واکاوی تاریخ سینمای ایران
بازخوانی کتاب «حکایت سینما توگراف»
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قرار بود تا سینمای نوینی پایهگذاری شود؛ حضرت امام (ره) سینما را از مظاهر تمدن قلمداد کردند که بازتاب کننده و نمایانگر اعتقادات و ریشهها و هویت این مرز و بوم باشد تا هویتی جهانی کسب نماید. اما متاسفانه به رغم آشتی نسبی مردم با سینما در طول سالهای بعد از انقلاب سینمای ایران در سالهای اخیر به مرحلهای رسید که امروزه بیش از سه تا چهار درصد از مردم ایران تماشاگر آن نیستند. به عبارتی شکافی عمیق مابین سینمای ایران و ملت به وجود آمده است. سوال این است چرا سینما، به جریانی فراگیر و مردمپسند تبدیل نشده است؟
ریشهیابی پدیده سینما و اینکه چه کسانی و یا چه جریاناتی سینما یا هنر هفتم را در ایران پایهگذاری کردند و سپس رشد و گسترش دادند میتواند جوابگوی پرسش فوق باشد.
کتاب «حکایت سینما توگراف» که فعلا جلد اول آن منتشر شده است به واکاوی تاریخ سینمای ایران از ابتدا تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی میپردازد. این اثر حاصل تحقیق و پژوهشهای مستمر سعید مستغاثی است که خود نزدیک به سی سال با این سینما و عوامل و دستاندرکاران آن نزدیک بوده و هست. این اثر براساس اسناد مکتوب و شفاهی متعددی نوشته شده که بسیاری از آنها از زبان خود اهالی سینما بیان شده و اکثرا برای نخستین بار در این کتاب منتشر شده است. مهم آنکه سعید مستغاثی در این تالیف با دید و نگرهای متمایز از سایر مولفان حوزه سینما به این پدیده نگریسته. بنا به گفته وی، حکایت سینما توگراف یک دایرهالمعارف سینمایی نیست.
او در کتابش به زمینه و پس زمینهها و مسائل پشتپرده سینما پرداخته و به عبارتی ریشهها و بسترهای زمانی، اجتماعی، تاریخی و سیاسی آن را به دقت ارزیابی و بررسی کرده است. مولف در کتاب خود علت عدم پذیرش ملت ایران از پدیده سینما و فیلمهای به اکران گذاشته را در سه دوره قاجار و پهلوی اول پهلوی دوم را مورد مداهنه قرار داده و سپس اشارهای کوتاه به سینمای بعد از انقلاب نموده، استنتاج صاحب قلم این جستار بعد از مطالعه کتاب واکاوی تاریخ سینمای ایران در جهت پاسخ به سوال مطرح شده بدین شرح است:
پدیده سینما توسط دولت قاجار وارد کشور شد. از اینرو سینما به عنوان یک هنر مردمی در کوچه و بازار و محافل عمومی شکل نگرفت. چون محتوای سینما بیشتر با منش و تفکر همان طبقه خاص واردکننده مرتبط بود و با باورها و ارزشهای دینی و مذهبی مردم مغایرت و تضاد داشت؛ مورد استقبال عامه قرار نگرفت و به عبارتی هیچ نگاه مثبتی به هنر هفتم وجود نداشت.
سینما در سایر ممالک از کارگاههای متخصصین نور و عکاسی و خانههای مخترعان و مکتشفان تصویر و صدا آغاز شد و پا گرفت؛ ولی در ایران کاخهای شاهی و دربارشاهان، مکان نخستین فیلمبردارها بود. به واقع مظفرالدینشاه را میتوان اولین کارگردان و فیلمساز تاریخ سینمای ایران بهشمار آورد برخی از فیلمهایی که شاه قاجار در آن ایام در کاخ گلستان از عملهجات خود برداشته هنوز در آرشیو فیلم و عکس این کاخ وجود دارد. در حالی که شاه سرگرم پدیده سینما بود ویلیام ناکس دارسی امتیاز استخراج و بهرهبرداری و لولهکشی نفت و قیر در سراسر ایران به مدت ۶۰ سال را به دست آورد. جالب آن که اولین سالن عمومی سینما در اول ماه رمضان ۱۲۸۲ هجری شمسی و همزمان با شروع ماه صیام انجام گرفت.
فیلمهایی که بر پرده سینما نقش میبست اساسا با سبک رفتاری و زندگی مردم تناسبی نداشت و کلیت تصاویر و عکسها و محتوای فیلمها مخالف شئونات اسلامی بود؛ بسیاری از محافل مذهبی و دینی که از عقبه ماجرا مطلع بودند برای حفظ جامعه مسلمان ایرانی از مضرات و خطرات فرهنگی سینما هشدار داده و وارد عمل شدند.
براساس آمار در اواخر دهه بیست، هر سال ۳۵۴ فیلم خارجی در سینماهای ایران نمایش داده میشد که بیشتر آمریکایی و بعد اروپایی و بالاخره روسی بودند، وقتی پرده سینما در اختیار فیلمهای خارجی و به خصوص آمریکایی و اروپایی قرار داشت که مظاهر زندگی غربی و سبک زندگی مردم آن دیار خصوصا از جنبه زرق و برقها و روابط بیبندوبار و لباسهای نامناسب را نمایش میداد و برای مخاطب ایرانی مسلمان آن روزگار کاملاً بیگانه و ناآشنا به نظر میرسید. چطور چنین سینمایی میتوانست به حال ملت و مملکت مفید باشد در حالی که سر در آخور بیگانگان و فراماسونرها و صهیونیستها داشت. از همین رو بود که با پیروزی مشروطیت و فرار محمدعلی شاه، انقلابیون و سایر مردم سالن سینما را به آتش کشیدند.
قابل ذکر آنکه در اوایل ورود سینما به ایران، گروههای مختلف خارجی بخصوص از غرب و آمریکا به ایران آمدند و زیر عنوان فیلمبرداری از مناطق مختلف ایران، فیلمهایی تهیه کردند که منابع مستند سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی را برای طرحها و نقشهها و برنامههای استعماری آینده تأمین نماید.
سینما بهواقع طرح جدید استعمار بود برای تسخیر جامعه ایرانی. استعمارگران درصدد بودند با سرگرم کردن ملت ایران چه در ایام نهضت ملی شدن صنعت نفت مملکت را در کوران مقابله با انحصارات نفتی انگلیس مشغول سازند. چنانچه دولت رضاخان بدستور اربابان خارجی خود درصدد بود از طریق سینما با زدودن اعتقادات و اندیشههای دینی و تحت تأثیر قراردادن هویت اصیل ایرانی جامعه را برای پذیرش ارزشها و باورها و فرهنگ به اصطلاح متجددانه غربی آماده سازد.
یعنی یکی از مهمترین موضوعاتی که رژیم رضاخانی مأموریت آن را داشت. در آن دوران تمام فیلمبرداران و سینماگران در خدمت دیکتاتوری همچون رضاخان بکار مشغول بودند؛ در نتیجه از درون چنین شاکله و ساختاری پدیده شومی در سینمای ایران پا گرفت که به فیلم فارسی معروف شد. پدیدهای که سرشار از عناصر مبتذل، ضداخلاقی و مروج سبکی مستهجن برای زندگی محسوب میشد. در بسیاری از فیلمهای این دوره اماکن لهو و لعب در مرکزیت و محوریت داستان فیلم قرار داشت. در واقع این سینما بود که به شدت کابارهنشینی را در میان توده مردم شهری ایرانی رواج داد و آنها را از حجب و حیای خانواده ایرانی به پردهدری و بیبندوباری اخلاقی دعوت کرد. در حقیقت از مهمترین ویژگی فیلمسازان این دوره، بیسوادی و عدم تسلط آنها بر سینما و ابزار آن بود.
در میان آن غوغای تولید و نمایش فیلمهای ناهنجار ایرانی و آثار نمایشی غربی، پردههای سینماهای کشور به اشغال درآمده بود. نمایش صحنههای غیراخلاقی آنقدر افزایش یافت و بقول معروف آش آنقدر شور شد که صدای خان هم درآمد و کار همان زمان به مجلس و خطابههای اعتراضی و هشدار برخی نمایندگان مجلس کشید. به قولی سینمای ایران بسوی ابتذال میرفت. به عنوان نمونه یکی از فیلمهای آن دوره «طوفان زندگی» بود. ماجرای این فیلم درباره عشق و عاشقی نامتعارف دو نفر در جریان یک کنسرت موسیقی بود. ماجرایی که در جامعه دینی ایران کاملاً غیر معمول و ساختارشکنانه بود و سبک زندگی غربی را در مقابل اخلاق و رفتار اسلامی مطرح میساخت.
در دوران رضاشاه نیز «حاجی آقا، آکتورسینما» مصادیق دین و مذهب را در جامعه به سخره گرفته و سنتهای اجتماعی را مضحکه کرده بود تا بتواند در کنار اقدامات ضد دینی همچون کشف حجاب و مقابله با روحانیت و شعائر مذهبی القائات محافل وابسته به صهیونیسم را در اذهان تودههای مردم حقنه نماید.
بعد از کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد ۳۲، کودتاچیان غربی، علاوه بر تصاحب مراکز سیاسی و نظامی و اقتصادی، سعی کردند نبض فرهنگی و هنری کشور را نیز بدست گیرند؛ لذا با اعزام گروههای سینمایی و فیلمسازی و برپا ساختن کلاسهای آموزشی سعی کردند به اذهان جوانان و علاقمندان فیلمسازی نفوذ کنند. میتوان گفت مستندهای تبلیغاتی در دهههای آغازین عصر پهلوی دوم شروع شد. آری موج نوسینمای این دوره در واقع تقلیدی از موج نوسینمای فرانسه بود. در واقع فیلم فارسی و فیلم موج نو، دو لبه یک تیغ بود که شاهرگ فرهنگ و ارزشهای جامعه ایران را نشانه گرفته بود. این فیلم به اسم مدرنیسم و تحت عنوان تجدد و پیشرفت، اباحهگری را ترویج میداد. بهواقع سینمای به اصطلاح موج نو با تغذیه از منابع شبه روشنفکری که سابقهای دیرین در فضای فرهنگی جامعه ایرانی داشت بیش از هر موضوعی دینستیزی و هویتزدایی را در جامعه ایرانی مد نظر قرار میداد و جانشین کردن فرهنگ و هویتی که هیچگونه ارتباطی با ارزشها و باورهای این جامعه نداشته و ندارند را در دستور کار خود داشتند. قابل ذکر آنکه سینمای موج نو بشدت جشنوارهپسند بوده و در خارج از کشور جوایزی را هم کسب کرد اما این فیلمها گویی برای خودنمایی ساخته شده بود و بر دل جماعت ایرانی و مردم کوچه و بازار نمینشست.
خلاصه آن که به شهادت اسناد تاریخی مندرج در این کتاب مردم مسلمان ایران هرگز و در هیچ زمانی از دوران طاغوت، سینمای آن را قبول نکردند. چه هنگامی که به دلیل نمایش صحنهها و فیلمهایی مغایر با ارزشها و شعائر دینی و ملی به سالنهای سینما نرفتند. چه آن زمانی که به دلیل همراهی سینماداران وابسته به عناصر خارجی در به توپ بستن مجلس مشروطه با آنها مبارزه کردند. چه زمانی که به دلیل رواج فساد در فیلمهای روی پرده سینماها به فتوای روحانیون مبارز پارچههای اعلان فیلم را از سر در سینماها پایین کشیده و حلقههای فیلم را به خیابانها ریختند. چه در دوران پهلوی اول که با نرفتن به سینماها، دوره نخست تاریخ سینمای ایران را به بنبستی یازده ساله کشاندند و چه در دوران دوم پهلوی که با سینما نرفتن و تحریم آن دو پدیده ضد مردمی و ضدایرانی یعنی فیلم فارسی و موج نو را به انزوا کشاندند تا آن حد که در سال ۵۶ بطور رسمی برای سینمای ایران اعلام ورشکستگی کردند.
امروزه متأسفانه به علت خودباختگی و درد بیخویشتنی برخی از مسئولان سینما، خشتهای سینمای نوین ایران بر خشت کج سینمای شبه روشنفکری نهاده شد و در نتیجه همان تفکر و اندیشه سکولاریستی و اومانیستی و ضد دینی سینمای موسوم به موج نو به سینمای نوین ایران سایه گسترده است. با وجود آنکه سینمای انقلاب از کارآمدترین متخصصان سینمایی و تکنیسینهای هنری برخوردار است تا جایی که امروزه سینمای ایران از این لحاظ در سطح سینمای استاندارد جهان قرار گرفته اما بعلت وضعیت محتوایی فیلمها نتوانسته نظر بینندگان را به خود جلب نماید و به عبارتی موفق نبوده است. به هر حال تا زمانی که سینما نتواند با گفتمان مردم و باورها و عقاید آنان همسخن شود و زندگی آنها را به تصویر بکشد و ارزشهای مورد نظر آنها را نمایش ندهد مسلماً با صندلیهای خالی روبرو خواهد شد.
ناهید زندیپژوه
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰