ژاندارک‌های زمانه

. ارجاع مستقیم و آشکار به اجرای «کافه مولر» پینا با آن صندلی و میزهای چوبی و زنی رقصنده که انگار در خواب راه می رود

کد خبر : 42417
تاریخ انتشار : دوشنبه 15 آبان 1396 - 20:53

 

 

به گزارش پایگاه خبری “ججین”   ، بیشتر، زنان‌اند که در درمان، مستقیما با روانپزشکی زیستی مواجه می‌شوند، پیام این شکل روانپزشکی نیز بیشتربه زنان می‌رسد تا مردان، به این دلیل که زنان آمادگی بیشتری دارند تا درباره مشکلات شخصی خود با دیگران صحبت کنند. تمام تلاش زنی که در جهانی مردسالار به رسمیت شناخته نمی‌شود و طبیعتا به ثبت درنمی‌آید، صرف بیان خویشتن می‌شود و گویا هرچه بیشتر خودش را بیان می‌کند، بیشتر متهم به جنون و دیوانگی می‌شود.

 

 

پرفورمنس «فروغ ساراپینا» نمایشی از این نوع تلاش جنون‌آمیز برای رسیدن به بیان خویشتنی زنانه است؛ بیانی زنانه که فارغ از دستور زبانی مردانه، زبان خودش را دارد. چهار زن در کافه‌ای گرد آمده‌اند، چمدان‌ها نشان می‌دهد که راه درازی را پشت سر گذاشته‌اند: از فروغ فرخزاد گرفته تا سارا کین و پینا بائوش و ماریانا آبراموویچ، با زبان و زمان و جغرافیاهای متفاو ت که تنها مخرج‌مشترک و نقطه تلاقی آنها تلاشی است که در جهت بیان خویشتن به خرج داده‌اند و تبعاتی از نوعی جنون و روان‌رنجوری را در زمانه خود متحمل شده‌اند.

 

 

انگار محسن حسینی روح این زنان را احضار کرده تا همگی به کالبدی واحد درآیند و رنج و عشق و مشقت و اشتیاقشان را دوباره روی صحنه زندگی کنند و در پایان از پس تجربه دهشت‌بار شوک و دارو و روانپزشکی-که با طراحی و میزانسنی درست شکل و شمایلی قرون وسطایی به خود گرفته- مثل سرنوشت تمام قدیسه‌ها به‌نوعی از عروج و تجلی برسند. ارجاع مستقیم و آشکار به اجرای «کافه مولر» پینا با آن صندلی و میزهای چوبی و زنی رقصنده که انگار در خواب راه می رود، رگه‌های طنز تلخی به خود گرفته است، خبری از آن لباس خواب و موهای پریشان و آوای اپرای مغموم اجرای پینا نیست و در این اجرا به صندلی و میزهای دست‌وپاگیر، ممیزی نیز افزوده شده و دست و پای بازیگران را بیشتر بسته است. حرکات و بازی بازیگران زن به‌نوعی بیش از آنکه به رقصیدن شبیه باشد، به هیستری می زند؛ در هیستری که به اختلالی زنانه معروف است، زن بر اثر فلج عصبی، نه به زبان کلام، که با زبان جسم و تنش ارتباط برقرار می‌کند.

 

از طرفی انگار خود هیستری آخرین تلاش برای بیان خویشتن است، آن‌هم درست وقتی که جهان مردانه قادر نیست جهان زن را درک کند و به رسمیت بشناسد. انگار آخرین شعله آتش که به قول فروغ بلندترین شعله آن هم هست، خود جنون و دیوانگی است. در صحنه‌ای از نمایش با میزانسن و اجرایی هولناک، چهار زن روی میز‌ها ایستاده‌اند و انگار به صلیب آتش کشیده شده باشند، هر یک به ژاندارک زمانه خود بدل شده‌اند.

 

 

نرگس ابیار


 

telegram.me/jajinnews

 

 

 

 

برچسب ها : ، ،

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

هفده − 15 =