بخشش قاتل مامور پلیس +عکس
«پسر شهیدم به خواب خواهرم آمد و گفت به حرمت امام حسین(ع) رضایت بده؛ قاتل را میبخشم.» این حرف مادر مامور شهید علی احمدی است که چند سال پیش طی درگیری مسلحانه با مجرم سابقه دار مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. قاتل صبح دیروز برای آخرین بار پای میز محاکمه ایستاد و با اظهار پشیمانی از اولیای دم حلالیت طلبید.
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ،ماجرای پرونده به ۲۶ تیر ۸۸ برمیگردد. در این روز استوار شهید، علی احمدی همراه همکارانش هنگام گشتزنی در رباطکریم به دو سرنشین یک دستگاه پژو ۲۰۶ مشکوک شدند و دستور ایست دادند.
راننده بیتوجه به این فرمان، پا روی گاز گذاشت و بیمحابا در جاده به حرکت درآمد. ماموران برای دستگیری متهمان به سمت لاستیک خودرو تیراندازی و آن را متوقف کردند.
با این حال، هر دو سرنشین پس از پیاده شدن از ماشین با پای پیاده به فرار خود ادامه دادند و استوار احمدی به تعقیبشان پرداخت. او به چندقدمی متهمان رسیده بود اما ناگهان یکی از آنها به نام حجت، اسلحهاش را بالا گرفت و با شلیک دو گلوله به پا و قلب مامور، او را به شهادت رساند و متواری شد.
دستگیری قاتل
سه سال پس از حادثه، متهم متواری در جریان یک سرقت دستگیر شد و در بازجوییها به قتل مامور پلیس اعتراف کرد.
او در جلسه محاکمه با درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد و چندی بعد پای چوبه دار قرار گرفت. متهم در آستانه مرگ قرار داشت اما مادر مقتول ناگهان از حال رفت. او بعد از بههوش آمدن شرط گذاشت اگر پسرش به خوابش بیاید، رضایت بدهد. این اتفاق، چند روز بعد رخ داد و استوار شهید با آمدن به خواب خالهاش از او خواست قاتل را مورد بخشش قرار دهند.
مادر نیز در دادسرا حضور یافت و گفت: «چند شب قبل پسرم به خواب خواهرم آمد و از من و پدرش خواست به خاطر رضای خدا و حرمت خون امام حسین(ع) از قصاص قاتلش بگذریم.»
بخشش بدون شرط
با رضایت اولیای دم، حجت از قصاص نجات یافت و صبح دیروز برای آخرین بار از جنبه عمومی جرم در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
او گفت: «روز حادثه از ترس دستگیری پا به فرار گذاشتم، اما مامور شهید تعقیبم کرد. من دو گلوله شلیک کردم و مرتکب قتل شدم. اولیای دم با بزرگواری مرا بخشیدند و هیچ شرطی نگذاشتند. امیدوارم حلالم کنند. از قضات تقاضای تخفیف دارم.» حکم این پرونده بزودی صادر میشود.
از همان ابتدا قصد رضایت داشتم
مادر شهید استوار علی احمدی پس از محاکمه قاتل پسرش با بیان اینکه زمان حادثه در حال آماده کردن مقدمات عروسی این شهید بودند، درباره بخشش قاتل به جامجم گفت: «اولین بار متهم را در دادسرا دیدم. غل و زنجیر به پایش بسته بودند و زبانش از ترس قفل شده بود. گفتم چرا حرف نمیزنی؟ من قرار بود پسرم را داماد کنم اما تو باعث شدی کفنپوش شود. سربازی که آنجا بود گفت متهم میداند اعدامی است برای همین زبانش بند آمده. خواستم غل و زنجیر را از پایش باز کنند. تا این کار را انجام دادند به سمتم دوید و به پایم افتاد. گریه میکرد و تقاضای بخشش داشت.»
مادر با اشاره به صدور حکم قصاص در دادگاه، افزود: «خانواده قاتل چند بار به خانهام آمدند، اما من گفتم فقط در صورتی رضایت میدهم که علی به خوابم بیاید. آنها گفتند این اتفاق ممکن نیست اما من گفتم پسرم شهید زنده است و حتما به خوابم میآید و با من حرف میزند.»
این معجزه، مدتی بعد به شکل دیگری رخ داد. مادر شهید ادامه داد: «چند روز قبل از قصاص، مادر قاتل سراغم آمد و گفت پسرم به خوابش رفته و گفته اگر رضایت میخواهید باید از مادرم حلالیت بطلبید. مدتی از این اتفاق گذشت تا اینکه پسرم این بار به خواب خواهرم رفت. او به خالهاش گفت به مادرم بگویید من اینجا با بزرگان فامیل مشورت کردم و به این نتیجه رسیدم باید رضایت بدهیم. از مادرم بخواهید بدون هیچ قید و شرطی قاتل را ببخشد. من هم اینگونه راضی هستم.
مادر به این درخواست پسر شهیدش عمل کرد و با حضور در دادسرا رضایت داد. او حرفهایش را اینگونه به پایان رساند: «علی ۲۶ ساله بود و چهار سال قبل از شهادتش به خدمت پلیس درآمده بود. من از همان ابتدا میخواستم رضایت بدهم. حتی یک بار هنگام اجرای حکم، گفتم رضایت میدهم اما چون از حال رفته بودم، حرفم را قبول نکردند و گفتند اجرا را به تعویق میاندازیم تا حالت بهتر شود. بعد از اینکه رضایت دادم، خانواده متهم قربانی دادند و بنری در کوچه چسباندند که رویش نوشته بود: «ما از اولیایدم تشکر میکنیم. آنها بدون هیچ شرطی از خون فرزندشان گذشتند و رضایت دادند.»
برچسب ها :بخشش ، ججین ، خوابی برای بخشش قاتل مامور پلیس ، شهید علی احمدی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰