کتاب سفرنامه ناصرخسرو

در این نوشته تلاش شده است متن کامل سفرنامه ناصرخسرو در بخش های مختلف ارایه شود.

کد خبر : 39341
تاریخ انتشار : پنجشنبه 27 مهر 1396 - 16:45

Image result for ‫نقشه سفر ناصر خسرو‬‎

 

 پایگاه خبری “ججین”   

 

 

 

سفرنامه ناصر خسرو بخش ۳

 

خرزویل

دوازدهم محرم سنه ثمان و ثلاثین و اربعماعه (۴۳۸) از قزوین برفتم به راه بیل و قپان که روستاق قزوین است . و از انجا به دیهی که خرزویل خواندند . من و برادرم و غلامکی هندو که با ما بود ، زادی اندک داشتیم . برادرم به دیه در رفت تا از بقال چیزی بخرد ، یکی گفت که ” چه می خواهی ؟ بقال منم ” گفت : ” هرچه باشد ما را شاید که غریبیم و بر گذر.” گفت : ” هیچ چیز ندارم . ” بعد از ان ان هر کجا کسی از این نوع سخن گفتی ؛ گفتمی بقال خرزویل است.

سفید رود

چون از انجا برفتیم ، نشیبی قوی بود . چون سه فرسنگ برفتیم  ، دیهی از حساب طارم بود _ برزالخیر می گفتند _ گرمسیر و درختان بسیار از انار و انجیر بود ، وبیشتر خود روی بود . و از انجا برفتم ، رودی پر اب بود که ان را شاهرود می گفتند . بر کنار رود دیهی بود که خندان می گفتند و باج می ستاندند از جهت امیر امیران ، واو از ملوک دیلمیان بود . و چون ان رود از این دیه بگذرد ، به رودی دیگر پیوندد که ان را سپید رود گویند . و چون هر دو رود به هم پیوندند به دره ای فرو رود که سوی مشرق است از کوه گیلان و ان اب به گیلان می گذرد وبه دریای ابسکون می ریزد . و گویند یک هزارو دویست فرسنگ دوره اوست ، و در میان دریا جزایر است و مردم بسیار دارد ، و من این حکایت از مردم بسیار شنیدم .

اکنون با سر حکایت و کار خود شوم . از خندان تا شمیران سه فرسنگ بیابانکی است همه سنگلاخ و ان قصبه ولایت طارم است . و به کنار شهر قلعه ای بلند بنیادش بر سنگ خاره نهاده است . سه دیوار بر گرد او کشیده ، وکاریزی به میان قلعه فرو بریده تا کنار رودخانه ، که از انجا اب بر اورند و به قلعه برند .

 و هزار مرد از مهترزادگان ولایت در ان قلعه هستند تا کسی بیراهی و سرکشی نتوان کرد . وگفتن ان امیر را قلعه های بسیار در ولایت دیلم باشد . و عدل و ایمنی تمام باشد ؛ چنانکه ، در ولایت او کسی نتواند که از کسی چیزی ستاند ، و مردمان که در ولایت وی به مسجد ادینه روند همه ، کفشها را بیرون بگذارند و هیچ کس کفش ان کسان را نبرد .

واین امیر نام خود را بر کاغذ چنین نویسد که ” مرزبان الدیلم ، جیل جیلان ، ابو صالح مولی امیرالمومنین ” و نامش جستان ابراهیم است .

در شمیران مردی نیک دیدم ، از در بند بود ، نامش ابوالفضل خلیفه بن علی الفیلسوف . مردی اهل بود و با ما کرامتها کرد و کرمها نمود و با هم بحثها کردیم و دوستی افتاد میان ما . مرا گفت ” چه عزم داری ؟ ” گفتم : ” سفر قبله را نیت کرده ام . ” گفت : ” حاجت من ان است که به وقت مراجعت گذر بر اینجا کنی تا تورا باز ببینم . “

سراب – تبریز

بیست وششم محرم از شمیران برفتم . چهاردهم صفر را به شهر سراب رسیدم ، و شانزدهم صفراز شهر سراب برفتم و از سعید اباد بگذشتم . بیستم صفر سنه ثما و ثلاثین و اربعماعه (۴۳۸) به شهر تبریز رسیدم – و ان پنجم شهریور ماه قدیم بود – و ان شهر قصبه اذربایجان است ، شهری ابادان . طول و عرضش به گام پیمودم ، هریک هزارو چهارصد بود . و پادشاه ولایت اذربایجان را چنین ذکر می کردند در خطبه : الامیرالاجل ، سیف و الدوله و شرف الملکه ، ابو منصور وهسودان بن محمد ، مولی امیر المومنین .

مرا حکایت کردند که بدین شهر زلزله افتاد شب پنجشنبه هفدهم ربیع الاول سنه اربع و ثلاثین و اربعماعه (۴۳۴) و در ایام مسترقه بود پس از نماز خفتن . بعضی از شهر خراب شده بود و بعضی دیگر را اسیب نرسیده بود . و گفتند چهل هزار ادمی هلاک شده بودند . و در تبریز قطران نام شاعری را دیدم .

شعری نیک می گفت ، اما زبان فارسی نیکو نمی دانست . پیش من امد ، دیوان منحیک و دیوان دقیقی بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که او را مشکل بود از من بپرسید ، با او گفتم و شرح ان بنوشت و اشعار خود بر من خواند .

 

قصبه : میان شهر ، شهر مرکزی ، مرکز

خرزویل : نام قصبه ای است نزدیک دهستان منجیل سفید رود

طارم : بلوک طارم سفلی ، در شمال غربی قزوین و جنوب منجیل واقع است

ابسکون : دریای خزر

 

بخش دوم را اینجا بخوانید

 

 

کتاب سفرنامه ناصرخسرو

 

 


 

telegram.me/jajinnews

 

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

یک × دو =