داسان کوتاه ” نوشابه خنک “ همونطور روی زمین افتاده بود ، دهانش باز مونده بود و چشمهاش سفید شده بود و رنگ به صورت نداشت اسکناس دویست تومانی هم بین انگشتان دست راستش مانده بود