وقتی اعتیاد تبدیل به مبلمان شهری میشود
معتادین متجاهر بخشی از چهره ثابت و جزو ویژگیهای اصلی و معمول محله باغ آذری در منطقه ۱۶ تهران شدهاند و نحوه برخورد با آنها هم همچون برخورد با مبلمان شهری است. همه با بیتفاوتی از کنارشان عبور میکنند. شهرداری هم خیابانها را تمیز نگه داشته و هفتهای دوبار آنها را با ون جابهجا میکند. اما آنها دوباره برمیگردند و این سیکل تبدیل به بخشی از روند روزمره منطقه شده است.
به گزارش پایگاه خبری “ججین، منطقه ۱۶ تهران در جنوب شرقی پایتخت، از شمال با منطقه ۱۲ و آسیبهایش همسایه است. ترمینال جنوب، ایستگاه مرکزی راهآهن در این ناحیه قرار داشته و مجاورت با هرندی، شوش و بافت فرسوده، این منطقه را تبدیل به بستری برای اعتیاد و جرم کرده است.
سال ۱۳۹۴ شرایط و تعداد معتادان متجاهر در هرندی به حدی از بحران رسید، که شهردار وقت سعی کرد با طرحی ضربتی تحت عنوان انضباط شهری، چهره این محله را از معتادان به اصطلاح متجاهر پاک کند. هرچند هرندی از آن شکل و شمایل درآمد، اما معتادان از هرندی به محلات اطراف ازجمله محله باغ آذری کوچ کرده و بعد انگار هیچ اتفاقی نیفتاده باشد.
این روزها اسم پارک هرندی را به بوستان زندگی تغییر دادهاند، قرار بود دستی به سر و روی آن کشیده و افتتاحش کنند، تا شروعی برای تغییر در این محلهی قدیمی تهران باشد اما طرح؛ کماکان ناتمام روی دست شهرداری منطقه ۱۲ مانده است. اطراف پارک با نردههای بلند آهنی محصور شده تا دیگر پاتوق معتادان متجاهر نباشد چراکه آنها اینبار توان عبور از نردههای بلند و نوک تیز را ندارند اما جای دوری هم نرفتهاند، چند خیابان پایینتر، در پارکی به نام میثاق؛ باز معتادان را میبینید که در محلهی باغ آذری جمع میشوند.
پارک میثاق در مرز شمالی منطقه ۱۶ با ۱۲ قرار دارد. پارکی به غایت زیبا و آراسته که داخلش همه _ به معنای واقعی کلمه _ همه در ملاءعام مواد مخدر مصرف میکنند. یکی روی علفها فرش و رختخواب پهن کرده و در آرامش هرویین میکشد، بقیه روی سکوها، روی پشتبامِ خانهها، حاشیهی خیابان و هرجایی که بشود نشست یا دراز کشید، زن یا مرد _ هیچ فرقی ندارد _ همه مواد مصرف میکنند.
تجربهی یکی از ساکنان محله باغ آذری در شمال منطقه ۱۶ و در مجاورت هرندی بیش از هر چیز خود گویای همین مطلب است: «همه تصور میکنند، هرکس از این منطقه عبور میکند، قصد خرید مواد مخدر دارد. یکبار برای خرید هندوانه به حاشیه پارک میثاق رفتم، هندوانه فروش تصور کرد، مواد میخواهم. دیدم یک بسته کوچک به من تحویل داد. داخلش پر از شیشه بود. به او گفتم هندوانه میخواهم. گفت: مسخره کردهای؟ من هندوانه فروش نیستم…»
پارک و خیابان گرچه تمیز و پاکیزه است، اما اعتیاد در ملاءعام چنان عادی شده که دیگر حتی کسی سرش را برای مرد جوانی که در حاشیه پیادهرو زار زار گریه میکند، برنمیگرداند.
داخل پارک و خیابانهای اینجا که قدم میزنی؛ همه چیز به نظر تحت کنترل میآید، معتادان، ماموران شهری، ساکنان محله حتی …. همه به آرامی از کنار هم عبور میکنند.
وقتی قصد میکنیم از زندگی زنی معتاد که با شلواری سفید زیر سایه درخت نشسته است، بپرسیم، مردی در عوض پول و غذا، به ما پیشنهاد میدهد در فیلم یک کارگردان معروف به عنوان سیاه لشگر بازی کنیم. میگوید: «… برای زندان زنان، چند نفر خانومم میخوایم که حالت معتاد باشند…، شما میتونی…» برای او قیافه هیچ فرقی نمیکند، بودن در این پارک یعنی تو معتادی.
شیشه برای زن؛ صورت و صدا نگذاشته. میگوید برای مصرف به داخل پارک میآید چراکه در خانه پسرهایش زندگی میکنند و او نمیخواهد جلوی آنها مصرف کند!
نزدیک ۱۲ سال است که “عملیست”: «شهرداری با ما کاری ندارد اما بعضی موقعها ماموران میریزند و ما را میزنند. اینجا زیاد بچه نداریم. فقط یک پسر ۱۱ ساله است که شیشه میکشد. شوهرم ۱۸ سال است مصرف میکند. البته الان دو سال و ۱۵ ماه میشود که پاک شده. اما من بعد از اینکه هفت سال زنش بودم، عملی شدم.»
زن هر شب تا ساعت ۱۰ در پارک میماند: «اینجا شبها هم شبیه روز است، اما چون ساعت اداری تمام شده، همه چیز علنیتر میشود. همه یک گوشه مینشینند و میکشند… خوب شبها راحتتر است. وقتی هوا تاریک میشود، دیگر از مامور و گرفتن هم خبری نیست.»
مرد دیگری روی چمن کنار بالشش لم داده و هرویین میکشد. آرام انگار همه چیز امن امن است. میگوید با دخترش در داخل پارک زندگی میکند و هر دو هروئین میکشند: «برای اینکه پسرهام معتاد نشوند، داخل پارک زندگی میکنم.»
به گفته شهرداری ناحیه، شبکه توزیع خردهفروشی مواد مخدر پس از پاکسازی هرندی به محلهی باغ آذری منتقل شد، هر هفته دو بار معتادان با هماهنگی کلانتری و شهرداری با ون به کهریزک و مشیریه منتقل میشوند اما دوباره برمیگردند.
فرسودگی بافت مسکونی شاید به جرمخیزی آن دامن زده. شهردار ناحیه میگوید در ماه به صورت میانگین یک تا سه جسد و مورد فوتی را جمعآوری میکنند.
افرادی که اعتیاد آنها را از چارچوب جامعه و خانواده بیرون انداخته و عاقبت کارشان به خیابانخوابی کشیده، در حاشیه پیادهروهای شوش دراز به دراز افتادهاند. آنها کنار المانهای تهران قدیم که در راستای طرحهای هویت بخشی ساخته شدند، سر پا ادرار میکنند و در گروههای چند نفری به دیوار تکیه میدهند، خمار و نشئه میشوند. آنها بخشی جدایی ناپذیر از هویت، بافت و شکل این منطقهاند. به عنوان بخشی از شهر، نمود غیرقابل انکار از بیبرنامهگی و ناکارآمدی در سیستم اداره کشور.
گزارش: فرانک جواهری
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰