چائیدن یا چاییدن؟

من رو هم به چاییدن نزدیک کردین!». استاد معین دستمال پر از فینش را به روح دهخدا نزدیک کرد و گفت: «بیا از دستمال من بهره ببر!»

کد خبر : 44067
تاریخ انتشار : دوشنبه 22 آبان 1396 - 11:42

 

 

به گزارش پایگاه خبری “ججین” روزنامه قانون در مطلبی طنز نوشت:

 

 استاد معین عطسه‌ای زد و به روح دهخدا نزدیک شد و گفت: «ببخشید برادر! من سرما خوردم، اگر میشه شما به شاگردها درس بدهید!». روح دهخدا کمی روی ویلچرش جا‌به‌جا شد، صورتش را از استاد معین دور کرد و به شاگردها گفت: «کتاب‌هاتون رو باز کنید! امروز می‌خواهیم روش‌های پیشگیری از سرما خوردگی را یاد بگیریم». استاد معین توی دستمال پارچه‌ایش دنبال جای خالی گشت و با یک فین شایسته آن را پر کرد و گفت: «چه نیکو آموزشی!» سپس نگاهی به دستمالش انداخت، لبخندی زد و آن را تا کرد.

پاستور لب ورچید و گفت: «چائیدی استاد!». روح دهخدا اخم کرد و گفت: «باید با دو تا حرف ی بگیش نه با همزه، باید بگی چاییدی!». کریمی فریاد زد: «چاییدی بابا!». روح دهخدا لبخند زد و گفت: «آفرین. اینجوری!». کفاشیان خندید و گفت: «کریمی به ما گفت چاییدیم! این توهین بود یا تهمت؟». تاج پوزخند زد و گفت: «ولش کن بابا، خودش چاییدِس! بیا ببین بلاتر چه استیکری فرستاده برات». بلاتر همان‌طور که با شتاب پیام‌هایش را پاک می‌کرد گفت: «دیگه به هیچ‌کس نمیشه چهارتا ایمیل خصوصی فرستاد». آغداشلو گفت: «لعنت به این فضای مجازی». شمس نگاهی به مولوی انداخت و در گوشش گفت: «درایو دی رو فرمت کن!». فرخزاد کاغذی به گلستان داد و با گونه‌های سرخی گفت: «پس از خواندن بسوزان!».

سی‌کِی، همان‌طور که گره کراواتش را شل می‌کرد، گفت: «دیگه با چه رویی استندآپ کنم؟» کربلایی‌زاده دست گذاشت روی شانه‌ سی‌کِی و گفت: «خیالت راحت، من هستم!». همه شاگردها چند ثانیه به کربلایی‌زاده خیره شدند و نچ‌نچ کردند. حافظ شاخ نباتش را زیر میز پنهان کرد و از خیام پرسید: «به نظرت نوگل خندانم رو از چشم حسود چمن به کجا بسپرم؟» خیام که هیچ‌ از سخن حافظ نفهمیده بود، سکسکه‌ای کرد و گفت: «توی بطری آب معدنی جا میشه؟» باباطاهرعریان لرزید و گفت: «ووی، سرده، کاپشنم کو؟» اخوان‌ثالث گفت: «نچایی! هوا بس ناجوانمردانه سرد است». اسپیسی گفت: «هوای رابطه چاییده!». روح دهخدا فریاد زد: «چه خبره؟ به جای این حرف‌ها روش‌های پیشگیری از سرماخوردگی رو بگین». عارف گفت: «ما فقط یه روش پیشگیری بلدیم اونم اینه که دهنمون‌رو وا نکنیم تا ویروس نره توش». حسن‌صباح گفت: «ما هم یه روش پیشگیری بلدیم اما ربطی به چاییدن نداره! بیشتر روی زیرساخت‌ها کار میکنه». هیتلر گفت: «اونایی که چاییدن باید قرنطینه بشن». ترامپ گفت: «شلغم! شلغم معجزه میکنه». روازاده گفت: «کلد استاپ و ادولت‌کولد اصلا نخورین، این قرص‌ها رو غربی‌ها آوردن تا ما رو گول بزنن!». روح دهخدا با خشم فریاد زد: «همه‌تون چاییدین!» .

سپس عطسه‌ای کرد و گفت: «من رو هم به چاییدن نزدیک کردین!». استاد معین دستمال پر از فینش را به روح دهخدا نزدیک کرد و گفت: «بیا از دستمال من بهره ببر!» روح دهخدا فریاد زد: «یکی از راه‌های پیشگیری اینه که از چیزهای مشترک بهره نبرین. مانندِ…»، بلاتر حرف روح دهخدا را برید و با افسوس گفت: «مثل ایمیل مشترک!». استاد معین توی دستمالش فین کرد و با شوق دستاوردش را که بر دستمال نقش بسته بود، نگریست. روح دهخدا نمی‌دانست چه بگوید. پس لب فرو بست و همان‌طور که آب از بینی‌اش جاری بود با خود اندیشید: «مگه روح هم سرما میخوره؟»

 

 

 

 


telegram.me/jajinnews

 

 

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.