کمک میکنیم، کتک میخوریم!
این گزارش روایت چند مددکار است که در یکی از مراکز نگهداری کودکان معلول ذهنی در حوالی پاکدشت روزگار سختی را به خاطر شغلشان میگذرانند.
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، «کمتر از یک ماه پیش گزارشی مبنی بر آزار و اذیت جنسی چند معلول ذهنی توسط یکی از مددکاران در فضای مجازی و رسانهها دست به دست شد؛ گزارشی که شایعه سهلانگاری و ناامنی مراکز نگهداری از معلولان ذهنی و جسمی – حرکتی را دامن میزد. هر چند این روایت ناقصی از فعالیتهای مددکاران بود؛ چرا که در آن سوی ماجرا آنها به خاطر کارشان با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم میکنند؛ مشکلاتی که از دردهای پا و کمر شروع میشود و به کتک خوردن توسط معلولان ختم میشود.
این گزارش روایت چند مددکار است که در یکی از مراکز نگهداری کودکان معلول ذهنی در حوالی پاکدشت روزگار سختی را به خاطر شغلشان میگذرانند.
«تعدادی از معلولان وقتی عصبی میشوند، دست به کارهای خطرناکی میزنند. یک بار موهایم را کشیدند. یک بار هم با پا به سرم ضربه زدند. فحش دادن به ما که برایشان نقل و نبات است. البته خیلیهایشان هر روز ما را در آغوش میگیرند و به ما محبت دارند اما از عصبانی شدن تعدادی از آنها باید ترسید. خیلی وقتها با پخش کردن آهنگ سعی میکنیم آرامشان کنیم اما گاهی هم چند مشت و لگد نصیبمان میشود.» اینها را فهیمه، یکی از مددکاران قدیمی مرکز به ما میگوید؛ فردی که از کمر درد و آرتروز پا و گردن رنج میبرد و ۱۰ سالی میشود که ساعتها و دقایقش را با معلولان ذهنی تقسیم میکند.
چند سالی است که این مرکز با وجود دورافتادگیاش حرف اول را در کیفیت مراقبت از معلولان ذهنی میزند؛ مرکزی که برای رسیدن به آن باید از دلِ خیابانهای شلوغ پاکدشت که اغلب جمعیت آن مهاجران افغان هستند، گذر کرد. آسایشگاه محیطی دنج دارد. تا چشم کار میکند، اطراف آن را زمینهای خالی و درختان تشکیل دادهاند. مددکارهای مرکز میگویند کمتر کسی از بداخلاقیهای برخی از معلولان ذهنی در امان است. آنها روزها و شبهایشان را در کنار افرادی سپری میکنند که با کوچکترین کجخلقی ممکن است به سمتشان حمله کنند.
موسیقی شاد متوقف نمیشود
محوطه آسایشگاه پر است از درختکاری و آلاچیقهایی که در آن معلولان میتوانند استراحت کنند. صدای بلند موسیقی شاد مرکز اجازه نمیدهد که معلولان لحظهای بیکار باشند. تعدادی دست میزنند، تعدادی هم سرهایشان را به علامت شادی تکان میدهند. مسئولان مرکز اعتقاد دارند صدای موسیقی نباید به غیر از زمان اذان و استراحت قطع شود. دلیلش هم ساده است میخواهند معلولان شاد باشند و سرگرم؛ چرا که لحظهای بیکار شدن ممکن است به درگیری با یکدیگر یا انجام کارهای غیر معمول ختم شود.
می خواست مسعود را از خواب صبحگاهی عمیقی که تجربه میکرد برای خوردن صبحانه بیدار کند که او چند مشت و لگد نثارش کرد. مژگان همان مددکار ۲۷ سالهای است که بیدار کردن یک معلول به قیمت کشیده شدن موهایش و چند گاز گرفتگی در چند جای بدنش تمام شده. هر چند این روایت اتفاق جدیدی نیست بلکه هر روز ممکن است یک حمله عصبی ناخواسته به قیمت کتک خوردن یک مددکار تمام شود.
اتاق معلولان ایزوله
روی تختهایشان دراز کشیدهاند و با چشمهایی متعجب ورود تازهواردها را خوشامد میگویند اما به جز صداهای نامفهوم واکنش دیگری از خود نشان نمیدهند. افرادی که علاوه بر معلولیتهای ذهنی از مشکلات جسمی و حرکتی نیز رنج میبرند. هیچکدام از آنها نمیتوانند از تختهایشان برخیزند و تمام دقایق زندگیشان به تختهای سفید رنگ مرکز خلاصه میشود. به همین خاطر مددکاران مرد و زن مرکز هر روز برای جا به جا کردن آنها پیشقدم میشوند.
ناهید ۲ سالی میشود که پایش به این مرکز باز شده. او قبل از این که در اینجا شروع به کار کند در مرکز دیگری کار میکرده اما معتقد است بلند کردن معلولان از روی تختها بسیار دشوار است: «کارم به نسبت در مرکز قبلی دشوارتر بود چون باید دائم مراقب بچههای قد و نیمقد باشم. البته کارم در اینجا هم به نسبت سخت است. هر روز به کمک یکی دیگر از پرستارهای مرد بچهها را جابهجا میکنیم و کار تعویض ملافهها را انجام میدهیم. میخواهیم آنها را از جایشان بلند کنیم گاهی کمرم تیر میکشد اما خب چه میشه کرد؟»
او میگوید معلولان ذهنی روحیه حساسی دارند. آن قدر که اگر استراحت و خواب کافی نداشته باشند، ممکن است به مربی حملهور شوند: «گاهی اتفاق میافتد که معلول به مددکار حمله میکند. آن موقع ما سریع به کمک مددکار میآییم تا آسیبی نبیند ولی فکر نکنید همه آنها این طور هستند. تعدادی از آنها حتی از آدمهای سالم با محبتترند.»
دردهای بیامان
خیلی هایشان از درد پا و کمر نمیتوانند کمر راست کنند. شبیه یکی از مددکاران قدیمی مرکز که به خاطر دیسک کمر نمیتواند بایستد. چند دقیقه راه میرود و دوباره مینشیند. او چند سالی میشود که از بیماری آرتروز گردن و کمر رنج میبرد: «هر لحظه باید مراقب باشیم تا حادثهای برای کسی اتفاق نیفتد. آن قدر استرس و اضطراب برای کارمان داریم که با اطمینان میگویم آدمهای بیکار هم حاضر نمیشوند در مراکز نگهداری معلولان ذهنی کار کنند، چون اگر ناخواسته هم جایی از بدن معلول کبود شود خانواده سریع اعتراض میکنند.»
با این که مددکارها میگویند محبت و عشق بچههای معلول نسبت به آدمهای دیگر بیشتر است اما تعداد انگشتشماری هم بعد از فشار عصبی شروع به فحاشی به مددکار میکنند: «خیلی وقتها شده که این بچهها شروع کردن به فحش دادن ما. استرسها و نگرانیهای ما تمامی ندارد. باید دائم مراقبشان باشیم تا یک چاله زمینشان نزند. با این که همه آنها مرد هستند اما گاهی خیال میکنند که ما خانوادههایشان هستیم و در آغوشمان میگیرند.»
با بالا رفتن صدای موزیک تعدادی از معلولان برای رقصیدن پیشقدم میشوند. افرادی که با وجود معلولیتهایشان هنوز رسم پایکوبی را از یاد نبردهاند. اسماعیل یکی از مددکارها میگوید از شدت همهمه معلولان گاهی سردردهای شدیدی به سراغش میآید: «با این همه مشکل باید جوابگوی خواستههای گاه و بیگاه خانوادهها هم باشیم. هیچ مطب دندانپزشکی معلول ذهنی و جسمی قبول نمیکند. اگر جای دیگر هم بخواهیم ببریم باید کلی انتظار کشید. هفته پیش گروه دندانپزشکی به اینجا آمدند و دندانهای همه بچهها را بررسی کردند. دیروز خواهر یکی از معلولان میگوید، چرا دندان برادرش را کشیدیم.»
telegram.me/jajinnews
برچسب ها :ججین ، مددكاري اجتماعي ، پاکدشت
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰