جیم کولینز، یکی از افرادی است که با بررسی صدها کسبوکار موفق بازار، تلاش کرده تا رمز موفقیت آنها را بهطور خلاصه در کتابی جمعآوری کند. مهمترین توصیه او آن است که اهداف بزرگ و جسورانهای برای خود و کسبوکارتان انتخاب کنید. او توصیههای دیگری هم داشته که البته نیازی به اشاره به آنها نیست. مساله آن است که حتی اگر برخی از توصیههای مدیریتی جیم کولینز، صحیح و قابل دفاع باشد، این تصور که میتوان یک رمز موفقیت کشف کرد و از آن برای تمام شرکتها استفاده کرد، احمقانه است و گاهی اوقات خطرآفرین نیز میشود. شرکتهای فعال در صنایع مختلف و در مراحل مختلف رشد، شرایط مختلفی را تجربه میکنند و هر کدام از آنها ویژگیهای منحصربهفرد خود را دارند. از این رو، نیاز است که هر شرکتی با توجه به تمام این مسائل، استراتژی خاص خود را در پیش بگیرد.
از طرف دیگر، کسانی که معتقدند میتوان رمز موفقیت شرکتها را یافت و آن را بهکار برد، نگاهی غیرقابل انعطاف نسبت به استراتژی دارند. از نظر آنها، باید یک استراتژی مناسب را در پیش گرفت و با تمام مشکلاتی که ممکن است پیش بیاید، دست از استراتژی خود برنداشت. شاید نگاه آنها به شرکتهایی مشابه کوکاکولا باشد که در عمر طولانی خود، تقریبا یک استراتژی موفقیتآمیز داشتهاند و پیگیری بیوقفه آن استراتژی منجر به موفقیت آنها در بازار شده است. اما در اکثر مواقع، چنین نیست. در سالیان اخیر، مشخص شده که استراتژی کسبوکار اثربخش، آن است که بهطور دائم و با توجه به تغییرات فناوری و محیط رقابتی، تغییر کند.
با هر تغییری که در شرایط محیطی و حتی ویژگیهای منحصربهفرد شرکت رخ میدهد، نیاز است که استراتژی هم تغییر کند و با شرایط جدید انطباق یابد. این موضوع بهویژه در عصر جدید مصداق یافته است که فناوریها هر روز تغییرات جدیدی در بازار ایجاد میکنند و شرکتها را ملزم به واکنش میکنند. چنین موضوعی در صنایع الکترونیک، کامپیوتری و پزشکی صحت بیشتری دارد و مشاهده میکنیم که هر ماه، شاهد تغییراتی اساسی در فناوریها و فضای رقابتی این صنایع هستیم. با این حال، عصر جدید، به قدری پویا شده که حتی در حوزههای باثبات بازار مانند تاکسیرانی یا صنایع غذایی هم شاهد ظهور فناوریهای نوین و تحول کامل اصول فعالیت هستیم.
در هر صورت، بهدلیل تفاوتهای بسیاری که بین شرکتهای مختلف بازار و محیط فعالیت آنها وجود دارد، استفاده از یک استراتژی واحد (در صورتی که همه شرایط دو شرکت یکسان نیست) میتواند نتایج تلخی به بار آورد. مهمترین توصیه جیمکولینز را به یاد بیاورید. اهداف بزرگ و جسورانهای برای خود و کسبوکارتان انتخاب کنید. این سخن به معنای اهمیت داشتن بصیرت و آیندهنگری برای شرکتهای فعال در بازار است. با این حال، لو گرستنر، مدیرعامل شرکت IBM در دهه ۱۹۹۰ میلادی، سخن اثرگذاری بیان کرد که کاملا در تناقض با پیشنهاد جیم کولینز است. زمانی که گرستنر در اولین جلسه پیش از استخدام خود با تحلیلگران شرکت حاضر شد و از او در مورد به اشتراکگذاشتن بصیرتش سوال شد، جمله معروفی را بیان کرد: «آخرین چیزی که در حال حاضر، IBM به آن نیاز دارد، بصیرت و آیندهنگری است.
آنچه شرکت به آن نیاز دارد، افراد سختگیر، متمرکز بر بازار و دارای استراتژیهای اثربخش و هدفگرا است.» او با این نگرش، کار خود را شروع کرد. در اولین سال فعالیتش، تعداد مدیران ارشد شرکت را به نصف کاهش داد، بسیاری از واحدهای ضعیف شرکت را تعطیل کرد و یکباره رقم باورنکردنی ۱۳.۶ میلیارد دلار سود را برای شرکت به ارمغان آورد. این در حالی بود که سالهای پیش از آن (سالهای ۱۹۹۳ و ۱۹۹۴) به ترتیب شرکت متحمل ۶/ ۸ میلیارد دلار ضرر شده و تنها ۵ میلیارد سود به دست آورده بود.این تجربه درس خوبی برای سایر شرکتها و کسبوکارها خواهد بود. در هر زمان، نیاز به یک استراتژی خاص است. تمام شرکتها، در برهههایی از زمان، تغییراتی اساسی در بازار و شرایط خود تجربه میکنند.
زمانهایی وجود دارد که داشتن اهداف بزرگ و جسورانه به آنها کمک میکند تا فعالیت بهتری داشته باشند و در مواقع بسیاری نیز چنین اهدافی باعث میشود تا از شرایط اضطراری کنونی غافل شوند؛ شرایطی که نیاز به اقدامات سریع و عملگرایانه است و نه فقط نظریهپردازی صرف. البته مواردی وجود دارند که پایبندی به توصیههای دیگران (مانند توصیه کولینز) برای شرکت، موفقیت به همراه دارد. اما شرایط دیگری هم وجود دارند که چنین کاری باعث میشود روند کنونی سقوط شرکت، سرعت بیشتری بگیرد. بهدلیل این موارد است که گفته میشود، ادعای یک کارشناس برای ارائه دستورالعملهای همگانی، زیرسوال میرود.اگر واقعا بتوان یک توصیه کامل و بینقص به مدیران کرد که بتوانند آن را در همه زمانها بهکار بگیرند، این است که باید بهطور دائم استراتژیهای فعالیت خود را زیر ذرهبین قرار دهند و در صورت نیاز آنها را بازنگری کنند. آنها همچنین باید تلاش کنند تا تغییرات آتی بازار را پیشبینی کرده و در صورت امکان، پیش از آن نسبت به تغییر فعالیتهای خود اقدام کنند. تنها آن دسته از استراتژیهای مدیریتی، موفق هستند که پویا باشند و بهطور دائم تغییر کنند.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰