ناصرالدین شاه اندیشههای اصلاحطلبی را در همان سالهای اول سلطنتش به کلی کنار گذاشت و چنان کاملا تسلیم عناصر محافظهکار دربار شد که تقریبا میتوان گفت به اسارت آنها درآمد. اگر چه کوشید از طریق جا به جا کردن مداوم اولیای دولت، قدرت فردی وزیران را متعادل نگه دارد و با آنکه شماری از چهرههای اصلاحات هم هنوز در مقامات دولتی باقی مانده بودند، با این حال تلاش شاه برای بیرون آوردن انحصار قدرت از چنگال بزرگان قاجار و رجال دیوان قضایی روی هم رفته به موفقیتی نرسید.