روایت عاشقی یک خواهر بر سر مزار برادر

زن ، آرام و آهسته از کنار قبرهایی که به ردیف کنار هم روی زمین دراز کشیده اند ، می​گذرد، شلنگ بلند ده متری را دنبال خودش می کشد ، گرد و خاک نشسته روی قبرها با فشار آب کنار می رود…گاهی خم می​شود با دست نوشته های روی قبرها را تمیز می​کند. زیرلب فاتحه می​خواند و می رود سراغ یک قبر دیگر.