هیتلر از تاریخ محو میشود
خاطرات آنفرانک تاکنون به شیوههای مختلف مورد اقتباس قرار گرفته و روایتها و شرححالهای متعددی از آنفرانک ارایه شده است.
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، «اوضاع در جبهه سیاسی خوب پیش میرود. حزب فاشیست ایتالیا منحل شده است. مردم در خیلی از شهرها در حال جنگیدن با فاشیستها هستند. حتی ارتش هم به مردم ملحق شده. چنین کشوری چطور میتواند از پس ادامه جنگ با انگلستان بربیاید؟ هفته پیش رادیوِ زیبای ما را بردند.
داسل خیلی عصبانی شده که آقای کولگر آن را در روز مقرر تحویل داد. داسل هر روز بیشتر در نظر من کوچک میشود و چیزی نمانده به زیر صفر برسد. درباره سیاست و تاریخ و جغرافیا و چیزهای دیگر آنقدر چرتوپرت میگوید که من جرئت نمیکنم برایت تکرار کنم: هیتلر از تاریخ محو میشود…». این بخشی از کتاب «آنفرانک، خاطرات یک دختر جوان» است که بهتازگی با ترجمه شهلا طهماسبی توسط نشر کتابپارسه به چاپ رسیده است.
آنفرانک در ۱۲ ژوئن ۱۹۲۹ متولد شد و سه ماه پس از شانزدهمین سالروز تولدش در زندان برگنبلسن درگذشت. آنطور که مترجم کتاب در پیشگفتارش توضیح داده، خاطرات آنفرانک اولینبار با عنوان «ساختمان ضمیمه سری، یادداشتهای روزانه از ۱۴ ژوئن ۱۹۴۲- یکم اوت ۱۹۴۴» در سال ۱۹۴۷ در آمستردام به چاپ رسید. ترجمه انگلیسی این کتاب با نام «خاطرات یک دختر جوان» در سال ۱۹۵۲ منتشر شد و در ۱۹۵۵ فرانسیس گودریچ و آلبرت هکت بر اساس آن نمایشنامهای با همین عنوان نوشتند که با اقبال زیادی روبرو شد و جایزه پولیتزر به آن تعلق گرفت و چند سال بعد هم فیلمی سینمایی از روی آن ساخته شد.
خاطرات آنفرانک تاکنون به شیوههای مختلف مورد اقتباس قرار گرفته و روایتها و شرححالهای متعددی از آنفرانک ارایه شده است.
مترجم کتاب در بخشی از پیشگفتارش درباره این کتاب نوشته: «داستان آنفرانک مظهر تعقیب و آزار یهودیان از سوی نازیها به شمار میآید و آن را در زمره خاطرات تاریخی مانند خاطرات کاترین منسفیلد، آنایس نین و لیف تالستوی دانستهاند که در آنها نویسندگان خاطرات خود را پس از طرح اولیه تنقیح و پیرایش کرده و ماده اولیه را اشخاص خاص پس از مرگ آنها برای چاپ آماده ساختهاند.»آنفرانک از ۱۲ ژوئن ۱۹۴۲ تا اوت ۱۹۴۴، خاطرات خود را نوشته است.
در ابتدا، ثبت این خاطرات صرفا جنبه شخصی داشته اما بعدها این یادداشتها به قصد انتشار تدوین شدهاند. در پیشگفتار اصلی کتاب درباره این ویژگی خاطرات آمده: «یکی از روزهای سال ۱۹۴۴، گرمیت بولکشتاین، از اعضای حکومت در تبعید هلند، از رادیو برونمرزی لندن اعلام کرد که در نظر دارد پس از پایان جنگ گزارشهایی را که شاهدان عینی از رنجهای مردم هلند در طول دوره اشغال آلمانیها تهیه کردهاند، جمعآوری کند تا در دسترس عموم قرار گیرد؛ و بهعنوانمثال از نامهها و خاطرات روزانه نام برد.»
در پی این اتفاق، آنفرانک تصمیم میگیرد پس از جنگ کتابی بر اساس یادداشتهای روزانهای منتشر کند. به همین دلیل او خاطراتش را بازنویسی و ویرایش کرد و با حک و اصلاح یادداشتهای قبلی همزمان به نوشتن خاطراتش ادامه داد. آخرین نوشته دفتر خاطرات آنفرانک، تاریخ اول اوت ۱۹۴۴ را دارد. در چهارم اوت همان سال، هشتنفری که در ساختمان ضمیمه سری مخفی شده بودند، دستگیر شدند.
مایپ گیز و بپ وسکویج، منشیهای شرکت بازرگانی واقع در ساختمان، اوراق دفتر خاطرات آن را که روی زمین ریخته بود، جمع کردند و مایپ آنها را در کشو میز تحریر گذاشت.
پس از جنگ که مرگ آنفرانک قطعی شد، او نوشتهها را بیآنکه بخواند به اتو فرانک، پدر آنفرانک، داد. اتو فرانک نیز تصمیم گرفت که آرزوی دخترش را برآورده کند و یادداشتها را به چاپ رساند. اتو فرانک تنها خویشاوند درجهاول آنفرانک بود که از هولوکاست جان بهدر برده بود. در بخشی از قسمت پایانی خاطرات آنفرانک میخوانیم: «در دلم گریه میکنم و به خودم میگویم میبینی، تو چنین موجودی میشوی. عقاید منفی، نگاههای یاسآلود، قیافههای تمسخرآلود و آدمهایی که دوستت ندارند محاصرهات کردهاند. فقط به دلیل اینکه نصیحتهای نیمه بهتر خودت را گوش نمیدهی. باور کن. دلم میخواهد به او گوش بدهم ولی بیفایده است، چون اگر آرام و جدی باشم، همه فکر میکنند که دارم نقشی تازه بازی میکنم و مجبور میشوم خودم را با شوخی و خنده سرپا نگه دارم.
تازه درباره خانواده خودم که مدام خیال میکنند مریضم و با آسپرین و سداتیو خفهام میکنند، نبضم را میگیرند به پیشانیام دست میکشند که ببینند تب دارم یا نه، درباره وضع مزاجیام سوال میکنند و از بیحوصلگی سرم داد میکشند، چیزی نمیگویم، چون وقتی که کسی بهم پیله میکند، عصبانی و ناراحت میشوم و بالاخره عصبانیتم را سرش خالی میکنم…» .
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰