جای خالی تخصص

اندکی که در زمان پیش می‌رود، حماسه منبع روایات می‌شود که اثری مغشوش و نمادین از تاریخ در آن وجود دارد.

کد خبر : 43363
تاریخ انتشار : جمعه 17 فروردین 1397 - 0:40

 

به گزارش پایگاه خبری “ججین، یکی از بحرانی‌ترین معضلاتی که گریبان جامعه ایران را گرفته است، ورود و ادعای افراد در حوزه‌هایی است که تخصص و حتی آگاهی‌ عمومی کافی در آن باب ندارند. این اتفاق اگر در سطح مردم عادی رخ دهد، تبعات خیلی گسترده‌ای ندارد، چنانچه بارها شاهد آن بوده‌ایم که مردم در هر زمینه‌ای نظرات متنوعی ارائه داده و در هر موضوعی خود را صاحب صلاحیت برای اظهار نظر می‌دانند؛ از ورود به مسائل پزشکی و نسخه‌پیچیدن برای بیماری‌ها گرفته تا اظهارنظرهایی عجیب و غریب در زمینه تاریخ. این رفتار نابهنجار، زمانی منجر به مشکلات جدی برای جامعه خواهد شد که از سوی مسئولان و کسانی سر زند که دارای اختیاراتی بوده و براساس تصورات نادرست و غیرتخصصی خود در یک حوزه، تصمیماتی گرفته و نظریات غیرعلمی خود را جامه عمل بپوشانند.

یا افرادی که به هر دلیلی تریبونی در اختیار داشته و نظریات عمدتا ناصحیح خود را در باب مسائلی که فاقد تخصص هستند، به مخاطبان زیادی منتقل ‌کنند. متاسفانه اخیرا این نوع موضع‌گیری‌ها در حوزه ایران‌شناسی، تاریخ و فرهنگ کهن ایران در میان مسئولان غیرمتخصص به طرز چشم‌گیری افزایش یافته است. رایج‌ترین اشتباهی که در چند وقت اخیر به مناسبت روز منتسب به کوروش یعنی هفتم آبان تکرار شده است، استناد به شاهنامه برای قضاوت در مورد شخصیت‌های تاریخی است. عده‌ای مدعی شده‌اند که کوروش واقعیت تاریخی ندارد و دلیل این ادعای خود را فقدان نام «کوروش» در «شاهنامه فردوسی» مطرح کرده‌اند. این مدعیان غیرمتخصص معتقد هستند از آنجایی که نام کوروش و دیگر پادشاهان هخامنشی در شاهنامه فردوسی نیامده است، بنابراین وجود سلسله هخامنشی و پادشاهی به نام کوروش، محل تردید است. آنچه باعث نادرستی و غیرعلمی‌بودن چنین ادعایی است، عدم آگاهی و شناخت تخصصی شاهنامه فردوسی است. برخلاف تصور این مدعیان، شاهنامه فردوسی نه‌تنها یک سند معتبر تاریخی نیست، بلکه مدعی روایت تاریخ واقعی این سرزمین نیز نیست. شاهنامه فردوسی یک اثر ادبی‌حماسی است که حاوی روایاتی ملهم از روایات اساطیری، حماسی و شبه‌تاریخی درهم‌تنیده با افسانه است. اسطوره روایتی است که هیچ ‌قرابتی با واقعیت تاریخی ندارد. شخصیت‌های جهان اساطیر، برخاسته از انباشت تمایلات آمیخته با تقدس چندین نسل یک ملت است؛ روایاتی که حول یک شخصیت اساطیری نقل شده است، کاملا غیرواقعی و سرشار از رخدادها و باشندگان فرازمینی است.

 

اگر حتی در نام، میان یک شخصیت و یا رخداد تاریخی با یک شخصیت و یا رخداد اساطیری شباهتی دیده شود، تشابه فقط در حد همان نام است. یک روایت اساطیری در طول سده‌ها، سینه به سینه میان نسل‌ها پرورانده، پالایش و تقدیس شده و کاملا ارتباط خود را با واقعه احتمالا تاریخی منشا از دست داده است. البته این بدان معنی نیست که هر روایت اساطیری، لزوما واجد یک منشا تاریخی است. بی‌شمارند روایاتی در جهان اساطیر که نه قهرمان‌هایشان و نه رخدادهای پیرامونشان، هیچ‌ تناظری در واقعیت تاریخ ندارند. همچنین هیچ‌ ضرورتی وجود ندارد که شخصیت‌های برجسته تاریخ واقعی و یا رخدادهای مهم تاریخی، پا به جهان اساطیر گذاشته و ردی از آن در روایات اسطوره‌ای قابل پیگیری باشد. یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های اسطوره با واقعیت تاریخی، تفاوت مفهوم زمان در این دو بستر روایت است. زمان در تاریخ، خطی، یکتا و غیرقابل برگشت است. اما در اسطوره، زمان به هیچ‌وجه واجد چنین مشخصاتی نیست.

زمان در اساطیر دایره‌ای است. رخدادها در اساطیر، زمان مشخصی ندارند و مفهوم زمانی آنها فقط در فاصله‌شان از رخداد ازلی قابل تکرار مفهوم پیدا می‌کند. حماسه نیز یک روایت ادبی و هنری از شرح پهلوانی‌های یک ملت است. آنچه در تاریخ روایی برای یک ملت غرور و افتخار آفریده است، در نمادی از جنس یک پهلوان، پرداخته، مزین به زینت‌های هنری‌ادبی در اشعاری حماسی بروز خواهند کرد. یعنی آنچه در حافظه جمعی یک ملت از رخدادی تاریخی باقی مانده است، با شخصیت‌پرداری‌های نوین و حماسی، با ادبیات و اغراق‌های متنوعی درآمیخته، اثری هنری خلق می‌کند. بنابراین حماسه نیز محلی برای روایت‌کردن رخدادهای صرف تاریخی یک پادشاه و یا سلسله نیست. در شاهنامه به ترتیب زمانی، یعنی میزان فاصله زمان حال از مبدا تاریخ، نخست با روایاتی متاثر از اساطیر و سپس‌ با روایات حماسی مواجه می‌شویم. یعنی هرچه فاصله حافظه جمعی مردم از زمان پیشین، بیشتر باشد، روایات شاهنامه فردوسی، زاویه بیشتری با واقعیت پیدا می‌کند. یعنی در شاهنامه فردوسی، آنچه برای آغاز تاریخ روایی ذکر شده است، کاملا بر مبنای اسطوره که هیچ‌ سنخیتی با واقعیت تاریخ ندارد، بنا شده است. اندکی که در زمان پیش می‌رود، حماسه منبع روایات می‌شود که اثری مغشوش و نمادین از تاریخ در آن وجود دارد.

و در بخش پایانی شاهنامه، که کمترین فاصله از زمان سرایش شاهنامه با حوادث این بخش شاهنامه وجود دارد، مبنای روایات، تاریخ شفاهی و روایی قرار می‌گیرد که به روایت آمیخته با افسانه شاهان اشکانی به صورت مختصر و شاهان ساسانی به صورت مفصل‌تر می‌پردازد. آنچه از تاریخ در این قسمت شاهنامه روایت شده است، بیشتر روایاتی است که در کتب دینی پهلوی ذکر شده است و منبع آن کتاب‌ها نیز روایات آمیخته با اسطوره و افسانه‌ای است که در زمان ساسانیان از سرگذشت ایران وجود داشته است. بنابراین اگر به‌طور مثال، سرگذشت سیاسی حاکمان ایران در گذشته بسیار دور، مانند تاریخ مادها و تاریخ هخامنشیان در شاهنامه وجود ندارد، دلیلی علمی برای انکار وجود چنین سلسله‌هایی نیست.

 


 

 

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.