«کتابچه مخوف» به کتابفروشیها آمد
رمان «کتابچه مخوف» نوشته دن پابلوکی با ترجمه مهرداد مهدویان توسط نشر پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.
به گزارش پایگاه خبری “ججین“،رمان «کتابچه مخوف» نوشته دن پابلوکی به تازگی با ترجمه مهرداد مهدویان توسط نشر پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب یکی از عناوین مجموعه «ادبیات وحشت» است که این ناشر چاپ میکند.
داستان رمان «کتابچه مخوف» درباره شخصیتی به نام کسیدی است که بر این باور است که اگر ترسهایش را در دفترچهاش بنویسد، قدرتشان را از دست میدهند و میتواند بر آنها غلبه کند. او که ساکن نیویورک است، این شهر را ترک میکند تا تابستانش را در وایتچپل بگذراند. در ابتدای راه کسیدی فکر میکند ترسهایش را پشت سر جا گذاشته اما وایتچپل هم دیگر آن مکان زیبا و آرامشبخشی که به خاطر داشت، نیست و تغییراتی داشته است.
در ادامه داستان کسیدی باید با مردههای بیقرار روبرو بشود. چون زنی که در همسایگی خانهشان زندگی میکرده، مُرده و خانهاش هم نفرین شده است. این خانه نفرینشده رازهای زیادی از پیرزن مورد اشاره را در خود جا داده است. کسیدی این را میداند که مردهها منتظر فرصتی هستند تا از قبرها بیرون آمد و دنیای اطراف و اتفاقاتش، از چیزی که فکرش را میکرده، خیلی بدتر است…
این رمان در ۶۴ فصل نوشته شده که البته پیش از شروع این فصول، دو بخش با نامهای «(تقریبا یک هفته قبل) ارسولا و عمارت»، «دفترچه چیزهای بد کسیدی. فصل ۵۲: انگلها» و پس از آنها هم یک بخش با عنوان «(سه ماه بعد) کسیدی و خانواده» درج شدهاند.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
مرد جوان خودش را معرفی کرد و گفت اسمش ویک و فارغالتحصیل کالج است. از قبل سر هر میز تعدادی مداد پاککن و چند تکه بروشور کلفت و بزرگ گذاشته بود. ویک به آنها گفت که چون شاگرد مرحله متوسط هستند، تمام حرفهای خستهکننده را قلم میگیرد تا بتوانند یکراست سر طراحی بروند.
ویک از هر میز خواست یک نفر چیزی روی میز وسط اتاق بگذارد. این کپه از وسایل هم موضوع روزشان بود. بعضی از بچهها کفش، بعضیها کلاه، بعضیها کتاب، بعضیها یک دسته دستمال کاغذی و بعضیها پوشش پلاستیکی بیسکویتی که به عنوان صبحانه خورده بودند را آورده بودند.
کسیدی پرسید: «ما چه بگذاریم؟»
جویی به میز زل زد و شانهاش را بالا انداخت. کسیدی فکش را صاف کرد، بلند شد و کولهپشتیاش را روی میز گذاشت، ولی وقتی دوباره کنار جویی نشست آرزو کرد دفترچهاش را از کولهپشتی بیرون میآورد. به آن احتیاج داشت.
ویک یکراست رفت سمت قفسه حیوانات خشکشده و گفت: «از داوطلبها متشکرم.»
چیزهایی که بچهها آورده بودند را روی میز پخش کرد و آنها را به هم تکیه داد. بعد گفت: «خب شروع میکنیم.»
ضبطی را که روی قفسه کنار میز جا خوش کرده بود روشن کرد. صدای آرام موسیقی به همراه صدای زنگوله، زنگ و آوای لطیف سیمهای گیتار اتاق را احاطه کرد.
این کتاب با ۴۰۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۵۰ هزار تومان منتشر شده است.
برچسب ها :ججین ، معرفی کتاب ، کتاب ، کتابچه مخوف
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰