نگاهی به فیلم “آشغال‌های دوست داشتنی”

جانبداری کارگردان از گفتمان مطبوع خود چنان فاحش است که وی را در کاراکتر منصور که نماینده گفتمان چپ کمونیست است، مستغرق می‌کند؛ بدین ترتیب؛ معدود سخنان جدی رد و بدل شده میان کاراکترها در میدان مناظره با یکدیگر، تنها توسط کاراکتر منصور ابراز می‌شود.

کد خبر : 96125
تاریخ انتشار : جمعه 31 تیر 1401 - 10:27

 

به گزارش پایگاه خبری “ججین، آشغال‌های دوست داشتنی سومین فیلم محسن امیریوسفی در کسوت کارگردان است. او پس از ساخت دو فیلم آتشکار و خواب تلخ که هر دو به دلیل خطوط محتوایی نامتعارفشان با چالش‌هایی برای اکران عمومی مواجه بودند، این بار نیز همان مسیر را در فیلم سومش تکرار کرده و آشغال‌های دوست داشتنی نیز درست به دلیل همان عارضه‌ای که دو فیلم پیشین امیریوسفی به آن مبتلا بودند.

آشغال‌های دوست داشتنی روایت‌گر داستان زندگی زنی سالخورده به نام منیر است. منیر؛ مادر شهیدی به نام امیر(با بازی صابر ابر)، همسر یک سلطنت طلب وابسته به گارد شاهنشاهی به نام محمدعلی(با بازی اکبر عبدی)، خواهر یک چپ کمونیست به نام منصور (با بازی شهاب حسینی) و دخترخاله یک هوادار جنبش سبز به نام سیما (با بازی هدیه تهرانی) است. همچنین رامین (با بازی حبیب رضایی) یکی دیگر از فرزندان اوست که برای تحصیل به خارج از کشور رفته است و اکنون در میانه حوادث فتنه انگیز سال ۸۸، سودای بازگشت به ایران را دارد. منیر در خلال گریز عده‌ای از معترضین فتنه ۸۸ از میدان تظاهرات، به آنها در خانه خود سکنا می‌دهد. همین اقدام او باعث می‌شود بر روی در خانه او ضربدر بخورد و منیر از ترس تفتیش و بازرسی خانه‌، شروع به پاک‌سازی خانه‌اش کند. خانه‌ای که مملو از عناصر و اِلمان‌های مربوط به شوهر سلطنت طلب، برادر کمونیست و پسر شیفته لیبرالیسم است که زمانی پوستر، کاست و نوارهای ویدئویی غیرمجاز را در خانه نگه‌داری می‌کرده است.

 

 

پایگاه خبر ججین

 

 

سومین ساخته امیریوسفی در تحلیلی خوشبینانه‌‌ یک فیلم منقضی و معمولی است. نخستین ضعف کلیدی عارض بر فیلم، به شخصیت‌پردازی نصفه و نیمه و باسمه‌ای کاراکترها بازمی‌گردد؛ کاراکترهایی که نه تنها به شخصیت نمی‌رسند، بلکه به تیپ هم بدل نمی‌شوند و تنها عنصر مقوم و شناسای آنها، نوع پوشش و شعارهای نخ نما و گل درشتی است که به فراخور مجادلات کلامی در مواجهه با یکدیگر اظهار می‌کنند.

کارگردان با خوش باوری و خودباوری کاذب نسبت به اینکه می‌تواند در ظرف کوچک فیلم خود مروری تاریخی و همه جانبه بر رویدادهای سیاسی مهم یک قرن اخیر ایران (از کودتای ۲۸ مرداد گرفته تا کشف حجاب زنان در دوران پهلوی پدر و سرانجام فتنه ۸۸) داشته باشد، دست به روایت‌پردازی در آشغال‌های دوست داشتنی زده است. اما فیلم او هرگز بضاعت چنین مرور تاریخی‌ای گسترده و جامع‌الاطرافی را ندارد و فرجام کار جز ملغمه‌ای ناموزون و چهل تکه از خرده روایت‌های گنگ، گسسته و فاقد پیرنگ، عایدی دیگری به مخاطب ارزانی نمی‌دارد.

امیریوسفی در آشغال‌های دوست داشتنی تلاش می‌کند به تمامی گروه‌ها و جریان‌های سیاسی تاریخ یک قرن اخیر ایران اعم از کمونیست، لیبرالیست، سلطنت طلب و انقلابی تریبون بدهد و خود به سان داوری به اصطلاح بی طرف در میانه میدان بایستد و مناظره آنها با یکدیگر را به نظاره بنشیند. اما در عمل؛ چنین میدان گفتگویی در معنای تام و واجد کارکرد خود شکل نمی‌گیرد؛ چراکه اساسا نه امیریوسفی این توانایی را دارد که در جایگاه یک قاضی مطلّع، بی طرف، و بدون موضع، نقش خود را به درستی ایفا کند و به سمت جریان فکری مطبوع خود غش نکند و نه مواضع اتخاذ شده از سوی هر یک از شخصیت‌های حاضر در میدان مناظره که هر یک به عنوان نماینده تفکر جریان مطبوع‌شان در فیلم حضور دارند، مواضع جدی و پرمایه‌ای است که بتواند بازتاب دهنده اندیشه و مشرب فکری حقیقی آنها باشد. در نتیجه؛ آنچه حاصل می‌شود، عمدتا به قیل و قالی آشفته، میان‌مایه و خودنمایانه می‌ماند که هرگز به عمق راه نمی‌یابد و در سطح باقی می‌ماند؛ خودنمایانه از این حیث که به نظر می‌رسد مقصود کارگردان صرفا این بوده که اشراف نظری خود را نسبت به اندیشه‌ها و جریان‌های فکری مختلف پیشین و اکنون کشور به رخ مخاطب بکشد؛ حال آنکه کیفیت دیالوگ‌های رد و بدل شده میان کاراکترهای فیلم، در عمل نشانی از شناخت دقیق و منسجم فیلم‌ساز از عمق اندیشه جریان‌های مذکور ندارد.

از دیگر سو، جانبداری کارگردان از گفتمان مطبوع خود چنان فاحش و برجسته است که وی را به نحوی آشکار از دایره انصاف و تعادل خارج می‌کند؛ مقایسه مبانی تئوریک و سطح پختگی استدلال‌هایی که در گفتگو میان کاراکترها-که هریک جریان فکری و ایدئولوژیک مطبوع خود را نمایندگی می‌کنند- رد و بدل می‌شود، خود گواه روشنی بر این مدعاست که امیریوسفی شیفته‌وار؛ در کاراکتر منصور که نماینده گفتمان ایدئولوژیک چپ کمونیست است، مستغرق شده است؛ چراکه معدود سخنان جدی رد و بدل شده میان کاراکترها در میدان مناظره  با یکدیگر، تنها توسط کاراکتر منصور ابراز می‌شود. بدین ترتیب؛ دیگر کاراکترها در مواجهه با ادله و موضع‌گیری‌های گاها جدی منصور، مواضعی کاملا سطحی و میانمایه دارند و در نتیجه آنچه از دل این شبه مناظره بیرون می‌آید، رجحان و غلبه گفتمان چپ کمونیست بر دیگر گفتمان‌های مطروحه در فیلم است.

امیریوسفی همچنین مواضع مطرح شده از سوی کاراکتر امیر(رزمنده بسیجی) را نیز به عنوان نماینده گفتمان حاکم بر کشور، به چالشی جدی می‌کشد. او در نهایت نشان می‌دهد که گفتمان حاکم هنگامی که خود را ناتوان در اقامه منطق و استدلال می‌یابد، برای به کرسی نشاندن حرف خود دست به اسلحه می‌برد تا به هر قیمتی که شده موضع خود را تثبیت و تحمیل کند.

 

 

پایگاه خبر ججین

 

 

عارضه دیگر فیلم، به حضور کاراکترهای حشو و زائد در فیلمنامه بازمی‌گردد که اساسا حضورشان در فیلم محل ابهام است و مشخص نیست در راستای تحقق کدام کارکرد دراماتیک به کار گرفته شده‌اند. برای مثال؛ کاراکتر دختر جوان (با بازی نگار جواهریان) فاقد هرگونه کارکرد موثر، مرتبط و پیش برنده در درام است. کاراکتر سیما نیز وضعیتی مشابه دارد و ظهور و بروز موثر و پیش رونده‌ای را در فیلم ایفا نمی‌کند.

در تحلیل نمادین، کاراکتر منیر را می‌توان نمادی از ایران تلقی کرد که در بستر ادوار تاریخی مختلف، از وقوع رویدادهای مهم رخ داده در تاریخ سیاسی کشور متاثر شده و همواره در میان نزاع ایدئولوژیک جریان‌های سیاسی مختلف به سان کنشگری منفعل و مصالحه‌جو گرفتار بوده است؛ بی آنکه خود دل در گرو هیچ یک از آنها داشته باشد و به قول خود هیچ‌وقت کاری با آن بالایی‌ها(طبقه حاکم) داشته باشد. خوانشی که از طی طریق فیلمساز در مسیر ترکستان و گسست ادراکی او از کُنه و عمق رخدادهای سیاسی حادث شده در تاریخ ایران حکایت دارد.

 


 

 

 

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.