، بیبیساگز، پاول دی و جامعه، کاربرد و استفاده نویسنده از ماوراطبیعه را نشان می دهد. محبوب نماینده و نشانگر درد و رنجهایی در گذشته است که بر زندگی تمامی آفریقایی – آمریکایی ها سایه افکنده است. این گذشتهی دردناک با کلمهی «یادآوری» نشان داده می شود که در طول رمان به کار می رود. شخصیتها مدام درگیر عقب راندن و تلاش برای دور کردن گذشته هستند، گذشتهای که در زندگیشان رخنه کرده و درد و رنجی را در آن گسترانده است که با ظهور محبوب به شکلی جسمانی نمود پیدا می کند.
موریسون دائماً محیطی را پیش چشم خواننده تصویر میکند که شخصیت سث را ساخته است؛ جامعهی برده داری. این سیستم، منبع دیوانگی سث و دلیل رفتارهایش است. پاول دی میتواند دوراهی و شرایط دث را درک کند و این گونه نتیجه گیری می کند که برای یک زنِ برده، داشتن عشق به هر چیزی خطرناک است به ویژه عشق به فرزند. پاول دی به تنشهایی اشاره میکند که سیستم بردهداری ایجاد کرده است، و همچنین به غریزهی زنان برده برای محافظت و بزرگ کردن فرزندانشان. بردهداری تمامی داراییهای زن برده را مدعی میشود و حقوق مادر بودن را هم از او می گیرد. به او اجازه نمی دهد در مورد آینده فرزندانش، تربیت و رشد جسمی آنها تصمیم گیری کند. سث به صورت غریزی به دنبال راهی است که فرزندانش را نگه دارد و به آنها عشق بورزد، و از این جاست که کشمکش اصلی داستان ایجاد می شود.
منبع: Enotes
برچسب ها :ادبیات ، تونی موریسون ، ججین ، داستان ، رمان ، مجموعه داستان ، کتاب
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰