گفتوگو با تهمینه میلانی، به مناسبت اکران «مَلی و راههای نرفتهاش»
پرسشگری؛ از چپ تا مذهبی
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، تهمینه میلانی با فیلم «مَلی و راههای نرفتهاش» به موضوع خشونت خانگی میپردازد. تمی که در فیلمهای قبلیاش هم وجود داشته. منتها جدا از شکل ساخت این فیلمها، چرایی و چگونگی ساخت هر کدام نیز شنیدنی است. به بهانه اکران فیلم «مَلی و راههای نرفتهاش» با او به گفتوگو نشستیم که میخوانید:
اخیرا جایی خواندم که مخالفان فکری شما در اظهارنظری اعلام کردند که شما جدا از فیلمسازی، با ساخت فیلم «زن زیادی» به ارگان تبلیغاتی «حزب مشارکت» تبدیل شدید. اصلا تابهحال کار سیاسی کردهاید؟
بله. اول انقلاب که دانشجوی سال اول بودم، به اقتضای آن روزها، من هم در دانشگاه همه جریانهای فکری را دنبال میکردم و در بحثها شرکت میکردم.
یعنی «هوادار» یا «عضو» تشکیلات سیاسی خاصی بودید؟
کنجکاوانه همه جریانهای سیاسی آن زمان را دنبال میکردم. روزنامههایشان را میخواندم و در بحثهای سیاسی شرکت داشتم. اصولا از بچگی کنجکاو بودم. خوشم میآمد درباره همه مسائل، خصوصا آن گروههای سیاسی که قبل از انقلاب فعال بودند و در زمان انقلاب نسبت به آنها سمپاتی زیادی در بین جوانان وجود داشت، بیشتر بدانم. مثلا زندگینامههای شهدای گروههای مختلف را میخواندم یا در جلسات علنی که در دانشگاه تشکیل میشد، شرکت میکردم. بهویژه خسرو گلسرخی که محبوب همه نوع گرایش بود. از گروههای چپ تا گروههای مذهبی. بهطورکلی بهدلیل روحیه پرسشگری که دارم در هیچ قالبی جا نمیگیرم. ترجیح میدهم منتقد همه گروهها باشم تا دنبالهرو یک گروه خاص.
منظورتان این است که بیشتر دنبال پاسخِ سؤالهایتان بودید؟
همینطور است. مثلا در میتینگها با هرنوع گرایش فکری از مائوئیستها، مجاهدین و فداییان خلق، گرفته تا گروههای مذهبی شرکت میکردم. حتی به جلسات پرسش و پاسخ نورالدین کیانوری که رهبر تودهایها بود، هم میرفتم. بهطورکلی آدم کنجکاوی بودم و هستم و حالا هم صبح به صبح سرمقاله روزنامههای مختلف را میخوانم تا ببینم در جامعه چه خبر است اما روحیه عضوی از یک گروهسیاسیبودن را ندارم، چون به همه گروهها نقد دارم. تصورم این است که اگر وارد گروهی شوم، بهدلیل پرسشهای زیادی که میپرسم فوری اخراجم میکنند. همانطور که فرمودید من آدمی هستم که سؤال زیاد میکنم. احتمالا بههمیندلیل، هیچ تشکیلاتی من را به درون خود راه نمیدهد. مثلا در دورهای عضو شورای مرکزی «کانون کارگردانان» خانه سینما شدم. ولی شش ماه بعد خودم استعفا کردم! چون نتوانستم تحمل کنم که حقی، ناحق شود و سؤالی بیپاسخ بماند.
تحلیلتان از این که به سیاسیکاری متهم شدید، چیست ؟
چه بگویم؟! این از تخیل یکی از سایتهای اصولگراست که زمان ساخت فیلم «زن زیادی» را همزمان با حرکت جبهه مشارکت که «کنوانسیون حقوق زنان» را امضا کردند، کنار هم گذاشته است و اینطور نتیجه گرفته است که این فیلم به سفارش ایشان ساخته شده است. جالب اینکه حتی گروههای متنوع اصلاحطلب هم روحیه من را نمیپسندند و در ۳۰سال فعالیت فیلمسازیام، حمایت جدی از من و همسرم نکردهاند اما میتوانم بگویم سقف تحملشان کمی بلندتر از سقف تحمل اصولگراهاست. بههرصورت به اصولگرایان اطمینان میدهم که هزینه ساخت فیلم «زن زیادی» صد درصد از جیب من و همسرم پرداخته شده است و حتی یک ماشین و پاسگاه پلیس هم از این فیلم دریغ کردهاند. بهطوریکه تمامی ایستگاهها را دکور زدیم. فیلمهای پشتصحنه موجود است، میتوانید ببینید که بهطور علنی از همه ارگانها انتقاد کردهام.
یکی از سکانسهای درخشان فیلم «زن زیادی»، سکانسی است که دوربین داخل یک رستوران در یک چرخش ۳۶۰ درجه تمام افراد داخل رستوران را که نماینده جامعه آن روز بودند، به تصویر کشید و هدف فیلمساز را که همانا پرسشگری است به تصویر کشید.
بله، مسافرانی هستند که از طیفهای مختلف بهدلیل بستهشدن جاده در یک رستوران گیر افتادهاند و هر یک بر اساس دانش، تجربه و بینش خود نسبت به خبر قتلی که انجام گرفته است، قضاوت میکنند و با یکدیگر درگیری کلامی پیدا میکنند، بیآنکه تمام حقیقت را بدانند. درواقع در این فیلم هم قضاوت را به چالش میکشیم و نشان میدهیم که هیچکس تا زمانی که همه داستان را درباره آقای معلم که همسرش را کشته است، نمیداند، حق قضاوت ندارد.
فیلم «زن زیادی» بر اساس نگاهی به رمان «ساعت دهونیم تابستان» از «مارگریت دوراس» ساخته شده که از تم جسورانه و بدیعی برخوردار است و به موضوع جنایت در خانواده میپردازد. اما شما برای تطبیقدادن آن با موقعیت خانوادهای ایرانی به اخلاقیات توجه خاص داشتید. چرا ؟
اگرچه داستان فیلم «زن زیادی» داستانی بومی است، اما تحت تأثیر یکی از قصههای خانم مارگریت دوراس نوشته شد. داستانی درباره خیانت همسر و درنهایت اخلاقمداری بدون قضاوت را ترسیم کردیم.
به نظر میرسد منتقدان فیلمهای شما اغلب از وسط داستان باز میمانند و بیشتر از فیلم عقاید شما را نقد میکنند. تحلیلتان چیست؟
بله، متأسفانه همینطور است. من نقد ساختار فیلم را کم میبینم. اغلب منتقدان عقاید و جهانبینی من را نقد میکنند، نه فیلم و ساختار آن را، بهویژه درباره این فیلم که فیلم جادهای بسیار سختی بود در کوهستانهای پوشیده از برف. در فیلم «زن زیادی» داستان زنی نقل میشود که متناسب با آموزههای تربیت سنتی بزرگ شده است و در اصطلاح عمومی زن نجیبی است، اما همین زن نجیب در مواجهه با اتفاقات خارج از چارچوب خانواده درمانده میشود، چون هیچ آموزشی برای مقابله با آنها ندیده است.
منظورتان را دقیق بیان میکنید؟
یعنی خانمهای نجیبی همچون سیما (مریلا زارعی) در فیلم «زن زیادی» گرچه همه قوانین اخلاقی را رعایت میکنند، حواشی ندارند و سرشان به کار خودشان گرم است، اما بیرون از محیط کار و خانوادگی آنها اتفاقاتی در جامعه میافتد که آنها را غافلگیر میکند. در این فیلم خاص، سیما در مواجهه با پدیده دختران فراری و خیابانی نمیداند چه کند. صبا (السا فیروزآذر) یک دختر فراری است که با احمد (امین حیایی)، همسر سیما، دوست شده و وارد زندگی سیما میشود. سیما پیش از این تنها بهعنوان معلم با دخترانی با سن صبا روبهرو بوده است، ولی تصوری از صبای فراری ندارد و نمیداند با او چگونه برخورد کند؛ چون آموزههای او ناقص است و جوابی برای این نوع ارتباطات ندارد.
ضمن اینکه در آن زمان شاخصهای زیبایی برای زنان کلا دگرگون شده بود؛ مثلا پدیده جراحی زیبایی بینی باب شد و به قولی هر کسی نوک دماغش بالاتر میرفت، زیباتر به نظر میرسید! اما سیمای فیلم «زن زیادی» با همان بینی طبیعی خود، روزگار را سر میکرد. جالب است که در جایی از فیلم احمد خطاب به سیما بینی او را مورد تمسخر قرار میدهد. حالا دیگر نهفقط رفتار، بلکه ظاهر این زن نجیب هم در جامعه درک نمیشود!
بله، همینطور است. درک که جای خود دارد، متأسفانه با ارزشهای سطحی این روزهای برخی از شهروندان، تحقیر هم میشود! در این فیلم خاص، سیما در مواجهه با صبای کمسنوسال که معشوقه همسر اوست و ظاهرا برای نابودی خانواده کوچک او وارد زندگیاش شده است، برخوردی انسانی دارد، چون معلم مدرسه است و درک خوبی از دختران نوجوان دارد. در انتهای قصه، سیما به اتفاق صبا و دختر کوچکش، همسر خود را ترک میکند و او را تنها میگذارد.
چون درنهایت میفهمد که آن دختر هم به نوعی قربانی همین جامعه است؟
بله و تصمیم میگیرد او را نجات دهد. حرف ما در فیلم همین است که این دختران باید فهمیده شوند، آنها قربانیان این جامعه هستند و چون تخصصی ندارند، برای ادامه زندگی بهناگزیر به زندگی دیگران آویزان میشوند، اما بسیاری از منتقدان فیلم، بیآنکه به عمق قصه بروند، در همذاتپنداری با احمد، همسر سیما، فیلم را فمینیستبازی ارزیابی کردند. متأسفم که بگویم در کنار چند منتقد باسواد، اغلب منتقدان سینمایی کمسواد و بازیچه دست گروههای سیاسی هستند و باز هم متأسفم که بگویم خطر کمسوادها صدها بار بیشتر از بیسوادان است.
قبل از فیلم «زن زیادی»، فیلمنامه «هتل کالیفرنیا» را نوشته بودم که درباره دختران فراری و علل فرار آنها از خانه بود که با تیغ سانسور در همان قدم اول متوقف ماند و مجوز ساخت نگرفت!
خانم میلانی! چرا همواره درباره محتوا و پیام موجود در فیلمهایتان حرف میزنید. درحالیکه کمتر درباره ساختار و فرم سینمایی فیلمها بحث میکنید. انگار که فیلمهای شما فقط محتوا هستند.
هر فیلمی میسازیم، منتقدان محترم چنان درگیر موضوع میشوند که فرم و ساختار را از یاد میبرند. یادم هست در یکی از جلسات خانه سینما، یکی از صاحبنظران سینما، در دفاع از فیلمهای من گفته بود: «من مردی شبیه تهمینه میلانی در سینما ندیدهام که در چله زمستان لوکیشن فیلمهایش را در جادههای یخزده انتخاب کند! یا در جادههای تهران تا بوشهر فیلم بسازد».
گفته بود یک مرد در سینما به من نشان دهید که بتواند با این امکانات محدود، خطر کند، سختی را به جان بخرد و یک فیلم جذاب بسازد. خب این نظر ایشان بود، خیلیها به این موارد توجه نشان نمیدهند.
معتقدم در درجه اول زمانی از پدیدهای بهعنوان «فیلم» صحبت میکنیم که همه اجزایش متابعت از یکدیگر داشته باشد. درحالیکه فیلمهای شما فقط شده «پیام» و «محتوا»! بهنظرم خود شما آنقدر درگیر این مسائل شدهاید که بخش زیباییشناسی را به فراموشی سپردهاید. چرا؟
فیلمهای من از لحاظ ساختار، فرم و بازی بازیگران و باقی اجزا جزء بهترینهای سینمای ایران هستند و دهها جایزه جهانی گرفتهاند. فقط در ایران است که همه انرژیها صرف محتوای فیلم میشود. همین فیلم «زن زیادی» در کنار چندین جایزه جهانی، سه جایزه اصلی فستیوال آسیاپاسیفیک که بهترین فیلمهای آسیا را در یک سال داوری میکنند، در رشتههای بهترین فیلمنامه، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم از آن خود کرد، چون معیار قضاوت آنها مخالفت با نظر تهمینه میلانی نیست، فیلم را در همه ابعاد بررسی میکنند.
با اینکه زیاد فیلم میبینید و کتاب میخوانید از آنها تأثیر نمیگیرید؟
حتما تأثیر میگذارند، اما از هیچ فیلمی کپی نمیکنم. تلاشم این است که ساختار فیلمهایم متناسب با قصه و کانسپت آنها باشد.
اتفاقا از جمله زنان فیلمسازی هستید که کارگردانی در سینما را بلدید. معمولا برخی از فیلمسازان مرد در نقد زنان فیلمساز میگویند فلانی اصلا کارگردانی بلد نیست. نظرتان چیست؟
حسادت کلمه مناسبی دراینباره است. یادتان باشد در کشور مردسالار ما، برای اینکه یک زن کاربلدی خود را به اثبات برساند، باید چند برابر انرژی بگذارد تا با وجود این همه تبعیض، اثر خود را بسازد و به نمایش بگذارد و همین که من ۱۴ فیلم سینمایی ساختهام که مورد استقبال تماشاگران داخل و خارج قرار گرفته است، یعنی موفق شدهام.
آیا دلیل این نوع موفقیت این است که پلهپله مراحل پیشرفت در سینما را گذراندید. از دستیار کارگردانی و برنامهریزی شروع کردید و به طراحی صحنه و فیلمنامهنویسی رسیدید و این معنایی نمیدهد جز اینکه واقعا کار کردید؟
شک ندارم پلهپله بالاآمدن، اتکابهنفس انسان را افزایش میدهد. چون شما روی پای خودتان هستید و خودتان را باور دارید، نه اینکه به شیوه گلخانهای شما را بزرگ کنند و با چیدن دهها متخصص در کنار شما و امکانات بادآورده، بادتان کنند. چقدر فیلمساز میشناسیم که یک یا دو فیلم ساختهاند، حتی چندین جایزه گرفتهاند، اما حالا نشانی از ایشان نیست؟ من راه درازی طی کردهام و برای رسیدن به هر مرحله از زندگی تلاش بسیار کردهام، تحقیرها و موانع را جدی نگرفتهام چون به خودم و کاری که میکردم، باور داشتم. حتی در زمینه معماری هم همین مسائل و مشکلات وجود داشته است، اما خوشبختانه از پا درنیامدم.
در فیلمهایتان کمتر اتفاق افتاده که حضور دوربین احساس شود؟
این تعریف بزرگی است که میفرمایید. معتقدم دوربین باید در خدمت موضوع باشد نه اینکه خود را به رخ بکشد.
چرا همیشه در فیلمهایتان از عوامل و بازیگران حرفهای استفاده میکنید ؟
درباره عوامل پشت صحنه حق با شماست. به تخصص اعتقاد داریم و سعی میکنیم با دعوت از بهترینها کیفیت فیلم را بالا ببریم. اما درباره انتخاب هنرپیشه گرچه در مرحله اول تلاش برای استفاده از بازیگران حرفهای است، اما بسیار پیش آمده است که در میان ایشان بازیگر مناسبی پیدا نکردهایم و از بازیگران تئاتر و درباره نقشهای کمسال از بازیگران غیرحرفهای بهره بردهایم همانند خانم «فتانه ملکمحمدی» در فیلم «سوپراستار». شاید چون خیلی از این بازیگران تبدیل به ستاره شدهاند، شما چنین تصوری پیدا کردهاید. اما فراموش نکنید برخی از این ستارهها اولینبار در فیلمهای ما بازی کردهاند و بعد ستاره شدهاند.
به عنوان نمونه محمدرضا گلزار توانست یکی از بهترین بازیهایش را در فیلم «آتشبس» ارائه دهد. چطور شد به این فکر افتادید که میتواند خوب بازی کند؟
آقای گلزار را همسرم انتخاب کردند. ابتدا قرار بود شهاب حسینی در «آتشبس» بازی کند، اما درگیر سریال «مدار صفردرجه» در خارج از کشور شدند و این اتفاق نیفتاد.
شهاب حسینی و طنز ؟
بله، ایشان بازیگر توانایی است و در طول ساخت فیلم «واکنش پنجم» ما متوجه شخصیت طنزپرداز ایشان شدیم.
ولی هیچوقت چنین طنزی از شهاب حسینی تاکنون ندیدهایم.
امیدوارم یک روز با ایشان فیلم طنز بسازم تا توانایی ایشان را ببینید. سر فیلمبرداری فیلم «واکنش پنجم» گروه ما از دست آقای حسینی و جمشید هاشمپور آنقدر میخندیدند که باورکردنی نیست.
همانوقت من به فکر ساختن فیلمی طنز با بازی شهاب حسینی افتادم که متأسفانه ممکن نشد.
بر اساس چه معیاری در مرحله انتخاب بازیگر نقش اول یک فیلم میتوان از شهاب حسینی به محمدرضا گلزار رسید! درحالیکه این دو بازیگر نه چهره و فیزیک و نه بازی مشابه یکدیگر دارند؟
از دید من اولین اصل در بازیگری سینما این است که بازیگر اتکابهنفس کافی داشته باشد و خودش را باور کند. این بخشی از وظیفه کارگردان است. فکر میکنم من در این مورد موفق عمل میکنم. البته وقتی بازیگر فیلم عوض میشود، با شناخت از شخصیت، فیزیک و رفتار او تغییراتی در قصه هم گریزناپذیر است.
این خودباوری چگونه درآقای گلزار شکل گرفت؟
کار خاصی نکردم. حقیقتا خودش بازی کرد. چون باور کرد که میتواند و دیدید که بهخوبی توانست.
شما یکی از کارگردانانی هستید که در بهتصویرکشیدن موقعیتهای طنز موفق بودید و در فیلمهایتان دیده میشود. چرا تاکنون فیلم کمدی نساختهاید؟
طنز را بیشتر میپسندم. اصولا فیلمی که محتوای اجتماعی داشته باشد و در قالب طنز بیان شود، یکی از علایق من است. به دلیل اینکه ما در یک فضای سیاسی قضاوت میشویم، بعضی از موضوعات را نمیشود در قالب جدی مطرح کرد. از جمله موضوعی که در فیلم «دیگه چه خبر» مطرح کردم. تقابل سنت و مدرنیته، آن هم با حضور یک دختر جوان که شخصیت اصلی است. دختری که برخلاف تربیت سنتی، زباندراز است و بلند حرف میزند و میخندد. اینها را نمیشود در قالب جدی به نمایش گذاشت. چون عدهای گارد میگیرند و احتمالا فیلم توقیف میشود.
به نظر شما این مباحث بیشتر آموختنی است یا غریزی – حسی؟
به دانش نیاز دارد.
این دانش را مبتنی بر تجربه به دست آوردهاید؟
از بچگی به دلیل علاقه مادرم به سینما هم زیاد فیلم میدیدم و هم کتابخوان بودم. تخیل قویای هم داشتم و دارم. برای من همهچیز شدنی است، شاید برای اینکه اصولا به نشدنیها فکر نمیکنم. فیلم «بچههای طلاق» اولین فیلم من، اولین فیلم در زمینه خشونت خانگی بود که در ایران ساخته شد و فیلم «دیگه چه خبر» اولین فیلم طنزی است که قهرمانش یک زن است. تا آن زمان کمدین زن نداشتیم.
به نظرم انتخاب ماهایا پطروسیان خوب بود.
بله، اما به خاطرش خیلی جنگیدم. چون پیش از آن خانم پطروسیان فقط یک نقش کوتاه در فیلم «پرده آخر» واروژ کریممسیحی بازی کرده بود و تهیهکنندهها حاضر نبودند ایشان نقش اصلی را بازی کند. اما انتخاب من ایشان بود. فیلم را با همکاری آقای رضا بانکی، فیلمبردار، شروع کردیم و بعدا تهیهکننده، زندهیاد مهدی احمدی، حاضر به همکاری شد. ایشان و تهیهکنندگان دیگر پیشنهاد میکردند من نقش دختر فیلم را به نقش مرد تغییر بدهم. فکر میکردند اگر آقای اکبر عبدی فیلم را بازی کند بهتر است. اما من با آنکه به آقای عبدی ارادت داشتم، میخواستم اولین کمدی زنانه را بسازم که ساختم. جالب است که بدون هیچ تبلیغی صف سینما در روز اول اکران فیلم و سئانس اول، از سینما آزادی تا بیمارستان آسیا کشیده بود و این یعنی من موفق شده بودم برخلاف نظر تهیهکنندگان فیلم، باحضور کمدین زن، پر فروشترین فیلم سال را بسازم.
ادامه دارد…
telegram.me/jajinnews
برچسب ها :تهمینه میلانی ، ججین ، مَلی و راههای نرفتهاش
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰