کتاب «فروپاشی»

ویدا اسلامیه از ترجمه کتاب «فروپاشی» نوشته بی. آر. پاریس خبر داد و گفت: این کتاب را برای چاپ به انتشارات کتابسرای تندیس سپرده‌ام.

داسان کوتاه ” نوشابه خنک “

همونطور روی زمین افتاده بود ، دهانش باز مونده بود و چشمهاش سفید شده بود و رنگ به صورت نداشت اسکناس دویست تومانی هم بین انگشتان دست راستش مانده بود

داستان کوتاه ؛ اخرین پمپ بنزین

وقتی‌ اومدیم ‌این‌جا چهارتا پسر بودیم‌، نه‌ سه‌تا. بروس‌ بزرگه‌ بود، و این‌طور شد که‌ اون‌ این‌جا رو ترک‌ کرد. هر دسامبر ازدحام‌ مسافران‌ جنوب‌ بیش‌تر می‌شد. جمعیت‌ هم‌ همیشه‌ بود که‌ قبلاً سفر کرده‌ بود و دوباره‌ می‌خواست‌ به‌ جنوب ‌برگرده‌.