تاریخ مشروطه به خوبی گویای بی وفایی و تزویر و اسلحه کشیدن و شلیک یاران به همرزمان و همفکران قدیم خود پس از نشستن بر خر مُراد و صندلی قدرت است. میرزا حسن مستوفیالممالک، علیقلیخان سردار اسعد، عبدالحسین فرمانفرمائیان و یپرمخان ارمنی، یاران کینه توز و تندرویی که ستارخان و باقرخان را از تبریز به تهران دعوت کردند و پس از برپایی جشن و پایکوبی و گرامیداشت رشادتهای دلیرانه آنان و پذیرایی ۴۰ روزه از آنان به ناگاه آنان را در باغ اتابک محاصره کردند و به گلوله بستند و این شجاع ترین سربازان آذربایجان را به خاک انداختند و آنان را به زور سرنیزه مجبور به خلع سلاح کردند.
«ستارخان در تمامی مراحل زندگی یک لوطی بود. او چه آن زمان که دور از سیاست بود و چه روزگاری که مرد اول سیاست ایران شد و چشمهای کهنهکاران عرصه سیاست به اقدامات او در دفاع از مشروطه دوخته شده بود یک لوطی باقی ماند. او در تمامی این مراحل آداب و مسلک لوطیگری فرو ننهاد. هر چند بعضی از این آداب و سلوک مورد اعتراض و تقبیح بعضی از اهالی سیاست مانند سیدحسن تقیزاده قرار میگرفت. آن چه اما در نظر ستارخان اهمیت داشت، صداقت و یکرنگی لوطیانه بود.»
ستارخان به عنوان قهرمانی ملی ایران و یکی از سرشناسترین مبارزان انقلاب مشروطه در سراسر کشور شناخته میشود. مدارس، خیابانها، مناطق شهری و حتی رستورانها به نام او نامگذاری شدهاند که همه اینها به همراه افسانههای بلندهمتی او در حمایت از فقرا و افراد ناتوان او را به قهرمان ایده آل ملی تبدیل کرده است.