اشک های سرنوشت ساز یک دختر

یک روز صبح من و همکارانم در تحریریه روزنامه سرگرم تهیه و تنظیم خبرها بودیم که خبر دادند دختر جوانی می‌خواهد با گروه حوادث درددل کند. دختری لاغراندام با صورتی تکیده و سیمایی افسرده و رنگ پریده که شور زندگی در چشم‌هایش پژمرده بود وارد تحریریه روزنامه شد.