گزارشی از وضعیت اقتصادی ایران در طول سالهای دفاع مقدس
نقشه جنگ با جیب خالی
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، ۲۹سال از پایان جنگ ایران و عراق، یکی از طولانیترین نبردهای قرن بیستم میگذرد؛ نبردی که بر خلاف آنچه بیشتر مردم و حتی برخی مسئولان گمان میکنند، نه یک درگیری صرفاً با سلاحهای ساده یا نبردهای زمینی بلکه یکی از مدرن ترین نبردها و جنگ تمام عیار اقتصادی بود. پس از نزدیک به ۳ دهه ابعاد بسیاری از این جنگ ۸ ساله، پنهان مانده و حرف و حدیث درباره آن فراوان است.هنوز هم برخی نظامیان انگشت اتهام را به سمت مسئولان اجرایی و دولتمردان وقت گرفته و آنها را عامل قبول آتش بس توسط حضرت امام(ره) میدانند.اما این گفته تا چه اندازه صحیح است که «اگر از جبههها پشتیبانی میشد هنوز ادامه جنگ امکان پذیر بود». مطلب پیش رو سعی کرده از منظر اندکی متفاوت به قضیه نگاه کند.اینکه توان اقتصادی تا چه اندازه در توان نظامی بویژه توان «راهبردی نظامی» مؤثر است و آیا دولت و مدیران اجرایی و مسئولان پشتیبانی جنگ قادر بودند تا از سال ۶۲ به بعد با تلاشی مضاعف از جبههها پشتیبانی کنند؟
قدرت نظامی و اقتصادی ایران در ابتدای جنگ ۸ ساله
هنوز هم بعد از دههها، بسیاری از تحلیلگران هنگام بررسی دلایل کندی پیشروی عراق در ماه های اول جنگ و در ادامه شکست های عراق در سال های ۶۰ و ۶۱، دلایل اقتصادی و توان ارتش کلاسیک ایران را نادیده میگیرند، حال آنکه ما میدانیم «انباشت تسلیحاتی» در ایران بین سالهای ۴۰ تا ۵۷ به اندازهای سنگین و پر هزینه بود که تقریباً هیچ قدرت منطقهای جرأت نزدیک شدن به ایران را نداشت.با ۳ برابر شدن بهای نفت از بشکهای ۴ دلار به ۱۳ دلار در کنار رشد تولید، دست شاه برای توسعه هر چه سریع تر ارتش باز شد. بودجه نظامی ایران در سال ۵۳(۱۹۷۴) به ۳۶۸۰ میلیون دلار و در (۱۹۷۵)۱۳۵۴به ۶۳۲۵ میلیون دلار رسید. در ۱۳۵۶(۱۹۷۷) این رقم از مرز ۹.۴ میلیارد دلار گذشت.
این ارقام به سران ارتش کمک میکرد تا (در کنار همراهی و اتحاد با غرب)هر آنچه لازم میدانستند از بزرگترین شرکتهای نظامی جهان تهیه کنند. آنها نیز البته با توجه به توان بالای کارشناسی و وجود افسران باسواد و وطن دوست، خریدهای بسیار با ارزشی انجام دادند.
اما در اواخر سال ۵۷ این نیروی عظیم بخشی از جایگاه خود را از دست داد. شاید اگر هوشمندی بخشی از مسئولان بویژه امام(ره)نبود این نیرو در سال ۵۸ متلاشی میشد اما اتفاقات همان سال به همه نشان داد اگر ارتش نباشد ایران پاره پاره میشود.جنبشهای غیر ملی جدایی کردستان، مازندران، خوزستان، ترکمن صحرا و … با کمک ارتش و نیروی تازه سازمان یافته سپاه (و البته کمکهای مردم) همه شکست خوردند. این روند البته کاملاً متوقف نشد تا آنکه از اواخر مرداد ۵۹ هجوم گاه و بیگاه ارتش عراق نیز به این گرفتاریها اضافه شد.
بسیاری از مسئولان هنوز باور نداشتند که عراق بهدنبال یک حمله تمام عیار به ایران است و جالب آنکه هنوز در ماههای مرداد و شهریور در حال تسویه نظامیان حرفهای کشور بودند، اما در ۳۱ شهریور ۵۹ با حمله حدود ۱۹۰هواپیمای دشمن به حدود ۲۰ پایگاه هوایی و مرکز نظامی و عبور ۱۲ لشکر با حدود ۲هزار تانک و هزاران دستگاه نفربر و خودروی نظامی به همه این نکته را گوشزد کرد که دشمنان این مرز و بوم همواره آماده حمله هستند و آنچه آنها را باز میدارد تنها یک دیپلماسی قوی و یک نیروی مسلح آماده است.
خوشبختانه قدرت عظیم هوایی، هوانیروز و دریایی کشور سبب شد تا ارتش دشمن خیلی سریع توان هجومی خود را از دست بدهد. حجم بالای تسلیحات کلاسیک به کار گرفته شده و البته گرانقیمت در کنار رشادت نفرات زمینی ارتش و سپاه سبب شد تا در هفته سوم جنگ عراق به نگهداری یک باریکه در غرب و جنوب قناعت کند و حتی نتواند شهرهایی چون دزفول، اهواز، آبادان، کرمانشاه و سنندج را بگیرد.در هفته پنجم جنگ نیز تنها خرمشهر با تلفات زیاد به شکلی ویران شده توسط دشمن تسخیر شد.در آن روزها نیروی هوایی بین ۲۰۰ تا ۳۲۰ سورتی پرواز علیه دشمن انجام میداد و هوانیروز (بالگردهای نیروی زمینی)نیز با تسلیحات مدرن و گرانقیمت دستههای زرهی و مکانیزه دشمن را به آتش میکشیدند. جالب اینکه نیروی هوایی ارتش در طرحی با عنوان البرز (که قبل از انقلاب به زاگرس معروف بود)بخش بزرگی از هواپیماهای خود را معطوف به از بین بردن توان اقتصادی و بویژه صنعت نفت و انرژی دشمن کرد. در این حملات بیوقفه و ویرانگر متوسط صادرات نفت عراق در سال ۱۹۸۱(۱۳۶۰- ۱۳۵۹) از ۳.۲۷۵میلیون بشکه در روز به ۷۴۶ هزار بشکه در روز کاهش یافت. عراق دیگر تا دو دهه بعد به قدرت تولید سال ۵۸ خود نرسید. از طرفی قدرت بالای رهگیری و پدافندی ارتش ایران مانع از آن شد تا عراق این بلا را بر سر اقتصاد ایران بیاورد.اینجا بود که ۱۵ سال سیاست میلیتاریستی قبل از انقلاب منافع مشخصی برای کشور در برداشت.
حملات متقابل ایران
تجهیز مناسب نیروها و همکاری خوب ارتش و سپاه سبب شد تا در مهر ۱۳۶۰ و دو ماه بعد، نیروهای ایران بخشی از جنوب و شمال خوزستان را آزاد کرده و آبادان را از محاصره درآورند.
رشد قیمت نفت از ۱۳ دلار در ابتدای انقلاب به ۳۰ دلار در هر بشکه در سال ۵۸ و سپس ۳۴ و ۳۷ دلار در سال ۱۳۶۰ و رشد تولید ایران از ۱.۳ میلیون بشکه در روز به ۲.۴میلیون بشکه در روز از سوی دیگر کشور را به درآمد بالای ۱۹ میلیارد دلار در سال رساند و طبیعی بود که در این زمان مسئولان با چیزی بهعنوان مشکل اقتصادی مواجه نبودند بویژه آنکه سال ۶۱ نیز همین روند ادامه یافت. همچنین قدرت هوایی ایران هنوز به آن اندازه برتر از رقیب بود که عراق نتواند حملات بزرگ و دامنهداری را علیه تأسیسات اقتصادی کشور صورت دهد.نباید از یاد برد که حملات بیوقفه هوایی ایران، تولید نفت عراق را از ۲.۶ میلیون بشکه در ۱۹۸۰ به یک میلیون بشکه در ۱۹۸۲ و صادرات نفت آن از ۲.۴۵ میلیون بشکه در روز به ۸۱۱ هزار بشکه در روز در همین مدت رساند.
شکستهای صدام از اوایل سال ۱۳۶۰ (۱۹۸۱میلادی)سبب شد تا کشورهایی نظیر فرانسه و شوروی در ازای دریافتهای منظم(تضمین شده از سوی عربستان و کویت) قبول کنند که سلاحهای مناسبی به عراق بدهند. عراق در آن سالها جزوکشورهای ثروتمند عرب بود و به همین دلیل و البته روابط سیاسی مناسب، کشورهای مذکور علاقهمند به فروش تسلیحات به آن بودند. این قراردادها منجر به فروش موج دوم میراژهای مجهز به توان سوختگیری هوا به هوا، موشکهای ماترا و سوپر ۵۳۰ و موشکهای رولاند و هات فرانسوی در کنار دهها میگ ۲۳، سوخو ۲۲ و میگ ۲۵ روسی شد. تحویل این تجهیزات به عراق تا آذر ۶۱ به طول انجامید و این درحالی بود که عراق در این تاریخ حدود ۱۰۰ هواپیمای آماده بیشتر نداشت و بیشتر این هواپیماها هم برای دفاع از خاک خودش بهکار میرفتند. قدرتگیری نیروی هوایی عراق از اواخر ۶۱سبب شد ژنرالهای عراقی که خود را در عرصه نظامی بازنده میدیدند با مشاوره کارشناسان نظامی خارجی به حملات علیه اهداف اقتصادی ایران روی آورند.
نیروی هوایی عراق با خرید صدها فروند موشک اگزوسه (ضد کشتی)به ارزش ۲۵۰ میلیون دلار، حملات خود به نفتکشها و تأسیسات خارک (بزرگترین سکوی بارگیری نفتی ایران)را شدت داد. این موشک ۶۷۰ کیلویی از ۷۰ کیلومتری میتوانست روی کشتی جنگی یا تجاری قفل شود و قبل از آنکه پدافند هوایی جزیره خارک یا کشتی ها علیه هواپیمای شلیککننده وارد عمل شوند هدف خود را نابود کند.
اگرچه هم نیروی هوایی ارتش و هم کارکنان صنعت نفت با تمام قوا سعی در کاستن اثرات این حملات کردند اما در نهایت این ضربات ۴۰۰ هزار بشکه در روز از تولید ایران کاست، این درحالی بود که روند تضعیف بازار نفت نیز که سال ۶۱ آغاز شده بود در سال ۶۲ نیز ادامه یافت.
ژنرالی به نام حمید شعبان
با روی کار آمدن ژنرال حمید شعبان به فرماندهی نیروی هوایی عراق، بسیاری از راهبردهای این کشور تغییر کرد.
حمید شعبان بخوبی پی برد که توانمندی ایران در بخش اقتصادی محدود است. این کشور نه شریک و متحد ثروتمندی دارد و نه منابع مالی متعدد. با روند فعلی بازار نفت و در صورت حملات مستمر براحتی میتوان ایران را حداقل از موضع آفندی در جبههها بازداشت. منابع اصلی نفتی ایران در شمال غربی خلیج فارس مستقر شده و صدها نفتکش در هفته مجبورند محمولههای نفتی ایران را از خارک به سمت تنگه هرمز حمل کنند. این سوپر نفتکشهای صدها میلیون دلاری با سرعت ۲۰ مایل در ساعت چندین روز طول میکشید تا از تیررس میراژهای عراقی خارج شوند. هواپیماهای پایگاههای جنوبی عراق از اواخر ۶۲ حملات خود را به تأسیسات نفتی ایران و کشتیها افزایش دادند. این در حالی بود که ناوگان پنجم امریکا هم ناگهان حضور خود را در خلیج فارس بشدت افزایش داد. حضور این ناوگان به جنگندههای عراقی قوت قلب میداد که به هنگام رهگیری توسط اف ۱۴ها، به حوزه این شناورها پناه برده و برای تعقیبکننده خود دردسر ایجاد کنند.
مشکل دیگر ایران فقدان شکاری مدرن رهگیر نظیر اف ۱۴ به میزان کافی بود. تنها این نوع جنگندهها میتوانستند با شکاریهای جدید عراقی نظیر میراژ و میگ ۲۵ مقابله کنند.
حمید شعبان به جای حمله به اهداف سخت و پرتلفات سیاسی (تهران، نماز جمعه ها …) و خطوط مقدم، روزانه صدها پرواز را به سمت اهداف اقتصادی بویژه انرژی سامان داد. بسیاری از این عملیات هرگز به مرحله نهایی نمیرسیدند اما همین که باعث فرسودگی هواپیماها و خلبانان ایرانی میشدند از دید این فرمانده کافی بود. جنگهای قرن بیستم ثابت کرده بود کسی که «آسمان» را در نبرد از دست بدهد به مرور در سایر جبههها هم ابتکار عمل را از دست میدهد.
مسئولانی نظیر آیتالله هاشمی رفسنجانی بهعنوان مسئول پشتیبانی جنگ و نماینده امام (ره) بخوبی میدانستند شرایط جنگ سختتر میشود بنابراین فشار به فرماندهان را برای یک حمله سراسری بیشتر کردند. هاشمی تمام توان تهاجمی ارتش نظیر بالگردها، هواپیماها، توپخانه و…در کنار توان لجستیکی کشور را برای انجام یک عملیات عظیم برای فتح بصره به پای کار آورد. اسفند ۶۲، جبهههای جنوبی شاهد یک حمله بسیار گسترده در محور مجنون-طلاییه در مرکز خوزستان(جنوب غربی هویزه) با نام خیبر بود. سرعت عمل سپاه در این عملیات خیرهکننده بود و صدها بالگرد ارتش با ایجاد یک پل بزرگ، نیازهای نیروهای خط شکن را بخوبی تأمین میکردند اما با آغاز ضد حملههای سنگین عراق شرایط به زیان ایران پیش رفت. در نهایت با بمبارانهای شیمیایی و حملات هوایی، نیروهای ایران با وجود رشادت فراوان به جزایر مجنون بسنده کرده و اهداف راهبردی نبرد محقق نشد.
مدیران اقتصادی و سیاسی کشور با توجه به مشکلات موجود میدانستند که شرایط برای ادامه جنگ به مانند سال ۶۱ نیست و اکثر شاخصها نشانیهای خوبی نمیدهد. بهطور مثال روند تولید نفت از حدود ۲.۴ میلیون بشکه در روز در سالهای ۶۰ و ۶۱ به حدود ۲ میلیون بشکه در سال ۶۲ رسید و ارزش دلاری صادرات نیز از ۱۹.۲ میلیارد دلار در همان سال به ۱۲.۲ میلیارد دلار در سال ۶۲ کاهش یافت. بخشی از این اتفاق تحت تأثیر کاهش قیمت نفت از بشکهای ۳۷ دلار در سال ۶۰ به بشکهای ۲۸ دلار در سال ۶۲ بود. البته نفت تمام ماجرا نبود.
مدیریت اشتباه کارخانههای ملی شده، بمباران مداوم هفت استان غربی و جنوب غربی، کاهش تولید در برخی بخشها و در نتیجه کاهش درآمدهای مالیاتی دولت و کاهش تولیدات بخش فرآوردههای نفتی و صنعت خودرو همگی به ضعف اقتصادی کشور منجر شد. آنچه که بسیاری از کارشناسان در هنگام بررسی اقتصاد جنگ فراموش میکنند این نکته است که جنگ دو بخش «فرد محور» کم هزینه از نظر مادی و «تجهیزات محور» پرهزینه دارد.
بخش فرد محور جنگ همانطور که از نامش پیداست مبتنی بر جانفشانی سربازان و رزمندگان است. سلاحهای انفرادی سبک و نیمه سنگین که در برابر سلاحهای گرانقیمتی نظیر هواپیما یا بالگرد و موشک هدایت شونده بسیار ارزان هستند در این بخش معمولاً به سادگی توسط دولتها خریداری میشود. بهطور مثال قیمت یک مسلسل دستی مانند کلاشنیکف حدود هزار دلار و مسلسلهای مدرن تر مجهز به دوربین و نارنجکانداز حدود ۲ تا ۴ هزار دلار است.حال این اعداد را مقایسه کنید با یک هواپیمای ۴۰ میلیون دلاری که قیمت موشکهای آن بین ۲۰۰هزار دلار تا ۲ میلیون دلار است!اما اشکال کار در توسعه نیروهای فرد محور در آمار بالای شهدا است.
نیروهای مبارز مجبورند راه خود را به سمت دشمن با پرداخت بهای ارزشمند جان خود پرداخت کنند. مضافاً اینکه ارتشهای متکی به نفرات در جنگهای مدرن به تنهایی کارایی لازم را ندارند. مثلاً نمیتوانند مانع ورود هواپیماهای دشمن که در ارتفاع بالای ۱۰ هزار پا از مرز میگذرند باشند یا قادر به مراقبت از خطوط کشتیرانی یا بنادر نخواهند بود.
در سال ۱۳۶۳، ایران دیگر توان مالی سالهای دهه ۵۰ را نداشت بنابراین قادر نبود که تجهیزات گران نظیر هواپیماها، بالگردها، موشکها، تانکهای جدید و…را تهیه کند پس توجه کشور به سمت تجهیز نیروهای «سبک اسلحه» زمینی بویژه سپاه و بسیج متمرکز شد. البته این نیروها اگرچه در جبههها بسیار مؤثر بودند و رشادتهایشان دشمن را همواره به هراس میانداخت اما چنانکه گفته شد نمیتوانست مانع سلاحهای هجومی مدرن دشمن برای حمله به آسمان و دریای کشور شود. اطلاعاتی که بعدها منتشر شد نشان داد که عراق از اسفند ۶۳ تا ابتدای فروردین ۶۴، ، ۱۵۰ حمله هوایی به ۳۰ شهر بزرگ و کوچک ایران انجام داد.
سالهای سخت
پافشاری اعراب بر عدم خودداری از کاهش تولید (با هدف توأمان ضربه زدن به شوروی و ایران)سبب شد تا سقوط قیمت نفت ادامه یابد و در ۱۳۶۴متوسط قیمت هر بشکه نفت به ۲۶ دلار رسید. این رقم در کنار کاهش صادرات سبب شد تا ایران در سال مذکور به درآمدی کمتر از ۷ میلیارد دلار از محل صادرات نفت دست یابد. هنگامی که پی ببریم دولت در آن زمان مجبور بوده تا صدها میلیون دلار را صرف بازسازی صنایع بمباران شده توسط دشمن و میلیاردها دلار را صرف بازسازی «نصفه نیمه» صنایع نفتی کند آنگاه متوجه میشویم که عملاً پول چندانی برای عملیاتهای پرهزینه در اختیار نبوده است.
با این وصف نیروهای مسلح ایران با همان بضاعت اندک خود در بهمن ۱۳۶۴ به جنوبیترین نقطه دفاعی عراق حمله کرده و در عملیات والفجر ۸ دهها هزار سپاهی و بسیجی موانع اولیه دشمن را در هم شکسته و وارد فاو شدند.
ایران برای کاستن از فشار عراق به خارک که در شمال غربی خلیج فارس واقع بود در اواخر ۶۳ با افتتاح یکسری منابع عظیم شناور دریایی در سیری (نزدیک دهانه تنگه هرمز)۳۰۰ مایلی خارک، با استفاده از نفتکشهای ۳۸۶ تا ۸۲۱ هزار تنی به ذخیرهسازی میلیونها تن نفت پرداخت تا از شدت ضربات نیروی هوایی عراق بکاهد و همچنین در بهمن ماه، اسکورتهای هوایی-دریایی برای مسیر خارک به سیری ترتیب داد.اما دشمن با افزایش فشارها و با سوختگیری هوایی و کمک گرفتن از پایگاههای برخی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و البته اطلاعات مناسب اواکسها، خود را به سیری و لاوان در نزدیکی تنگه هرمز رساند. استفاده دشمن از بیش از ۱۰۰ میراژ مجهز به موشکهای هدایت شونده و بمبهای لیزری سبب شد تا نفتکشها، نیروگاهها، تأسیسات توزیع نفت، صنایع سنگین و حتی خودروسازی ایران در سالهای ۶۵ و ۶۶ تحت شدیدترین حملات قرار گیرند.
بهای بیمه کشتیهای ایران بشدت افزایش یافت و لویدز لندن بزرگترین بیمهکننده کشتیهای نفتی شرایط سختی را به ایران تحمیل کرد. نفتکشهای شرکت ملی نفتکش ایران نیز یکی بعد از دیگری از کار میافتاد این درحالی بود که قیمت نفت با سقوطی آزاد به زیر ۷ دلار در هر بشکه نیز رسید.
به نظر میرسید نفس اقتصاد ایران به شماره افتاده است. در سال ۶۵ و ۶۶ ایران به شکل تقریبی تنها ۱.۴ میلیون بشکه در روز صادرات داشت و درآمد اندکی معادل ۵.۹ و ۹.۲ میلیارد دلار به دست آورد. واردات کشور که در سال ۶۲ حدود ۱۸.۲ میلیارد دلار بود در ۶۵ به ۹.۳ میلیارد دلار رسید. درک این رقم زمانی سادهتر میشود که پی ببریم ایران در آن سالها بیشتر نیازهای خود را وارد میکرد. در حقیقت جمعیت شهری کشور به میزان زیادی وابسته به کالاهایی بودند که یا مستقیم یا غیر مستقیم (مواد اولیه آن) از خارج وارد میشد. بهطور مثال کره، پنیر، روغن، علوفه دامی و حتی بخشی از گوشت مورد نیاز مردم از طریق کشتیهای بزرگ در بنادر جنوبی یا در مواردی محدود از مرزهای شمالی وارد میشد.
این جدای از نیاز کشور به یخچال، تلویزیون، خودرو(تقریباً ۱۰ سال واردات آن قطع شد)قطعات خودرو و سایر لوازم برقی خانگی بود. این اتفاقات تورم را نیز به رقم کم سابقه ۲۳.۷ درصد در سال ۶۵ و ۲۷.۷ درصد در سال ۶۶ رساند. حتی شاید این رقم تورم را نتوان محدود به این رقم دانست چرا که این نرخ تورم براساس قیمتهای رسمی بود و نه قیمتهای شگفت انگیز بازار سیاه. ایران خودرو تحت فشار مالی شدید و کمبود مواد اولیه تولید خود را به زیر ۲۰ هزار دستگاه رسانده و آن گونه که میرخانی مدیرعامل وقت این شرکت میگوید، نیمی از ۱۳هزار پرسنل این شرکت نیز بازخرید شده بودند.
در حقیقت صنعت خودروسازی ایران در آن سالها بیشتر خودروهای ویژه حمل و نقل نظیر کامیون و وانت تولید میکردند که یا بهکار جنگ میآمد یا غیر مستقیم برای ترابری مناسب بود.
در چنین شرایطی کشور تمام توان خود را معطوف به یک عملیات سراسری دیگر در ۵ دی ۱۳۶۵ کرد.کمبود شدید منابع مالی سبب زمینگیری بخش بزرگی از هواپیماها و تانکها شده و بنابراین عملیات کربلای ۴ با ۲۵۰ گردان زمینی سپاه(بسیج)در محور ابوالخصیب(شمال غربی خرمشهر) آغاز شد. ماهوارههای امریکا و سامانههای شنود شوروی به عراق کمک کردند تا سپاههای سوم و چهارم دشمن خیلی سریع نسبت به حملات ایران واکنش نشان داد و معلوم شد که عملیات به اصطلاح لو رفته است.
فرصت محدود بود و نمیشد سال ۶۵ را از دست داد، بنابراین کمتر از دوهفته بعد، کربلای ۵ آغاز شد.پایداری و دلاوری نیروهای ایران سبب شد تا خطوط دفاعی دشمن در هم بریزد اما بازهم ورود صدها هواپیما، بالگرد جدید و لشکرهای تازه نفس زرهی عراق سبب شد تصرف بصره میسر نشود.
همچنین عملیات با شهدای زیادی همراه بود و در کنار این اتفاق ناخوشایند، ضعف شدید منابع مالی، دولت و آیتالله هاشمی رفسنجانی را به این نتیجه رساند که دیگر ترتیب دادن چنین عملیاتهای بزرگ و پر هزینهای بیفایده است. از آن سو نیروی هوایی عراق بر شدت حملات خود بازهم افزود. صنایع سنگین مستقر در اراک نظیر آلومینیوم ایران، ماشینسازی اراک، آذرآب…، صنایع مستقر در غرب تهران، پل راهبردی قاتور در آذربایجان غربی که محل اتصال شمال ایران به ترکیه (اروپا)بود، راهآهن راهبردی اندیمشک، بنادر، نیروگاه نکا(ساری)پالایشگاه تهران و نیروگاه شهید منتظری اصفهان همگی طعم بمبارانهای سنگین را چشیدند.
سال غم انگیز ۶۷
سال ۶۷ بسیار بد برای ایران آغاز شد. در اواخر فروردین ارتش امریکا بخش بزرگی از توان دریایی ایران را در نبردی نابرابر از رده عملیاتی خارج کرد و یک روز بعد عراق فاو را مجدداً از ایران گرفت. دشمن طی دو ماه تقریباً تمامی مناطق تحت تصرف ایران نظیر شلمچه، مجنون و طلاییه را باز پس گرفت و تیر و مرداد ۶۷ حتی قصد تسخیر کرمانشاه و اهواز را نیز کرد که خوشبختانه بسیج مجدد نیروها و آخرین تلاشهای ارتش و سپاه این حملات را بیاثر گذاشت.
شرایط بد اقتصادی سالهای ۶۵ و ۶۶ در نهایت بر توان ایران در سال ۶۷ اثر خود را گذاشت و بدهی دولت به بانکها از ۶۲۰ میلیارد ریال در سال ۵۷ به ۹۶۰۱ میلیارد ریال در سال ۶۶ از یک طرف و کسری بودجه نزدیک به ۴۰ درصدی از سوی دیگر همگی عملاً اقتصاد ایران را در یک قدمی ورشکستگی قرار داد.
نتیجه گیری:
سالها پس از پایان جنگ هنوز کم نیستند کسانی که (چه در بین مسئولان و چه در بین نظامیان) معتقدند اگر مسئولان دولتی و افرادی نظیر هاشمی رفسنجانی بهعنوان جانشین فرمانده کل قوا با تمام قوا از جبههها حمایت میکردند نتیجه جنگ به گونهای دیگر رقم میخورد اما امروز ما میدانیم که چنین نبوده و نیست. تداوم تورم، رشد منفی اقتصادی، کاهش درآمد نفتی، کاهش واردات، کاهش تولید کالاهای اساسی، بمبارانهای پیاپی تأسیسات صنعتی، نفتی (عراق در ماههای آخر جنگ در دستههای پرتعداد به تأسیسات نفتی ما حمله میکرد و خلبانان عراقی هراسی از هدف قرار گرفتن نداشتند) و کاهش تولید ناخالص ملی، کشور را بر لبه سقوط قرار داده بود و تصمیم حضرت امام(ره)و مشاوره برخی سیاسیون به ایشان کاملاً درست و بجا بوده است. نصف شدن هزینههای عمرانی، افزایش شاخص بدهی دولت از عدد ۲۰۰ به ۱۲۷۵و فقدان بودجه برای بازسازی خرابیها بویژه بخش انرژی سبب خاموشیهای گسترده و افزایش بیش از گذشته تولیدات کشور شده بود.
ایران از همان اوایل جنگ یک اشتباه بسیار اساسی انجام داد و آنهم بی توجهی به ارزش دفاع هوایی نیروی هوایی بود. نیروی هوایی در هر کشوری در کنار هجوم، مسئولیت مراقبت هوایی نیز را برعهده دارد. مسئولان با این گمان که سرنوشت جنگ را نیروی زمینی رقم میزند بتدریج از اهمیت این نیرو غافل شدند و از سال ۶۱ به بعد برتری هوایی ایران جای خود را به ضعف هوایی در برابر دشمن داد. در خاتمه ذکر یک نکته اهمیت بسیاری دارد.با گران شدن هزینه جنگها از اوایل قرن بیستم، آغاز و ادامه هر جنگی بدون توان بالای اقتصادی یا اقتصاد دفاعی ممکن نیست.نمی توان فضا و دریا را از دست داد و انتظار داشت با در اختیار داشتن زمین بتوان دو بخش دیگر را نیز بهدست آورد.
علی غفوری
telegram.me/jajinnews
برچسب ها :ججین ، جنگ تحمیلی ، دفاع مقدس ، وضعیت اقتصادی ایران
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰