دو مورد زیر از این پنج اصل کمک میکند تا انگیزههای فردی و گروهی را برای ترسیم مسیر صحیح یادگیری به کار بگیریم:
قابلیتهای فردی: آگاهی از قابلیتهای فردی باعث میشود تصویر ملموسی از اهداف شخصی خود در زندگی ترسیم کنیم و ارزیابی منطبق بر واقعیتی نیز برای دستیابی به این اهداف بهدست بیاوریم. آگاهی از این قابلیتها، این آمادگی ذاتی را در اختیار فرد قرار میدهد تا انگیزههای خود را برای انتخابهای بهتر به کار گیرد و توانمندیهای خود را در زمینه دستیابی به تعداد بیشتری از این اهداف و انتخابها بسیج کند.
چشمانداز و آرمان مشترک: این اصل که بهصورت گروهی محقق میشود به اعضای سازمان کمک میکند تا انرژی و توان خود را روی اهداف و آرمانهای مشترک متمرکز کنند. زمانی که اعضای یک سازمان چشمانداز و آرمان مشترکی داشته باشند (برای مثال اگر اعضای مدرسه هدف یکسانی را دنبال کنند) قادر خواهند بود وقت و کوشش خود را دقیقا صرف همان چشماندازی کنند که آینده سازمان خود را با آن تعریف میکنند و دستورالعملها و راهبردهای مشابهی را دنبال کنند که تحقق این چشمانداز مشترک را در پیش چشمانشان ممکن و میسر میسازد. مدارس و سازمانهایی که میخواهند به مدرسه و سازمان یادگیرنده تبدیل شوند، باید یاد بگیرند چطور چشمانداز مشترک داشته باشند و برای رسیدن به این آرمان مشترک تلاش کنند.
دو اصل زیر از اصول پنجگانه یادگیری کمک میکنند تفکر تاملی و گفتوگوی سازنده را تمرین کنیم:
مدل ذهنی: این اصل که در دسته مهارتهای اندیشیدن و کاوشگری قرار میگیرد، کمک میکند آگاهی بهتری از نحوه عملکرد ادراک و تصمیمگیری خود و همکارانمان داشته باشیم. استفاده از مدل ذهنی سبب میشود شناخت روشنتری از واقعیتهای موجود بهدست بیاوریم. این مسأله در مورد مدارس اهمیت بیشتری نیز پیدا میکند چرا که اغلب در محیطهای آموزشی، مدل ذهنی، موضوعی محرمانه و غیر قابل بحث به حساب میآید. بنابراین، اعضای مدرسهای که تلاش میکنند عضوی از یک مدرسه یادگیرنده شوند باید این توانایی را نیز در خود تقویت کنند که بتوانند در مورد موضوعات مختلف و حتی ناخوشایند به راحتی صحبت کنند و تصمیمات موثر بگیرند و بر مبنای واقعیتهای موجود برای تمام اعضا به مدل ذهنی یکسانی دست پیدا کنند.
یادگیری گروهی: این اصل به روابط درونگروهی و به ارتباطات اعضای گروه با یکدیگر اشاره میکند. گفتوگو و مناظره سازنده به اعضای یک گروه کمک میکند تا در کنار یکدیگر هوشیاری بیشتری در مقایسه با حاصل جمع ضریب هوشی تکتک اعضای گروه داشته باشند و با اتکا به این توانمندی گروهی، انرژی اعضای گروه را به شکل موثرتری در جهت نیل به آرمانهای مشترک به کار بندند. یادگیری گروهی را میتوان در کلاسهای درس، میان معلمان و اولیای دانشآموزان، در بین اعضای اجتماع و میان اعضای گروههایی هدفشان ایجاد تغییر و تحول در مدارس و نظامهای آموزشی است، کشف و تقویت کرد.آخرین اصل یادگیری سازمانی که از آن میتوان بهعنوان پنجمین اصل نیز در مسیر یادگیری سازمانی نام برد، ممنوعه گستردهای از معرفتها و ممارستها است که کمک میکند پیچیدگیهای زندگی در دنیای امروز را درک و مسائل روزمره را مدیریت کنیم.
نگرش سیستمی: این اصل از اصول یادگیری سازمانی به افراد کمک میکند تا درک بهتری از تغییرات و روابط درونسازمانی داشته باشند و با اتکا به این شناخت و آگاهی، با عواملی که پیامدهای رفتارشان را شکل میدهند، روبهرو شوند. نگرش سیستمی بر مبنای نظریههایی که روی بازخوردهای رفتار افراد تمرکز میکنند، بسط یافته و گسترش پیدا کرده است و تلاش میکند پیچیدگیهای هر نظام را که در طول زمان و به واسطه گرایش سیستمها به رشد یا حفظ وضعیت موجود، ایجاد میشوند را تفسیر و تبیین کند. ابزارهایی مانند نمودارهای متنوع گرافیکی، الگوها و مثالهای مصداقی، مراکز مختلف یادگیری و محیطهای شبیهسازی شده از جمله مواردی هستند که با تقویت این ویژگی در دانشآموزان، کیفیت یادگیری آنها را از موضوعی خاص، ارتقا میبخشند و تقویت میکنند.
نگرش سیستمی، ابزاری بسیار موثر برای دستیابی به «سرمایه»ای است که میتواند به سنگ بنای اصلی برای تغییرات بنیادین در سازمانها تبدیل شود. با شنیدن این صحبتها احتمالا آموزشکاران، از اصول پنجگانه یادگیری تعریف و تمجید خواهند کرد، اما پس از تمام شدن تعریف وتمجیدهایشان این سوال را خواهند پرسید که اصول یادگیری وقتی شنبه اول وقت در سر کلاس حاضر شوند چه کمکی به آنها خواهد کرد؟ آیا پیادهسازی این اصول در بهبود عملکرد تحصیلی دانشآموزان تاثیری هم خواهد داشت؟ از کجا باید شروع کنیم؟ والدین و اولیای دانشآموزانی که با پنج اصل یادگیری آشنا هستند، پرسشهایی مشابه سوالهای فوق مطرح میکنند: چطور میتوانیم از این اصول برای انجام تکالیف مدرسه یا حل دعوا و مرافعههای بچهها در مدرسه استفاده کنیم؟ بهعنوان اولیای دانشآموزان چگونه میتوانیم ارتباطی سازنده میان مدرسه دانشآموزان، محیط کار و اجتماع خود برقرار کنیم؟
در روزگار ما جماعت چندین هزار نفری از معلم، دانشآموز، استاد، معاون، مدیر، سیاستمدار، اولیا و… با هم همکاری دارند و در کنار هم رشد میکنند تا اجتماعی یادگیرنده را در بطن نظام آموزشی ایجاد کنند و گسترش دهند. در این شرایط است که آن دسته از افرادی که با اصول پنجگانه یادگیری از قبل آشنا شدهاند و روشها و ابزارهای به کارگیری یادگیری سازمانی را میشناسند، بهتر میتوانند برای ایجاد تغییر در نظام آموزشی داوطلب شوند و با اتکا به آگاهی که در این زمینه کسب کردهاند در مقایسه با همکارانی که از یادگیری سازمانی کمتر شنیدهاند، تصمیمات درستتری در مورد حوزههایی که نیازمند تغییر و تحول هستند، اتخاذ کنند. باید اذعان کنیم که در عصر ارتباطات و در دنیای به هم پیوسته کنونی که مدارس وظیفه خطیر تربیت دانشآموزان برای زندگی در جامعه پساصنعتی را بر عهده دارند، با کمک اصول یادگیری برای چالشهای حیاتی که مدارس را در این زمینه تهدید میکنند، پاسخهای موثرتری داشته باشیم.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰