خطای محاسباتی احمدینژاد و انفعالناپذیری آیتالله خامنهای
انتخاب احمدینژاد با این مواضع و کردارها به عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و نیز مدارا با همه روسایجمهور منتخب مردم از هاشمی و خاتمی تا احمدینژاد و روحانی بهرغم خطاهای راهبردی و عملی آنها در کنار مواضعی مثل مواضع دیروز رهبری درباره کردارهای احمدینژاد بهخوبی مرز انعطاف و انفعال را در رهبری نشان میدهد.
به گزارش پایگاه خبری ججین ، خیلی شفاف و روشن معلوم است که مخاطب اصلی صحبتهای دیروز صبح رهبری، احمدینژاد بهعنوان رئیسجمهور سابق و رادیکالترین معترض و مخالف کنونی است! احمدینژاد پس از تلاش نافرجام در پروژه بازسازی خود، تلاش کرده است خود را در موقعیت آلترناتیو جمهوری اسلامی متعارف و در کلیت آن نشان دهد و بهطور طبیعی، پیشفرض این استراتژی، فاصلهگذاری و برجستهکردن مرزبندیاش با کل حاکمیت است. خصوصا اینکه به دلیل سوابق و چسبندگی بالای گذشته وی به جمهوری اسلامی، این تفکیک او از جمهوری اسلامی برای راهبردش ضرورت مضاعف دارد؛ مسیری که محور مشترک و راهبردی مواضع و تصمیمات احمدینژاد از سال گذشته تاکنون است.
علاوهبر این، در نگاه از پایین به بالا احمدینژاد این جمعبندی را دارد که اولا سطح نارضایتیها از جمهوری اسلامی بالا و گسترده و عمیق است و ثانیا وی برعکس جمهوری اسلامی، از آنچنان اقبال اجتماعیای برخوردار است که میتواند رویای خود را محقق کند. البته همانطور که پیشتر بیان کردهام، اعتمادبهنفس فوق متعارف احمدینژاد نیز او را به تحقق چنین رویایی، باورمند میکند که خواهد توانست آلترناتیو جمهوری اسلامی را تاسیس کند.
این مسائل، موتور تحلیلی و محرک مواضع و کردارهای احمدینژاد است و پیشاپیش مشخص بود که روند رادیکالیزه کردن اعتراضاتش به دستگاه قضایی و شخص صادق لاریجانی ختم و محدود نخواهد شد و همه سطوح حاکمیت را مستقیم و غیرمستقیم دربر خواهد گرفت. اعلام عدم صلاحیت و مشروعیت صادق لاریجانی و غاصبانه دانستن حضور او در موقعیت ریاست قوه قضائیه از علائم آغازین آن بود. به نظر میرسد براساس تجارب پیشین از رفتارهای احمدینژاد و فاصلهگذاری از نظام بهعنوان راهبرد غالب او، احتمال تغییر مشی احمدینژاد بهرغم صحبتهای دیروز رهبری ضعیف است. احمدینژاد در واکنش به صحبتهای دیروز رهبری سهجور واکنش نشان خواهد داد.
یکم؛ انکار مخاطب اصلی صحبتهای رهبری بودن که از نظر باورپذیری و واقعیتنمایی بسیار آسیبپذیر است و از نظر عملی نیز واکنشی منفعلانه بعد از یک دوره تجربه رادیکالیسم سفت و سخت است.
دوم؛ موضع «سکوت توام با القای مظلومیت» و «اجتماعی» کردن احساس مظلومیتش با تاکید بر اینکه با صحبتهای رهبری، باب نقد و اعتراض بسته شده است که هر دوی این مواضع موقت خواهد بود و با توجه به تجربیات پیشین، نمیتوان این جمعبندی را داشت که صحبتهای رهبری برای احمدینژاد جنبه بازدارندگی اساسی و تغییری در راهبرد اصلی او به شرحی که گفته شد، داشته باشد.
سوم؛ استقبال از ورود رهبری به این مناقشه و تداوم رویکرد اعتراضی و انتقادی و رادیکال خود البته اینبار در یک سطح بالاتر یعنی رهبری و به تلویحات اعتراضی خود درباره رهبری در این مدت، صراحت بخشیدن است.
به نظر میرسد احمدینژاد با توجه به پیشفرضهایی که در حرکت خود دارد و مواضع و رفتارهایی که تاکنون اتخاذ کرده است، به شکل ناگزیری فرجام کارش به رویارویی با جمهوری اسلامی منجر خواهد شد یا به تعبیری احمدینژاد در موقعیتی است که بعد از این، اصل رویارویی با نظام است مگر اینکه او در نظر و عمل خلاف آن را اثبات کند.
اما خطای احتمالی احمدینژاد در محاسباتش در کجاست؟
احمدینژاد احتمالا این پیشفرض را دارد که به دلیل هزینه بالای برخورد با او، جمهوری اسلامی این هزینه را تحمل نخواهد کرد و در بستر چنین مصونیتی میتواند پروژه خود را به پیش ببرد. این پیشفرض البته بارها نقض شده است. یکی از مهمترین مقاطع آن، در انتخاب اسفندیار رحیممشایی بهعنوان معاون اول در دولت دهم، درست بعد از حوادث سال ۸۸ است.
احمدینژاد بهرغم نارضایتی رهبری، این تصمیم در آن مقطع را با این پیشفرض اتخاذ کرد که در شرایط بحرانی و چالشی بعد از انتخابات، در حالی که مدیریت کشور درگیر یک مناقشه گسترده است، جبههای جدید و از درون خود باز نخواهد کرد و این شرایط اتفاقا بهترین شرایط برای اتخاذ چنین تصمیمی است و هزینههای احتمالی ورود رهبری به این مساله، درست در این شرایط که خود اصل نظام در معرض خطر است، بالاست و از دایره مصلحتاندیشی خارج خواهد بود. دومین مقطع، مناقشه روی برکناری وزیر وقت اطلاعات و متعاقب آن مخالفت رهبری و خانهنشینی ۱۱ روزه اوست که قرار بود با بالا بردن هزینهها به تجدیدنظر رهبری در تصمیمش منجر شود.
ماجرای یکشنبه مجلس و کاندیداتوری مشایی برای ریاستجمهوری سال ۹۲ و نیز کاندیداتوری خود در انتخابات اخیر، مجددا ازجمله مواردی بود که احمدینژاد فکر میکرد با بالا بردن هزینههای مخالفت با او، میتواند حاکمیت را بهنفع تصمیم و مواضع خود بچرخاند. در همه این موارد، جمهوری اسلامی و در راس آن رهبری، نشان داد که این هزینهسازیها نمیتواند آن چیزی را که حق و درست و مصلحت میداند، منتفی کند. سوابق جمهوری اسلامی در دوره امام نیز چه در مواجهه با شریعتمداری در مقام مرجع تقلید و مرحوم منتظری در موضع قائممقام رهبری و چه با بنیصدر در موقعیت رئیسجمهور ۱۱ میلیونی، موید همین رویه است.
صحبتهای دیروز رهبری و صراحتش در خطاب انتقادی و اعتراضی قرار دادن احمدینژاد نیز حاکی از انفعالناپذیری ایشان بود. صحبتهای رهبری از نظر ملامت اخلاقی و شرعی و سیاسیکردن احمدینژاد بسیار شبیه سخنرانی رهبری در ملامت احمدینژاد با توصیف رفتار او در جلسه ۱۵ بهمن سال ۹۱ بهعنوان خلاف شرع، خلاف اخلاق و خلاف قانون بود.
این انفعالناپذیری آیتا… خامنهای از وجهی در شجاعت شخصیتی وی ریشه دارد. متناسب با تصمیمات و مواضع و کردارهای آیتا… خامنهای در این سالهای طولانی، دریافتهام که ایشان به اقتضای حکمت و عقلانیت سیاسی و تقوای درونی، انعطافپذیر است؛ اما به سبب خصلت شجاعت شخصیتی، فردی انفعالناپذیر است و نمیتوان ایشان را در چارچوب شرایط تحمیلی منفعل کرد.
انتخاب احمدینژاد با این مواضع و کردارها به عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و نیز مدارا با همه روسایجمهور منتخب مردم از هاشمی و خاتمی تا احمدینژاد و روحانی بهرغم خطاهای راهبردی و عملی آنها در کنار مواضعی مثل مواضع دیروز رهبری درباره کردارهای احمدینژاد بهخوبی مرز انعطاف و انفعال را در رهبری نشان میدهد.
البته بارها این شجاعت و انفعالناپذیری رهبری در مواضع مستحکمش روی استقلال و ایستادگی در برابر دولت آمریکا و داشتن موضع تهاجمی و فعال در برابر رژیم صهیونیستی، در ماجرای منا و تهدید به اقدام خشن جمهوری اسلامی علیه حکومت عربستان و نیز خطبه نمازجمعه ۲۹ خرداد سال ۸۸، تجربه شده است.
برچسب ها :احمدی نژاد ، ایت الله خامنه ای ، بیانات ، توصیه ، ججین ، خطای احمدی نژاد ، رهبر
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰