داستان کوتاه ؛ اخرین پمپ بنزین وقتی اومدیم اینجا چهارتا پسر بودیم، نه سهتا. بروس بزرگه بود، و اینطور شد که اون اینجا رو ترک کرد. هر دسامبر ازدحام مسافران جنوب بیشتر میشد. جمعیت هم همیشه بود که قبلاً سفر کرده بود و دوباره میخواست به جنوب برگرده.