۵۰ میلیون نفر زیر خط فقر هستند
رزاقی گفت: رئیس کمیته امداد میگوید حدود ۴۰ میلیون نفر زیر خط فقر هستند اما با دقت بیشتر شاید حدود ۵۰ میلیون نفر از جمعیت ۸۰ میلیونی ایران زیر خط فقر باشند که همه اینها نتیجه سیاستهای اقتصادی نادرست است.
به گزارش پایگاه خبری “ججین“، رهبر معظم انقلاب در سالهای اخیر تأکید بسیاری بر مسائل اقتصادی و بهبود معیشت مردم داشته و برای نامگذاری سالها نیز از عناوین اقتصادی بهره گرفتهاند. ایشان در سخنان خود در ابتدای سال جاری نیز عنوان «حمایت از کالای ایرانی» را به عنوان شعار سال برگزیدند تا خطوط کلی و خط مشیهای لازم برای مسئولان اقتصادی کشور ترسیم شود. قطعا تأکید رهبر انقلاب بر مسائل اقتصادی نشان دهنده اهمیت این موضوع در راستای ترمیم وضعیت اقتصادی کشور است اما متأسفانه به دلایل مختلفی در پایان سال نتایج چندان مثبتی در زمینه تحقق شعار سال حاصل نمیشود. در زمینه اهمیت حمایت از کالای ایرانی هم باید گفت که امروزه واردات بیرویه کالاهای غیرضروری خارجی و قاچاق کالا به معضلاتی جدی برای اقتصاد کشور تبدیل شده که طبیعتا راهکار مبارزه با این پدیده، حمایت از کالای ایرانی، البته به شرط بهبود کیفیت آن است.
برای بررسی بیشتر دلایل تأکید رهبر معظم انقلاب بر مسائل اقتصادی و همچنین وضعیت دستیابی به اهداف اقتصادی انقلاب در دهه چهارم انقلاب اسلامی، با ابراهیم رزاقی، اقتصاددان و استاد بازنشسته دانشگاه تهران به گفتوگو نشستیم که بخش نخست این مصاحبه در ادامه میآید:
همانگونه که مطلعید در چند سال اخیر، عناوین اقتصادی برای نامگذاری سالها توسط رهبر معظم انقلاب برگزیده شده است. به نظر شما چرا همچنان اقتصاد در اولویت است و رهبر انقلاب بر این نکته تأکید بسیاری دارند؟
به نظرم یکی از دلایل اصلی این مسئله این است که در عرصه اقتصاد، نه تنها با موفقیت رو به رو نبودهایم بلکه با پسرفت شدید مواجه شدهایم و دلیل این مسئله هم این است که مبانی جمهوری اسلامی که در قانون اساسی و اندیشههای حضرت امام خمینی(ره) که تبلور آن را در وصیتنامه ایشان میبینیم، مطرح شده و در چند سال اخیر نیز در سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی توسط رهبر انقلاب بیان شده، توسط مسئولان مورد توجه قرار نگرفته است. مسئولان کشور، بعد از درگذشت حضرت امام(ره)، سیاستهای سرمایهداری لیبرال و همچنین سیاستهای صندوق بینالمللی پول را پیاده کردهاند.
همه مسئولان در این دوران علیرغم اینکه مشاهده کردهاند بیکاری و فقر بیشتر میشود و مسائلی اتفاق میافتد که نباید در جمهوری اسلامی ایران رخ دهد، اما در همان مسیر حرکت کردهاند و به همین دلیل سرمایههای بسیاری در اختیار ایرانیان بوده اما مشکلی را برطرف نکرده است. رئیس کمیته امداد میگوید حدود ۴۰ میلیون نفر زیر خط فقر هستند اما با دقت بیشتر شاید حدود ۵۰ میلیون نفر از جمعیت ۸۰ میلیونی ایران زیر خط فقر باشند که همه اینها نتیجه سیاستهای اقتصادی نادرست است.
همچنین ۶۶ میلیون ایرانی در سن کار هستند که ۲۳ میلیون نفر از آنان کار میکنند. ۶۰ تا ۷۰ درصد کارگران هم زیر خط فقر هستند و این در حالی است که برخی از مدیران بالای ۳۰ میلیون تومان حقوق گرفته و کارگر، ماهانه حدود ۱ میلیون تومان است. این خطری بالقوه برای کسانی است که به قول حضرت امام(ره) صاحبان انقلاب هستند. همانگونه که حضرت امام(ره) فرمودند صاحبان انقلاب همین کوخنشینان و فقرا هستند.
مسئولان هم خواسته یا ناخواسته همین خط که ربطی به انقلاب ندارد را ادامه دادهاند و در نتیجه، یک دوگانگی در جامعه پدید آمده که یک عده بیاندازه ثروت دارند و ثروت خود را هم صرف تولید نمیکنند و عدهای هم فقر و بینوا شدهاند؛ بنابراین از آن الگوی الهام بخش که واقعا به انسان نیرو میدهد، فاصله گرفتهایم اما اگر خط ابتدای انقلاب را در پیش گرفته بودیم تا الان کشوری صنعتی بزرگ دنیا شده و نسبت به خارجی ها بی نیاز بودیم اما متأسفانه این خط ادامه پیدا نکرد.
این وضعیت باعث میشود عدهای چنین القا کنند که جمهوری اسلامی همین است اما این سخنی دروغ است چراکه خطوط کلی جمهوری اسلامی در قانون اساسی، اندیشه امام(ره) و رهبر انقلاب، بیان شده اما متأسفانه توجهی به آن صورت نگرفته است و با توجه به این اوصاف، رهبر انقلاب همچنان بر مسائل اقتصادی در نامگذاری عناوین سالها تأکید دارند.
سؤال بعدی این است که این نامگذاریها چه دستاوردهایی در پی داشته است؟
بنده معتقدم تقریبا هیچ نتیجهای حاصل نشده است؛ چراکه مسئولان این مسائل را قبول ندارند و استدلال میکنند، هر آنچه مربوط به سیستم سرمایهداری است، بر روی آن، کار و تحقیقات دانشگاهی شده و پیاده هم شده است اما اصلا به کُنه مسئله توجه ندارند؛ مثلا نظام سرمایهداری میگوید هرکس به دنبال سود خود برود، همه چیز درست میشود اما باید گفت در ابتدا که این شعار را گفتند و مؤثر هم بود، بالاترین سود در تولید صنعتی و ماشینی بوده است و حتی دزدان دریایی انگلیسی هم سرمایه خود را وارد صنایع ماشینی میکردند؛ چراکه سود داشت اما اگر این استدلال که هر کس به دنبال حداکثر سود برود، کشور صنعتی شده و توسعه پیدا میکند، آنگاه اگر حداکثر سود در تولید نباشد، اتفاقی همانند وضعیت ایران حاصل میشود.
حتی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا برای ایجاد شغل در کشور خود، جلوی واردات از فرانسه و چین را میگیرد تا صنعت داخلی خودش رشد کند. میزان موفقیت آن مشخص نیست اما اقدامی در راستای حمایت از کالای داخلی است. آمریکاییها حتی از زعفران ایرانی هم مالیات میگیرند تا زعفران کار آمریکایی ورشکست نشود بنابراین دولت آنها تا این اندازه در اقتصاد دخالت میکند اما به همه میگویند در اقتصاد دخالت نکنید تا توسعه پیدا کنید. ۱۸۰ کشور هم خام فروش هستند.
با این اوصاف، آن نظریه که میگوید توسعه موجب توسعه میشود و ادعای علمی هم دارد دروغ است. آنها گروهی خاص در انگلیس، سپس آلمان، ژاپن و بعد آمریکا بودند که باید بررسی کرد چگونه صنعتی شدند. آیا آنگونه که با ما میگویند یا اینکه دولت در اقتصاد دخالت کرده تا منافع ملی را تأمین و به کارگران رسیدگی کند، مصرف کننده هم رضایت داشته و تولیدکننده هم سود بسیاری ببرد تا دولت از خارج، چیزی وارد نکند.
به نظر میرسد آنهایی که طرفدار سرمایهداری هستند اکنون تبدیل به دو گروه شدهاند، یک دسته، کسانی هستند که با کودتا بر سر کار آمده و حکومت را در اختیار گرفتهاند یا با انتخابات بر سر کار آمده و سیاستهای تعدیل اقتصادی را در پیش گرفته و سود آنان هم در واردات و فروش نفت یا هر رانت دیگری است.
منظور شما از این سود برای خود مسئولان دولتی است؟
بخشی از مسئولان و آن طبقه اقتصادی که از روی کار آمدن آنان حمایت میکند. اگر به خود آمریکا دقت کنید، آیا اعضای کنگره، نماینده همه مردم هستند، نه اینگونه نیست. آنان نمایندگان طبقه سرمایهدار هستند. این وضعیت در کشورهای جهان سوم هم وجود دارد. در همین کشور خود ما، معاون اول یکی از رؤسای جمهور اعتراف کرد که پولهای زیادی خرج کردیم تا برخی به مجلس بروند و با ما باشند. این همان الگوی آمریکایی است که شخصی، به نام نماینده مردم وارد مجلس شده اما در خدمت کسانی است که برای وی هزینه کردهاند.
وقتی فضا اینگونه شد، نمایندگان هم نماینده مردم نیستند بلکه در خدمت پولدارها هستند و در این شرایط افراد مشهور و از جمله هنرمندان، ورزشکاران و … را هم میخرند. این نتیجه سیاستهای تعدیل اقتصادی در کشور ما در سالهای گذشته است و حتی اقتصادی شبیه اقتصاد آمریکایی هم برای ما پدید نیامده؛ چراکه الگوی ملی نیست و اگر اقتصاد ما براساس الگوی ملی باشد حتی یک نفر هم نباید در کشور ما بیکار باشد.
اکنون همانند قبل از انقلاب، نفت را میفروشیم و همه چیز را وارد میکنیم. تولید داخلی ما چیزی برای عرضه ندارد. تکنولوژی رشد نکرده و اشتغال ایجاد نشده است. اصل ۴۳ قانون اساسی میگوید همه مردم باید مسکن، کار، بهداشت، درمان و … داشته باشند اما دولتها میگویند ربطی به ما ندارد و باید اقتصاد را آزاد بگذاریم. ما در زمینه موشکسازی بسیار موفق عمل کردیم و صنایع دفاعی خود را به خوبی ایجاد کردیم و کمک بسیاری هم به جبهه کرد. بُرد این موشکها ۳ کیلومتر بود اما اکنون به بالای ۲ هزار کیلومتر رسیده است. ما این وضعیت را با استفاده از منطق دیگری غیر از پول و سود زیاد ایجاد کردیم.
مگر نه این است که همان کسانیکه این موشکها را ایجاد کردهاند اهل همین کشور هستند، پس اینکه ما در برخی حوزهها به پیشرفتهای بینظیری دست پیدا کردیم اما در عرصه اقتصاد موفق نیستیم، نتیجه چیست و برای بهبود این وضعیت باید چه اقداماتی را انجام داد؟
به خاطر اینکه دو گونه مدیریت داریم. یک مدیریت دفاعی است که در عرصه نظامی وجود دارد. مثلا به ما اسلحه نمیدهند بنابراین خودمان تولید میکنیم اما در عرصه اقتصادی چنین مقاومتی به خرج ندادیم. در صنایع هستهای، با وجود اینکه هیچ امکاناتی را در اختیار ما قرار ندادند اما توانستیم موفق عمل کنیم. مگر صنایع کشتیسازی، نیروگاه سازی و… مشکلتر از سایر عرصههای اقتصادی است اما در سایر بخشهای اقتصادی به پیش نرفته و با دشمن مهاجم، عملا همکاری کردیم و نسخه اقتصادی آن را پیاده کردیم.
اگر افرادی که در صنایع دفاعی و هستهای چنان دستاوردهایی را کسب کردند، در صنایع صنعتی و سایر عرصههای اقتصادی گماشته شوند، معلوم است که چه نتیجهای حاصل میشود اما وقتی میگوئیم طبق اصل ۴۴دخالت در اقتصاد وظیفه دولت نیست بلکه وظیفه بخش خصوصی است؛ بنابراین وضعیت کنونی حاصل میشود. روشن است که باید بخش خصوصی سود ببرد اما این سود باید متعادل و نزدیک با سود سایر بخشها باشد. اکنون مشاهده میکنیم کارخانه رشت الکتریک به دلیل همین خصوصیسازی ورشکست شده است.
اما در سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی تأکید شده است که اقتصاد باید به مردم واگذار شود و رهبر انقلاب هم همواره بر مردمیسازی انقلاب تأکید داشتهاند. تلقی شما از واگذاری اقتصاد به مردم چیست؟
این بحث دیگری است. در این موارد منظور این است که نهادی اقتصادی را ایجاد میکنیم و سپس در اختیار مردم قرار میدهیم اما به همین کارخانه رشت الکتریک توجه کنید که چگونه ورشکست شد، آیا این خصوصیسازی صحیح است. پس دلار ارزان و همه یارانههایی که دولت در اختیار آنان قرار میدهد چه میشود. ذهنیت اینها سود حداکثری است؛ بنابراین آنچه در سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی ارائه شده، کاملا با این وضعیت مغایرت دارد.
ما میتوانیم صنایعی را ایجاد کنیم که در اختیار افراد جهادی و ایثارگر قرار دهیم اما نظارت بر آن هم صورت گیرد که در آنجا هم فسادی رخ ندهد. اگر دولت چنین صنایعی ایجاد کند و در اختیار این افراد قرار دهد، به معنای همان مردمی کردن اقتصاد است و شرایطی هم ایجاد میشود که صادرات دارای سود باشد اما اکنون سود در واردات است که سیاستی کاملا مخرب است. بنابراین باید الگویی از نظام اقتصادی ایجاد کنیم که همانند ژاپن به کارگر بها دهد، نه اینکه بدترین نوع سرمایهداری ایجاد شود.
همین فقرا و کارگران بودند که انقلاب کردند اما اکنون وضعیت مناسبی ندارند. اگر قرار است عدالتی ایجاد شود باید برای همین افراد ایجاد شود. مگر اینکه ما از ولیعصر(عج) و ایجاد عدالت سخن میگوئیم منظورمان دقیقا چیست. پولداران که زندگی مناسب خود را دارند. حضرت امام(ره) از کوخنشینان و حقوق آنان سخن میگویند و اینکه صاحب این مملکت همین افراد هستند و البته این سخن را برای کوخ نشینان همه جهان میگویند.
شما به بحث مدیریت جهادی اشاره کردید. تعریف شما از مدیریت جهادی چیست و این مدیریت چه نقشی در مقاومسازی اقتصاد و رفع فقر دارد؟
افراد به گونههای مختلفی برای زندگی خود هدفگذاری میکنند. مثلا فردی به زیارت امام رضا(ع) میرود و میگوید کاری کن که من صاحب موتور شوم اما شخص دیگری میخواهد به زیارت برود و پول قطار و هواپیما ندارد بنابراین با موتور به زیارت میرود. در نحوه هدفگذاری این دو شخص برای زندگی تفاوت بسیاری وجود دارد. در قانون اساسی ما آمده که بر خلاف سایر مکاتب اقتصادی، هدف ما این است که مردم گرسنه، فقیر و بیکار نباشند چراکه افراد فقیر نمیتوانند در مسیر معنویت به خوبی حرکت کنند.
اگر این مشکلات برطرف شد، سپس صنایع ماشینی و صنعتی ایجاد میکنیم و در اختیار همین افراد با چنین سطحی از معنویت و این عزم پایانناپذیر و معتقد به انجام وظیفه قرار میدهیم؛ کسانیکه خود مدیون میدانند و معتقدند با دریافت حداقلها باید در راستای بهبود وضعیت اقتصادی کشور گام برداریم. حال سؤال من این است که چرا چنین افرادی و این نیروهای جهادگر و جاننثار نباید مدیر، وزیر، رئیس کارخانه و ….. شوند.
برچسب ها :اقتصاد ایران ، ایرانیان ، ججین ، خط فقر
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰