کودکانی برای فروش
روایت کودکانی که در چشم قاچاقچیان، حکم اسکناس را دارند
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، ناماتا دختر ۷ ساله اوگاندایی یک سالی هست که از خانوادهاش جدا شده. خانوادهای امریکایی او را به فرزندی پذیرفته و با خود به امریکا بردهاند. حالا او بعد از یک سال و از طریق شبکه اجتماعی اسکایپ با خانوادهاش ارتباط میگیرد. چشمهای ناماتا برق میزنند.
مادر ناماتا در منطقهای دور از روستایشان در اوگاندا به صفحه مانیتور زل زده است. ناماتا میگوید: «سلام. حالت چطوره؟» مادر میخندد و میترسد به چشمهای دخترش نگاه کند؛ دختری که فکر میکرد او را برای همیشه از دست داده است. او نوزاد دختر دیگری را بغل کرده و ناماتا با اصرار میخواهد که صورت خواهر کوچولویش را از نزدیک ببیند. ناماتا از مادرش میپرسد که چرا او در اوگاندا نیست و بعد از پایان گفتوگو میگوید: «مادرم را گول زدهاند. مادرم را گول زدهاند.»
مادر گفته بود: «آنها قول داده بودند که تو به مدرسه میروی و آینده درخشانی در انتظارت است و میتوانی به آرزوهایت برسی. آنها گفته بودند که تو میتوانی پیش من برگردی. اما واقعیت چیز دیگری بود. من گول خوردم.»مادر جدید ناماتا با شنیدن این خبر بسیار احساساتی و ناراحت میشود. او هم احساس میکند گول خورده است. جسیکا و شوهرش آدام به آژانس مشاوره پذیرش کودکان مراجعه کرده بودند. آنها به این زوج گفته بودند که پدر ناماتا مُرده و مادرش او را رها کرده است. در مدارک دخترک نوشته شده بود که او هرگز مدرسه نرفته است.با انجام کارهای پذیرش و انتقال دخترک به امریکا، او زندگی تازهای را تجربه کرد. بعد از آشنا شدن با زبان انگلیسی، ناماتا از مادرش حرف زد. از اینکه چگونه با هم غذا میپختند، کلیسا میرفتند و راهی مدرسه میشدند. بعد از دیدن گزارش درباره فروش غیرقانونی کودکان در شبکه سیانان، جسیکا فهمید که ناماتا را هم از خانواده مهربان و دوست داشتنیاش جدا کردهاند و همان لحظه، او فهمید باید چه کند: ناماتا را به مادرش برگرداند.در گزارش سیانان آمده بود که مادران و پدران کودکان را با جملات اغواکنندهای چون آموزش خوب از خانوادهها جدا کرده و بعد به قیمت ۱۵ هزار دلار به خانوادههای امریکایی میفروختند. تعداد خانوادههای فریب خورده کم نیست.سازمان کرِن رایلی که در زمینه بازگرداندن بچههای قاچاق شده به خانوادههایش فعال است به خبرنگار ما میگوید: «قاچاقچیان معمولاً سراغ خانوادههای آسیب پذیر میروند. سراغ زنان بیوه و فقیر. آنها با دادن وعدههای زندگی بهتر برای بچههایشان، این زنان را فریب میدهند.»جسیکا میگوید: «وقتی ناماتا را دیدیم، در یتیم خانه بود و هیچ اسباب بازی نداشت. زبان ما را هم بلد نبود. به ما گفتند که پدرش مرده و مادرش به خلاف کشیده شده و دخترک را به حال خودش رها کرده است. شرایط ناماتا واقعاً بد بود و به کمک نیاز داشت. آن زمان چنین احساسی داشتیم و خوشحال بودیم که غیر از ۴ فرزند خودمان، میخواهیم کودکی رنجدیده و نیازمند محبت را بپذیریم و بزرگ کنیم. اما واقعیت چیز دیگری بود و ما نمیدانستیم.»با کشف موضوع، پلیس فدرال امریکا ،آژانس پذیرش کودکان مربوطه را پلمب کرده و به دادگاه فرستاد. بر اساس اطلاعات به دست آمده، نزدیک به ۳۰۰ خانواده به این آژانس پول داده بودند تا کودکی را به فرزندی قبول کنند و ۲۰۰۰ کودک هم به خانوادههای مختلف در نقاط مختلف امریکا تحویل داده شده بودند. فرآیندی که از سال ۱۹۹۱ شروع شده و تا امروز ادامه پیدا کرده بود. این کودکان از اوگاندا، کنگو و هائیتیو گواتمالا به امریکا آورده شده بودند.زنی که یکی از قربانیان این آژانس است به خبرنگار ما میگوید: «برای این آژانس، ما و کودکان طعمه هستیم. آنها سراغ کودکان یتیم خانوادههای فقیر میروند. چون این کودکان را شبیه اسکناس میبینند. با لبخندهای شیطانیشان هر کودک را ۱۵ هزار دلار به آدمهایی مثل ما میفروشند.»
بعد از کشف حقیقت، خانواده جسیکا دیویس تصمیم میگیرند تا او را پیش مادر و خواهر جدیدش برگردانند. جسیکا میگوید: «من دوست دارم کودکم با حقیقت بزرگ شود، زیرا زندگی بر پایه دروغ متزلزل است و عاقبت خوشی ندارد. به مأموران دولت گفتم چه کنم و آنها گفتند میتوانید او را نگه دارید. اما من چنین چیزی را نمیخواستم. او باید پیش مادرش برمیگشت.»به ناماتا میگویند میدانی کجا میروی؟ او با خوشحالی جواب میدهد: «به خانه برمیگردم. پیش مادرم.»آدام، پدر خانواده، تصمیم میگیرد تا ناماتا را به خانهاش در اوگاندا برگرداند. زمانی که آنها به روستا میرسند، آدام به دختر کوچولو میگوید که تا همیشه او را دوست خواهند داشت. وقتی مادر ناماتا دخترش را میبیند، از هیجان زیاد به طرف او میدود. ناماتا هم همین طور. آنها در میان اشک و شادی به هم میرسند و همدیگر را در آغوش میگیرند. آدام میگوید: «صحنه شگفتانگیزی بود. آنها میخندیدند و گریه میکردند. آنها غرق شادی بودند. تا حالا چنین صحنه سرشار از احساسی ندیده بودم.»
و حالا ناماتا در خانه بود.
ناماتا به مدرسه برگشته است و کنار مادرش و خواهر کوچولوی جدیدش روزهای خوبی را سپری میکند و از زندگی لذت میبرد. جسیکا، آدام و چهار فرزندشان هنوز با ناماتا از طریق اسکایپ صحبت میکنند و رابطهشان را حفظ کردهاند.
ترجمه : رقیه بهشتی
telegram.me/jajinnews
برچسب ها :ججین ، فروش ، کودک ، کودکانی برای فروش
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰