نقد فیلم قتل در قطار سریع السیر شرق
قتل در قطار سریع السیر شرق – Murder on the Orient Express
کارگردان: کنت برانا – Kenneth Branagh
بازیگران:جانی دپ، دیسی ریدلی، پنلوپه کروز، ویلم دفو، میشل فایفر، کنت برانا،جش گد، جودی دنچ، مایکل پنیا، میراندا ریسون،
سال: ۲۰۱۷
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، میدانم اگر پیش نمایش قتل در قطار سریع السیر شرق را دیده باشید، سؤالی ذهنتان را به خود مشغول کرده است. قاتل فیلم در میان این مجموعه از بازیگران که در فیلم دیده می شوند نیست؛ جودی دنچ در نقش شاهدختی روسی، ویلم دفو در نقش دانشمندی آلمانی، پنلوپه کروز در نقش مبلغی مسیحی محزون و جانی دپ در نقش تاجر آثار هنری. اما چرا فردی با چهره ای آرام، همچون شخصیتی هیولایی و زمخت گریم شده است، آن هم با سبیلی فرمان دوچرخه ای به رنگ نقره ای و خاکستری براق که تا بنا گوشش کشیده شده است؟
به نظر می آید این گریم و چهره به گونه طراحی شده است تا در حضورش در هر صحنه ای تاثیرگذاری عمیقی از خود به جای بگذارد، در طول نمایشی مجلل در فضایی بسته که چهارمین اقتباس از قویترین رمان آگاتا کریستی است. این مساله حتی در بهترین نماهای فیلم هم توانسته موثر واقع شود. در این اقتباس، خود کنت برانا نقش هرکول پوآرو را بازی می کند. امکانات دیجیتالی قرن ۲۱ برای زنده کردن این داستان توانسته نقش بسزایی داشته باشد. در اقتباس ۱۹۷۴ از این رمان به کارگردانی سیدنی لومت، آلبرت فینی سبیلی سیاه، کوتاه و پیچ خورده داشت که در مقایسه با آن، سبیل برانا همچون موج بزرگ دریایی است که موج هایش تا نزدیک گوشش می رسد.
بیایید ابتدا به جنبههای مثبت فیلم نگاه کنیم. فیلمنامه این فیلم را مایکل گرین نوشته است که در نوشتن فیلمنامه بلید رانر ۲۰۴۹ هم همکاری داشت. او توانسته به خوبی ما را را با پوآرو آشنا کند، شخصیتی جدی و ریزبین که تخم مرغی آب پز شده در چهار دقیقه را سفارش میدهد و سپس آن را هم نمی خورد. آدم عجیبی که اصرار دارد هه چیز مرتب و هماهنگ باشد، از نوع بستن کراوات کسی تا پخته بودن قرص نانی. این بار مکان فیلم در اورشلیم است و در سال ۱۹۳۴ هستیم.
پوآرو در دیوار ندبه اورشلیم درگیر پرونده ای مرتبط با سه کشیش با عقاید مختلف و ربوده شدن شیئی گران بها است. همراه با نمایش جادوگری اهل وگاس، او مجرم را به شکل غیر منتظرهای با استفاده از یک چوب دستی پیدا می کند. این قسمت می تواند نشان دهنده در پیش گرفتن روندی جالب در طول فیلم باشد.
اما مسائل خیلی سریع و سرد رخ می دهند، وقتی که مسافران اسراری در چمدان هایشان دارند که به مرور شروع به آشکار شدن می کنند. مسافران همچون دیسی ریدلی به عنوان مدیری با پوستی روشن و ظریف، و لسلی آودم در نقش دکتری که می خواهد وانمود کند آن دو زوجی از نژادهای مختلف هستند. تنها فردی که جزئیات کاملی از او ارائه می شود، پوآرو است. او در سوگ عشقی از دست رفته است، از نظر روحی در وضعیتی متزلزلی قرار دارد و در اثر این فقدان وارد بحرانی از مساله وجودگرایی شده است که در این موقعیت به شکل غیر منتظرهای خود را در وضعیتی معمایی می بیند؛ وقتی که جسد مردهای در قطار پیدا میشود که با دهها ضربه چاقو به قتل رسیده است. قطار مجللی که از استانبول به سمت شهر کاله در فرانسه در حرکت است، . قطار به مدت نیم ساعت در بین مسیر، به خاطر ریزش بهمن در شرایط خطرناکی مجبور به توقف می شود. کاش میتوانستم بگویم که تاثیرگذاری خط داستانی فیلم، روندی صعودی را حفظ می کند، اما چنین چیزی اتفاق نمی افتد، به ویژه از زمانی که فیلم به مجموعهای از بازجویی های خصوصی توسط پوآرو، کاراگاهی مغرور با آن شخصیت خاصش تبدیل می شود.
میشل فایفر آنچه در توان دارد را در نقش بیوه زنی ثروتمند به نمایش می گذارد، بیوه زنی که به دنبال پیدا کردن همسری جدید است. درک جاکوبی و جش گد دستیار و خدمتکار جانی دپ با صورتی خط خورده و شخصیتی گردن گلفت هستند. دیگر هنرمندان حضور یا دیالوگ چندانی ندارند که تاثیرگذاری آن چنانی در روند فیلم داشته باشند، برای نمونه اولویا کولمن که بسیار هم توانا و مستعد است و در نقش خدمتکار خانم دنچ بازی می کند. به علاوه نشانههای مبهمی از گروگان گیری پسر بچهی چارلز لیندبرگ خلبان آمریکایی در سال ۱۹۳۲ هم دیده می شود که به جز تاریخ دوستان افراد کمی متوجه این مساله می شوند.
برانا ی بازیگر بدون هیچ مشکل یا معضلی پیش می رود. اما برانای کارگردان چندان این گونه نیست. او در ایفای نقشش در فیلم هنری پنجم اثر شکسپیر در سال ۱۹۸۹ برای مخاطبان جوان تر بسیار هیجان انگیز و جذاب بود و راهی پیدا کرد تا فیلم زنده نمایی (لایو اکشن) سیندرلا محصول دیزنی در ۲۰۱۵ تازه و جذاب به نظر برسد. اینجا با وجود ترفند های تصویر برداری با گرفتن نما هایی بی تأثیر از بالای سر و صحنه ای طولانی که در آن پوآرو سوار بر قطار در حال حرکت است، چندان شاهد جریان هوشمندانهای در روند ساخت فیلم نیستیم، بهخصوص با حضور بازیگرانی که خیلی کم از توانایی هایشان بهره گرفته شده است. مساله اصلی فیلمی پلیسی که قاتل در پایان آن مشخص میشود نیست، بلکه این است که چطور جریان را پیش میبرید و چطور عمل می کنید.
این سبیل پوآرو که در مواقع پیچیده شدن اوضاع، حتی روشنتر و به همریخته تر هم میشود را می توان شاخصه ای از این شخصیت در نظر گرفت و حتی آن را در کنار انعطاف پذیری صورت جرج کلونی در فیلم ای برادر کجاییقرار داد. در کل می توان گفت نتیجه کار، فیلم سرگرم کنندهی قابل قبولی شده است.
telegram.me/jajinnews
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰