نقد فیلم دفترچه مرگ
دفترچه مرگ – Death Note
کارگردان: آدام وینگارد – Adam Wingard
بازیگران: نات وولف، مارگارت کوالی، کیت استنفیلد، پال ناکائوچی، شیا ویگهام، ویلم دفو
سال: ۲۰۱۷
به گزارش پایگاه خبری “ججین“ به نقل از نقد روز ، من این نظریه را قبول ندارم که اقتباس از عناصر منابع موفق، لزوما باید به اثر اصلی بسیار وفادار بمانند. یک اثر اقتباسی در بهترین حالتش باید در خود تفسیری داشته باشد. باید با دیدگاه و تفکری شخصی همراه شده و از زاویه ای جدید به مساله نگاه کند، به مضامین مشخصی بپردازد، و طبیعی است که مضامینی هم کم تر مورد توجه قرار می گیرند. با این حال تصمیمات اتخاذ شده در اعمال تغییراتی اساسی در عناصر اثر اصلی باید هدفمند باشد، نه اینکه این تصمیمات دل بخواهی یا اتفاقی گرفته شوند. البته تغییرات نباید آن قدر هم زیاد باشد که وقتی اقتباسی از مثلا کتاب مورد علاقه مان را نگاه می کنیم، آنقدر تغییر داده باشند که موجب ناراحتی طرفداران اثر شود. تغییرات باید مناسب و به جا باشند. نمونهای از این تغییرات نا به جا را می توان در این فیلم آدام وینگارد دید، فیلمی بسیار ناامید کننده و ناخوشایند که این روزها در نتفلیکس پخش می شود. این فیلم با تغییرات وسیعی در مانگا ی فوق العادهی تسوگومی اوبا و تاکش اوباتا همراه بوده است، از جمله تغییر اساسی صورت گرفته در مکان وقوع داستان که آن را از ژاپن به سیاتل آورده اند، اما همهی این ها تنها نشانه ای از مشکلی بزرگ تر و نشانه نابودی کامل کار هستند.
مفهوم کلی دفترچه مرگ در مانگا ی آن و در شروع فیلم، ساده است. پسری به اسم لایت ترنر (با بازی نات وولف) کتابی را پیدا میکند که یک شینیگامی به زمین انداخته است، شینیگامی اهریمن مرگ ژاپنی است، چیزی شبیه به گریم ریپر (دروگر مرگ) است. در فیلم صداپیشگی این شینیگامی به اسم ریوک را ویلم دفو انجام برعهده داشته است. روی جلد کتاب نوشته شده دفترچه مرگ که در طول قرنها نام هایی در صفحات آن نوشته شده اند. همچنین قوانین و قواعدی هم دارد. اسم کسی را در دفترچه بنویسی خواهد مرد. در نسخه مانگا قواعد گسترده اند و بارها تکرار می شوند، اما وینگارد و نویسندگان این فیلم، چارلی پارلاپاندیز، ولاس پارلاپاندیس و جرمی استالر این موارد را کمی سادهتر کرده اند. در فیلم، لایت یک نام و چگونگی مرگ اش را در دفترچه مینویسد و نتیجه جلوی چشمانش اتفاق می افتد. این تمام چیزی است که نیاز است بدانید. اگر شما باشید با چنین قدرتی چه می کنید؟
در مانگا، لایت شروع به بررسی اخلاقیات خویش میکند، به کشتن تبهکاران می پردازد و میگذارد در آرامش با حمله قلبی بمیرند و به این صورت به تجربه مرزهای بازی در نقش خدا می پردازد. شاید این مساله چندان برای یک فیلم ترسناک هیجان انگیز نباشد. تقریباً خیلی زود دفترچه مرگ به فیلمی پر از خونریزی تبدیل می شود. لایت میخواهد ببیند اگر روی صفحهای از دفترچه بنویسد، واقعاً یکی از زورگویان مدرسه گردن زده می شود. وینگارد ادامه کشتارها را مرحله بندی می کند انگار میخواهد نمایش مجددی از مقصد نهایی را طراحی کند. در فیلم، لایت به سمت کشتن به خاطر عدالت برمی گردد. اما باز هم جنبه وحشت بسیار زیاد است، کشتن مردی که تعدادی را گروگان گرفته و کسی که میخواهد مادر لایت را به قتل برساند هر دو به شیوه ای بسیار خشونت آمیز صورت می گیرند.
بزرگترین تغییر در نسخه فیلمی دفترچه مرگ ایجاد رابطهای عاشقانه با دختری دبیرستانی به اسم میا (با بازی مارگارت کوالی) است که خیلی زود به خاطر علاقه ای که لایت به او پیدا کرده، وارد بازی فرشته مرگ می شود (می توان گفت که این شخصیت نسخهای از شخصیت میسا آمانی در مانگا ی دفترچه مرگ است، که نهایتاً به همراهی برای لایت تبدیل می شود، اما پیشینه و هدف این شخصیت در فیلم اساساً متفاوت است). لایت و این دختر هر دو با شخصیتی مرموز به نام ال ( کیت استنفیلد) روبه رو می شوند که به دنبال پیدا کردن خدای مرگ است، کسی که خودش را در مطبوعات با نام کیرا معرفی کرده است. یکی از بهترین عناصر مانگا بازی موش و گربه موجود بین کیرا/لایت و ال است، اما این مساله در فیلم بسیار پراکنده شده است. اضافه شدن عناصری همچون میا و تغییراتی در خانواده لایت همچون پدر رئیس پلیسش (شیا ویگهام)، در کم رنگ شدن این جنبه از داستان تاثیر داشته اند.
این جاست که به نقص شدید موجود در فیلم برمی گردیم: به نظر نمیرسد که هیچ یک از این تغییرات در عناصر منبع اصلی که تعداد شان هم زیاد است، هدفی مضمونی و یا هنری درستی داشته باشند. چرا فلان یا بهمان تغییر را ایجاد کنیم؟ چرا این شخصیت را اضافه کنیم و یا آن صحنه را تغییر دهیم؟ اگر برای این سؤالات پاسخی روشن و درست نباشد، کارمان تجربهای پوچ و خالی بوده است. بزرگترین مشکل این است که وینگارد و همکارانش، به وضوح خودداری کرده اند از تبدیل لایت به ضدقهرمانی که لازمه این شخصیت است. رابطهای عاشقانه را اضافه کرده و از کل مفهوم اصلی منحرف شده و پروژه را در مرکز آن خالی و پوچ رها کرده اند.
این فیلم می توانست با سالها باز نویسی بخشی حجیم از عناصر منبع اصلی کار شود، اما در تمامی مراحل آن به ویژه در بخش های مربوط به فیلمنامه به هم ریخته و پر از اشکال است. دیالوگ ها که واقعاً افتضاح است. «ما می توانستیم جهان را تغییر دهیم»، ما؟ اما بدتر از هر چیز این که وینگارد و نویسندگانش هیچ وقت درک نکرده اند باید با ریوک چه کنند. اهریمنی با صدای ویلم دفو که واقعاً کسل کننده است. ریوک شخصیتی بزرگ و عالی است، اهریمنی تیز و باهوش، که مسائل اخلاقی انعطاف پذیر انسان ها برایش بسیار جذاب است. نسخه فیلمی این اثر نمی داند با او چه کار کند، او را کنار می گذارد تا زمان آن میرسد که او را وارد صحنه ای کند. حتی خود ریوک هم خسته و بی رمق به نظر می رسد. اضافه کردن سیلی از شوخی های عجیب و عدم وجود قاعده ای مشخص در پایان پروژه (برای نمونه واتاری همکار ال در ماموریت جنایی شان برای ال آواز صداهای خوشبینانه از فیلم جادوگر شهر از را میخواند تا خوابش ببرد). در واقع وقتی که مرموزی و عحیب بودن شخصیت ال به فیلم تزریق می شود (البته از انصاف نگذریم استنفیلد مثل همیشه بهترین گزینه حاضر در فیلم است) میتوان حس کرد که کل فیلم چقدر زائل گشته است.
بسیار ناامید کننده است که وینگارد با کیفیتی که برخی از کارهای قبلی اش داشت (حتی فیلم جادوگر بلر دارای بخش هایی جذاب بود) در اینجا پراکنده، انفرادی، مبتدیانه و بدون نظم مشخصی پیش رفته است. وینگارد تا نزدیک به لبه های کمدی سیاه پیش می رود ولی سپس عقب میکشد و مطمئن نیست لحن کلی اثر باید چگونه باشد. سکانس های پایانی آنقدر ترسناک ساخته و ویرایش شدهاند که بیننده به این باور میرسد انگار فیلم برداشتی دوباره یا عجولانه سرهم بندی شده است. پایان فیلم هم کاری می کند که از عصبانیت فیلم را نیمه کاره رها کنید. البته اگر قبل از رسیدن به آخر فیلم از شدت کسالت نمرده باشید.
برایان تالریکو
برچسب ها :Death Note ، ججین ، دفترچه مرگ ، سینما ، فیلم
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰