تفاوت حق در انسان ها و حیوانات

در اسلام، ذبح و شکار برخی حیوانات و با شرایطی خاص جایز است؛ اما اینکه ذبح و شکار حیوان به ظاهر حقوق حیوانات را ازبین می برد، باعث شده است برخی اسلام را ناقض حقوق حیوانات بدانند.

کد خبر : 34078
تاریخ انتشار : جمعه 3 خرداد 1398 - 6:12

 پایگاه خبری “ججین”  

 

 

 

چکیده

در اسلام، ذبح و شکار برخی حیوانات و با شرایطی خاص جایز است؛ اما اینکه ذبح و شکار حیوان به ظاهر حقوق حیوانات را ازبین می برد، باعث شده است برخی اسلام را ناقض حقوق حیوانات بدانند؛ در حالی که اسلام نه تنها ناقض حقوق حیوانات نیست، بلکه توصیه ها و دستورهایی که فقه شیعه در این زمینه دارد، حقوق حیوانات را بیش از بیش اثبات می کند.
در این مقاله با توجه به ادله قطعی و آیات و روایاتی که خواهد آمد، جواز ذبح و شکار اثبات می شود؛ و در کنار آن، روش و چگونگی ذبح و صید حیوان به گونه ای که مؤید حقوق حیوانات است، بیان خواهد شد.

مقدمه

انسان از ابتدای پیدایش، بنا بر غرایز خود، برای حفظ بقا و رفع نیازهای خویش به هر طریقی، به تلاش پرداخت.

یکی از این نیازها، تهیه غذا برای رفع گرسنگی بود. او پس از شناخت موجودی به نام حیوان، فهمید که نه تنها از گوشت آن برای سیر کردن خود، بلکه از پوست و پشم آن نیز برای پوشش خویش می تواند بهره برداری کند. چنین بود که کشتن حیوانات آغاز شد.

همان گونه که پس از گذشت زمان و تشکیل زندگی اجتماعی انسان ها و ایجاد روابط متقابل بین آنها، بشر به فکر بحث و گفت وگو پیرامون حقوق انسان ها افتاد و انواع ظلم ها و بی عدالتی ها را درباره انسان نقض حقوق بشر نامید، کم کم حقوق حیوانات را نیز کانون توجه خود قرار داد و قوانینی در این باب وضع کرد.

در قرآن کریم نیز خداوند اصل استفاده انسان از مخلوقات دیگر را به این بیان مجاز می شمرد:

وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِّنْهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لَّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (جاثیه، ۱۳)

«و او آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، همه را از سوی خود مسخر شما ساخته است. در این نشانه‏های مهمی است برای کسانی که اهل فکرند».

از جمله مخلوقاتی که برای آرامش و حیات انسان خلق شده اند حیوانات اند. خداوند می فرماید:

اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْکَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ(غافر، ۷۹)

«خداوند کسی است که چهارپایان را برای شما آفرید تا برخی را سوار شوید، و از برخی تغذیه کنید».

اما نگرش غلط و گاه مغرضانه به منابع اسلامی باعث شده است برخی تصور کنند که اسلام هیچ گونه حقوقی را برای حیوانات قایل نشده است و هرگونه بهره برداری از آنان را اجازه می دهد. ایشان حتی به ذبح شرعی نیز ایراد می گیرند و می گویند: حیوان در این نوع کشتار زجر می بیند.

این درحالی است که فقه شیعه، افزون بر اینکه هرگونه بهره برداری را از حیوانات جایز نمی داند، بیش از هر قانون گذار دیگری حقوقی را برای حیوانات تعریف کرده است و در ذبح و شکار نیز که به ظاهر حق حیات حیوانات را نقض می کند، توصیه ها و دستورهایی در حفظ حقوق آنها دارد.

تعریف حق

در لغت

در لغت، معانی متعددی برای حق ذکر شده است: از جمله، درست کردن سخن، درست کردن وعده، یقین کردن، ثابت شدن، غلبه کردن به حق، موجود ثابت، و نامی از نام های خداوند. (دهخدا، ج ۶، ص ۹۱۴۲، ذیل واژه حق)

المنجد نیز معانی حق را چنین بیان کرده است؛

ضد باطل، عدل، مال و ملک، حظ و نصیب، موجود ثابت، امر مقضی، جزم، سزاوار. (معلوف، ۱۳۷۸، ج۱، ذیل واژه حق)

حق، مصدر است و معناى وجوب و ثبوت دارد و معمولاً به معناى وصفى یعنى واجب و ثابت به کار مى‏رود. «حق الامر»، یعنى آن امر واجب و ثابت ‏شد؛ و «حق لک و یحق لک و حق علیک ان تفعله‏»، یعنى انجام آن فعل بر تو واجب گردید. (وجدی، ۱۹۷۱م، ج۳، ص۴۶۵)

طبرسى می ‏گوید:

«الحق وقوع الشی‏ء فی موضعه الذی هو له، فاذا اعتقد شی‏ء بضروره او حجه فهو حق؛ لأنه وقع موقعه الذی هو له وعکسه الباطل». (طبرسی، ۱۳۸۴، ج۴، ص۵۲۰)، یعنی حق عبارت است از وقوع شی‏ء در جایگاه خودش. هرگاه به  سبب هدایت یا برهان، اعتقاد به چیزى پیدا شود، حق است؛ چرا که در جایگاه خود واقع شده. و ضدآن، باطل است.

در اصطلاح

حق، نزد فقها و عالمان حقوق، به دو معنا آمده است: گاهی در مقابل حکم، و گاهی اعم از آن.

در معنای اول، هم سلطه لحاظ شده و هم قابل اسقاط و نقل و انتقال است.

میرزاى نائینى در تعریف حق مى نویسد: «حق عبارت است از سلطه ضعیف بر مال یا منفعت». (نایینی، ۱۳۸۵، ص۱۰۶)

و گفته شده است: «حق، نوعى سلطنت بر چیزى است که گاه به عین تعلّق مى گیرد؛ مانند: حق تحجیر، حق رهن و حق غرما در ترکه میت؛ و گاهى به غیر عین تعلّق مى گیرد؛ مانند حق خیار متعلّق به عقد. گاهى سلطنت، متعلّق بر شخص است؛ مانند حق حضانت و حق قصاص. (طباطبایی، ۱۳۸۶، ص۵۴)

همچنین آمده است: «حق عبارت است از قدرت یک فرد انسانى مطابق با قانون بر انسان دیگر، یا بر یک مال و یا بر هر دو؛ اعم از این که مال مذکور مادى و محسوس باشد، مانند خانه یا نباشد، مانند طلب». (جعفری لنگرودی، ۱۳۷۱، ص۱۵)

شیخ انصاری ; می فرماید: «حق، عبارت است از نحوه ای از سلطه و توانایی که در پرتو آن، صاحب حق می تواند مصلحتی را برای خود به دست آورد». (انصاری، ۱۳۹۲، ج۴، ص۲۰)

 آخوند خراسانی; می گوید: «حق، اعتباری خاص و اضافه ای ویژه است که از حکمی وضعی یا تکلیفی و منشأ دیگر، انتزاع می شود؛ نظیر حق تصرف و بهره برداری از ملک، که از ملکیت انتزاع می شود؛ و حق  المارّه (حق رهگذر) که از اباحه خوردن میوه های باغی که از کنار آن عبور می کنند، مستفاد می گردد». (آخوند خراسانی، ۱۴۱۰، ص۲۲۴)

آیت الله خویی; بر این اعتقاد بودند که ملکیت عبارت است از قدرت و سلطنت عام؛ ولی حق، سلطنتی است خاص. (خویی، ۱۳۷۸، ج۲، ص۴۶)

دکتر ناصر کاتوزیان نیز معتقد است: «حق، امتیاز و نفعی است که حقوق هر کشور در مقام اجرای عدالت، از آن حمایت می کند و به او نوعی تصرف در موضوع حق و منع دیگران از تجاوز به آن را می دهد». (کاتوزیان، ۱۳۹۰،  ص۳۷۴)

یا «سلطه و اختیاری است که حقوق هر کشور به منظور حفظ منافع اشخاص به آنها می دهد». (کاتوزیان، ۱۳۹۰، ص۱۶۱)

تفاوت حق در انسان ها و حیوانات

آیا حقوق در حیوانات، مانند حقوق در انسان ها ست یا آن دو تفاوت ماهوی یا مصداقی باهم دارند؟ آنچه می توان به عنوان تفاوت اصلی این دو بیان کرد، قابل اسقاط بودن از جانب صاحب حق است. انسان به عنوان صاحب حق می تواند حق خود را اسقاط کند؛ اما حیوانات این قدرت را ندارند. در نتیجه، همین عدم قدرت اسقاط، این حق را تبدیل به حکم کرده، قدرت اجرایی آن را بیشتر خواهد کرد؛ و فقط با اتیان و انجامش می توان از عهده آن خارج شد.

پس هیچ انسانی نمی تواند ادعا کند که حیوانی حق خود را اسقاط کرده و او بر همین اساس با آن حیوان چنین کرده است؛ چراکه حقوق حیوانات، قابل اسقاط نیست.

مبانی حقوق در حیوانات

ذی شعور بودن حیوانات

آیات و روایات بسیاری، بر شعور و فهم موجودات و جهان هستی دلالت دارند؛ هرچند ما انسان ها به دلایل مختلف قادر به درک کامل آن نیستیم؛ چراکه بر اثر گناه ها و عوامل دیگر، پرده غفلت چشمان ما را پوشانده است و اجازه نمی دهد آنچه را در جهان هستی اتفاق می افتد، ببینیم.

آیاتی که از تسبیح همه موجودات سخن می گویند، بر همین مطلب دلالت دارند؛ چراکه تسبیح شیء، دال بر درک و شعور اوست:

تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَکِن لّاتَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا(اسراء، ۴۴)

«آسمان های هفت گانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او می‏گویند؛ و هر موجودی تسبیح و حمد او می‏گوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمی‏فهمید. او حلیم و آمرزنده است».

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ(نور، ۴۱)

«آیا ندیدی که برای خدا تسبیح می‏کنند، تمام آنان که در آسمان ها و زمین اند و همچنین پرندگان، هنگامی که بر فراز آسمان بال گسترده‏اند؟ هریک از آنها نماز و تسبیح خود را می‏داند؛ و خداوند به آنچه انجام می‏دهند، عالم است».

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِّنَ النَّاسِ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ وَمَن یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ.(حج، ۱۸)

«آیا ندانستى خداست که هرکس در آسمان ها و هرکس در زمین است و خورشید و ماه و [تمام] ستارگان و کوه ها و درختان و جنبندگان و بسیارى از مردم براى او سجده مى‏کنند؟ و بسیارى‏اند که عذاب بر آنان واجب شده است و هرکه را خدا خوار کند، او را گرامى‏دارنده‏اى نیست؛ چراکه خدا هرچه بخواهد، انجام مى‏دهد».

حیوانات نیز از این عمومیت مستثنا نیستند و در حال تسبیح پروردگار خویش اند و در نتیجه، درک و شعور دارند.

در ادامه روایات متعددی که به درک و شعور حیوانات اشاره دارند، خواهد آمد.

أبی عبدالله(ع) می فرماید:

«مهما أبهم علی البهائم من شیء فلایبهم علیها أربعه خصال: معرفه أن لها خالقاً ومعرفه طلب الرزق ومعرفه الذکر من الانثی ومخافه الموت»؛ (عاملی، ۱۳۸۳،  ج۱۱، ح۱۵۳۱۵)

(هنگامی که خداوند حیوانات را آفرید)، شعور انسانی را به آنها عطا نکرد؛ ولی چهار خصلت را به آنها عنایت فرمود: شناخت به اینکه برای آنها خالقی است؛ آگاهی به اینکه دنبال رزق و روزی برود؛ شناخت نر از ماده؛ و ترس از مرگ.

این معرفت که در روایت آمده، ناظر به همان درک و شناخت و شعوری است که مطلوب ماست. قریب به همین مضمون، در روایت علی بن رئاب از ابی حمزه از امام سجاد(ع) (کلینی، ۱۳۸۸، ج۶، ص۵۴۷) نقل شده است. در ادامه باتوجه به این روایت، به شرح و ذکر مصادیقی از درک حیوانات می پردازیم:

۱٫ معرفت به خداوند

همان گونه که روایت قبل، معرفت به خالق را نخستین معرفت معرفی کرد، روایت امام سجاد(ع) نیز ابتدا معرفت حیوان به پروردگار خویش را بیان می دارد:

«معرفتها بالرب تبارک وتعالی»؛ (صدوق، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۸۸)

امام صادق(ع) نیز می فرماید:

از پیامبر۹ شنیدم که می فرمود: همه حیوانات در هر صبحگاهی از خداوند می‏خواهند:

«أللهم ارزقنی ملیک صدق یشبعنی ویسقینی ولایکلفنی ما لاأطیق»؛ (همان، ص۲۸۹)

بارالها! به من مالک خوب و درستی عطا فرما که مرا سیر و سیراب نماید و بیش از توان از من کار نکشد.

اینکه حیوانات خدای خویش را خطاب قرار می دهند و از او طلب رزق و روزی می خواهند، نشان از معرفت آنها به خداوند و رب خویش دارد.

آیاتی نیز که در ابتدا درباره تسبیح موجودات ذکر شد، شاهد بر معرفت حیوانات به خداوندند. در برخی از روایات که بعد خواهد آمد، همین تسبیح خدا دلیل نهی پیامبر(ص) از زدن حیوان است. البته برخی از مفسران، تسبیح حیوانات را به تسبیح تکوینی آنها تفسیر کرده‏اند؛ به این معنا که خلقت آنها نشانه‏ای از تنزیه و تقدیس الهی است که در غایت کمال بوده و مانند مخلوقات خود، نقص ندارد. (طوسی، ۱۳۸۸، ج۹، ص۵۱۷)

۲-۱٫  معرفت به نیکی و بدی و مسائل ماورایی

همان گونه که انسان مسائل ماورایی و غیرمادی را می فهمد و به آنها واکنش نشان می دهد، حیوانات نیز چنین فهمی دارند، حیوانات، رفتار صاحبشان و یا هر انسانی را با خودشان درک می کنند و متناسب با خوبی یا بدی آن رفتار، واکنش نشان می دهند. از همین روی، در روایت یاد شده (صدوق، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۸۹) از خداوند صاحبی را می طلبد که با آنها خوش رفتار باشد.

حیوانات، همان گونه که اخلاقیات را می فهمند، مسائل غیرمادی و ماورایی را نیز درک می کنند.

از جمله مواردی که بر درک مسائل غیرمادی حیوانات دلالت می‏کند، آگاهی آنها بر مرگ است؛ چنان که در روایت امام سجاد(ع) آمده است:

«معرفتها بالموت»؛ (همان)

آن ها می دانند که معاد و آخرت و مرگی هست؛ هرچند با توجه به فرمایش امام صادق(ع) آگاهی آن ها بمانند معرفت انسان ها به مرگ نیست:

«لو عرفت البهائم من الموت ما تعرفون ما أکلتم منها سمیناً قط»؛ (همان)

اگر آگاهی حیوان از مرگ، همانند آگاهی شما انسان ها می‏بود، هیچ یک از آنها هرگز چاق و فربه نمی‏شدند.

شیخ صدوق در ذیل این روایت، تعارض ظاهری میان این روایت و روایت اول را رفع می کند و می‏گوید: مراد این است که آگاهی آنها به اندازه آگاهی شما نیست.

حیوانات، افزون بر اطلاع از مرگ، مسائلی را می‏بینند که انسان ها توانایی دیدن آنها را ندارند. (عاملی، ۱۳۸۳، ج۱۱، ص۴۸۰، ح۷)  همین امر، در برخی روایات، به عنوان علت راه نرفتن حیوانات و سر باز زدن آنها از حرکت ذکر شده است.

۲-۱-۱٫ حشر حیوانات و تکامل آنها در آخرت

اگر قایل شویم که حیوانات نیز مانند انسان ها محشور می شوند، باید لوازم آن را نیز بپذیریم. یکی از لازمه های حشر، داشتن ادراک و شعور، و تشخیص خیر و شر است. قرآن در دو آیه، حشر حیوانات را بیان می کند:

وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ(تکویر، ۵)

«و در آن هنگام که وحوش جمع شوند».

وَمَا مِن دَآبَّه فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ(أنعام، ۳۸)

«هیچ جنبنده‏ای در زمین و هیچ پرنده‏ای که با دو بال خود پرواز می کند، نیست؛ مگر اینکه امت هایی همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم. سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می‏شوند».

مرحوم علامه طباطبایی; می نویسد:

«تفکر عمیق در اطوار زندگی حیوانی که ما در بسیاری از شئون حیاتی خود با آنها سروکار داریم، و درنظر گرفتن حالات مختلفی که هرنوع از انواع این حیوانات در مسیر زندگی به خود می گیرند، ما را به این نکته واقف می سازد که حیوانات هم مانند انسان، دارای عقاید و آرای فردی و اجتماعی هستند. حرکات و سکناتی که آنها در راه بقا و جلوگیری از نابود شدن نشان می دهند، همه بر مبنای آن عقاید است. در اجتماعات حیوانی هم مانند اجتماعات بشری، فطرتاًَ ماده و استعداد پذیرفتن «دین الهی» وجود دارد. همان فطرتی که در بشر سرچشمه دین الهی است و وی را برای حشر و بازگشت به سوی خدا قابل و مستعد می سازد، در حیوانات نیز هست». (طباطبایی، ۱۳۸۶، ج ۷، ص۱۰۳)

در روایات اسلامی نیز احادیث متعددی در زمینه رستاخیز حیوانات دیده می شود:

 از جمله در تفسیر المنار روایتی از طریق اهل سنت نقل شده است که پیامبر(ص) در تفسیر آیه مورد بحث فرمودند:

 «ان الله یحشر هذه الامم یوم القیامه ویقتص من بعضها لبعض، حتی یقتص للجماء من القرناء»؛ (رشید رضا، ۱۳۶۶ق، ذیل آیه ۳۸ انعام)

خداوند تمام این جنبندگان را در روز قیامت برمی انگیزاند و قصاص بعضی را از بعضی می گیرد. حتی قصاص حیوانی را که شاخ نداشته و دیگری بی جهت به او شاخ زده است، از اولی خواهد گرفت.

همچنین در روایت دیگری آمده است:

«روی عن أبی ذر قال: بینا أنا عند رسول الله صلى الله علیه وآله إذ انتطحت عنزان، فقال رسول الله صلى الله علیه وآله: أتدرون فیما انتطحتا؟ فقالوا: لا ندری، قال: ولکن الله یدری وسیقضی بینهما»؛ (طبرسی، ۱۳۸۴، ج۴، ص۵۰)

از ابوذر; نقل شده است که گفت: ما خدمت پیامبر(ص) بودیم که در پیش روی ما، دو بز به یکدیگر شاخ زدند. پیامبر(ص) فرمود: می دانید چرا اینها به یکدیگر شاخ زدند؟ حاضران عرض کردند: نه. پیامبر(ص)  فرمود: اما خدا می داند و به زودی در میان آنها داوری خواهد کرد.

حیوانات، رفتار خوب و بد را با هم نوع خود نیز درک می کنند و به رفتاری که با حیوانات دیگر می شود واکنش نشان می دهند؛ و شاید علت اینکه برخی ذبح حیوان در مقابل حیوان دیگر را مکروه (نجفی، ۱۳۸۶، ج۳۶، ص۱۳۷) و حتی بعضی حرام (فاضل هندی، ۱۳۸۲، ج۳، ص۲۳۵) دانسته اند، همین امر باشد، که البته تفصیل آن خواهد آمد.

مراجع

فهرست منابع

* قرآن کریم.

ابن بابویه قمی، ابوجعفر محمدبن علی (شیخ صدوق)، الهدایه،قم،مؤسسهالامام الهادى، ۱۴۱۸ق.
ــــــــــــــــ ، من لایحضره الفقیه، ترجمه سیدصدرالدین بلاغی، دار الکتبالاسلامیه،۱۳۸۸٫
اصفهانی، محمدبن حسن ملقب به  فاضل هندی،  کشف اللثام عن قواعد الاحکام، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه،۱۳۸۲٫
انصاری، مرتضی، المکاسب، ج۴، قم،جامعهالنجفالدینیه،۱۳۹۲ق.
آخوند خراسانی، محمدکاظم، درر الفواید فی الحاشیهعلی الفراید (حاشیه آخوند)، تهران، مؤسسهالطبع والنشرالتابعهلوزارهالثقافهوالارشاد الاسلامی، ۱۴۱۰ق.
العبکری، اب‍ی عب‍دال‍لّ‍ه  م‍ح‍م‍دب‍ن م‍ح‍م‍دب‍ن نعمان ،المقنعه،قم، انتشارات جامعه مدرسین،۱۴۱۰ق.
بیهقی، أبی بکر احمدبن الحسین بن علی، السنن الکبری، بیروت، دار الکتبالعلمیه،۱۴۱۴ق.
تمیمی مغربی، نعمان بن محمدبن منصور، دعائم الاسلام، چاپ دوم، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ۱۳۸۵ق.
جعفری لنگرودی، محمدجعفر، مقدمه عمومى علم حقوق، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۱٫
حر عاملی، محمدبن حسن، وسائلالشیعه،چ دوم، قم،مؤسسهآل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۴ق.
حلبی، عزالدین حمزه بن علی بن زهره، غنیهالنزوع فی علمی الاصول والفروع، قم، موسسه امام صادق۷،۱۴۱۸ق.
حلی، ابن ادریس، السرایر، ج۲، چاپ دوم، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۰ق.
حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵٫
حلی، نجم الدین جعفربن الحسن، شرایع الاسلام، ج۳، چاپ سوم، قم، اسماعلیان، ۱۴۰۹ق.
حلی، یحیی بن السعید، الجامع للشرایع، قم، مؤسسهسیدالشهدا، ۱۴۰۵ق.
خمینی، روح الله، رساله توضیح المسائل، مشهد، هاتف، ۱۳۸۱٫
خوئی، سیدابوالقاسم، مصباحالفقاههفی المعاملات، چاپ دوم، قم، سیدالشهداء، ۱۳۷۸ق.
رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، چاپ دوم، قاهره، ۱۳۶۶ق.
شیبانی، احمدبن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۳ق.
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۸۶٫
ــــــــــــــــ ،النهایهفی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت، دار الکتاب، ۱۳۹۰ق.
طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۸۴٫
طوسی، ابن حمزه،الوسیلهالی نیلالفضیله، قم، نشر کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۳۶۵٫
طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القران، تهران، ذوی القربی، ۱۳۸۸٫
ــــــــــــــــ ، تذکرهالفقهاء، قم، مؤسسهآل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، ۱۴۱۴ق.
عاملی، زین الدین بن على بن احمد (الشهید الثانی)، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، قم، بنیاد معارف اسلامی، ۱۳۸۳٫
ــــــــــــــــ ، الروضهالبهیهفی شرحاللمعهالدمشقیه،ج ۱، چ دوم، قم، دار التفسیر، ۱۳۸۱٫
کاتوزیان، ناصر، المبسوط فی فقهالامامیه،قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۹۰٫
ــــــــــــــــ ، مبانی حقوق عمومی، تهران، میزان، ۱۳۸۷٫
ــــــــــــــــ ، مقدمه علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۹۰٫
کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، چاپ سوم، تهران، دار الکتبالاسلامیه،۱۳۸۸ق.
متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ دوم، بیروت، انتشاراتمؤسسهالرساله،۱۴۰۹ق.
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسهوفاء، ۱۴۰۳ق.
معلوف، لوییس، المنجد فیاللغه،احمد سیاح، ج۱، چاپ دوم، تهران، اسلام، ۱۳۷۸٫
مکی عاملی، محمدبن جمال الدین (شهید اول)، الدروسالشرعیهفی فقهالامامیه،قم، انتشاراتمؤسسهنشر اسلامی، ۱۴۱۲ق.
نایینی، محمدحسین،منیهالطالب فی شرح المکاسب، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه، ۱۳۸۵٫
نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح الشرایع الاسلام، قم، کتاب فروشی الاسلامیه،۱۳۸۶٫
وجدی، محمد فرید، دائرهالمعارف، قاهره،دار المعرفه،۱۹۷۱م.

یزدى طباطبائى، سیدمحمدکاظم، حاشیه مکاسب، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۸٫

نویسندگان:

سیدمحمدجواد وزیری فرد؛ احمد اولیایی

فصلنامه شیعه شناسی شماره ۴۷

 


 

telegram.me/jajinnews

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.