نوپردازی در دنیای نیما، شاعر پیشرو شعر فارسی
شعر نو در سرزمین کهن ایران، با نام نیما یوشیج پیوند خورده است. شعری که در آن هرچند وزن وجود داشت اما نظم خاصی را که تا پیش از آن شعر کلاسیک ایرانی دنبال می کرد، به هم ریخت و انقلابی در ادبیات کلاسیک ایران به وجود آورد و نیما توانست سبکی جدید در شعر پارسی پایه گذاری کند.
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج در ۲۱ آبان ۱۲۷۶ خورشیدی در روستای یوش از بخش کجور استان مازندران، حیات آغاز کرد. کاری که نیما در ادبیات ایران انجام داد، پایه گذاری سبکی جدید در شعر پارسی بود که شعر نو نام گرفت. در این نوع شعر، قالب های وزنی، نظم خاصی را دنبال نمی کرد و به این ترتیب نام نیما به عنوان شاعر پیشرو در تاریخ ادبیات نوین ایران ثبت شد.
زندگی نیما یوشیج درآمیخته با شعر بود، آنچنان که هرگز نمی توان شعر را از زندگی او جدا کرد و همین ترکیب جدایی ناپذیر سبب شد تا قصه اش در نبرد با دیوان ها و مجموعه های بی کران شعر، رنگ نبازد. نیما شعر را فهمید و ۴۰ سال سرایش مرکب از طبیعت و پدیده های زیبای آن از «قصه رنگ پریده»، تا «شب همه شب» از این مرد کهن که شولای نو بر قامت شعر ایران زمین دوخت، یک افسانه زیبا پدید آورد؛ آنجا که خردمندانه و هشیار، بدعت را جایگزین سنت کرد. نو آوری او حاصل پختگی اش بود، پاهایی که بر سنگفرش کوهستان صدای درد را می شنید و آن را با شعر و تفکر، قدم می زد. الفت نیما با طبیعت، در شعر او آشکار بود.
او دردهای انسان و اجتماع را نیک فهمید و درکش از سادگی «انگاسی ها»، فریادی پیچیده بود بر بیدادهای روزگار و به همین دلیل وجود خود را با عشق و درکی عمیق در طبیعت خلاصه کرد و خاطر پر درد کوهستانی خویش را از شهر و آشوب های آن جدا دید: «من خوشم با زندگی کوهیان، چون که عادت دارم از طفلی به آن». یأس او ناشی از درد های اجتماعی دوران خودش بود و امید وی نیز راهی برای غلبه بر دردمندی ها: «دلگشا آینده روزی هست پیدا بی گمان با او»، هرچند «خانه اش ابری بود» اما دلش آسمانی آفتابی بود که روشن می دید. او تاریکی شب را فاصله ای برای دمیدن صبح سپید می دانست، آنجا که گفت: قوقولی قو! گشاده شد دل و هوش صبح آمد، خروس می خواند.
نگاه واقعی نیما به جهان، تاثیر خود را بر شعر او گذاشت و اینچنین مرز نیما با دیگر شاعران شکل گرفت و نامش در رده شاعران بزرگ پیشرو در دنیا رقم خورد. آی آدم ها، داروگ، ری را، ترا من چشم در راهم و خانه ام ابری ست از شعر هایی بودند که همواره مورد بحث ها و بررسی های شاعران و منتقدان قرار گرفتند. نیما یوشیج در ۱۳ دی ۱۳۳۸ خورشیدی رخ در نقاب خاک کشید، هرچند ارتباط دنیا با نیما، به واسطه سروده های دلنشینش هرگز قطع نشد.
با «هرمز علیپور» شاعری از خطه جنوب کشور در ارتباط با نیما به گفت وگو نشستیم.
نیما شاعری بزرگ بود و باهوش که ۴۰ سال از عمر خود را به نوشتن شعر و پژوهش در شعر پارسی پرداخت. از بهترین راه های شناخت نیما می توان به کنکاش و جستجو در میان یادداشت ها و نامه هایی اشاره کرد که او در دوران زندگی خود به افراد مختلف نوشته است، شخصیت و فلسفه زندگی او در این نامه ها راهی به دنیای خاص او می گشاید و کمک می کند تا بهتر به شخصیت و روحیه او پی برد.
**شعر نیما، قدرتمند و مردافکن
شعر نیما شعری قدرتمند و به عبارتی مردافکن بود و اسطوره شدن وی در نظر بسیاری از شاعران شاید به دلیل جسارت، شهامت و همچنین اعتماد به نفس بالایی بود که سبب شد تا در مقابله با افراد و چهره های سرشناس، با نفوذ و صاحب قدرتی که نمی خواستند تا شعر او بلندآوازه شود، هرگز از پای ننشست و این چنین نام خود را در زمره بهترین شاعران این سرزمین ثبت کرد. نیما اگر شاعر درجه یکی نباشد اما شاعر بسیار خوبی است که همین اعتماد به نفس بی نظیر او از وی شاعری ویژه و یگانه ساخت و نام او در میان شاعران مطرح جهان جای گرفت.
**نیما، شاعری چند وجهی
نیما همه عمر خود را صرف شعر کرد و هرگز از شعر گفتن باز ننشست. نیما در شعر«من از این دونان شهرستان نیم، خاطر پر درد کوهستانیم، کز بدی بخت، در شهر شما، روزگاری رفت و هستم مبتلا» شاید یکی از ساده ترین شعرهای خود را نوشت که امروزه نوشتن چنین شعری از یک شاعر ۲۰ ساله جوان هم بعید باشد، اما او این شعرها را به منظور خاصی می نوشت و در کنار نوشتن آنها، شعرهای قدرتمند و جاودانه ای هم دارد که از جمله می توان به شعرهای پخته و غنی اواخر عمر او اشاره کرد.
**شعر تبری، علاقه ای جاودانه در نیما
از نکات برجسته زندگی نیما این بود که او علاوه بر اشرافی که به شعر فارسی و همچنین شعر جهان داشت، به گفتن شعرهای تبری یا مازندرانی رو آورد و هرگز از استفاده از زبان مازندرانی در شعرهای خود دست برنداشت. زبان و بوم مازندران آنقدر در او اثرگذار بود که واژه ها و اصطلاح های مازندرانی را همراه با توصیف های زیبای ادبی و بومی به شعر و ادبیات تزریق کرد و مجموعه «روجا» حاصل همین علاقه او به شعر مازندرانی است. او حتی نام خود را (نیما نام کوهی در شهر نور مازندران) که به معنای کمان است از همین دیار برای خویش برگزید و پس از آن، این نام به فرهنگ عمومی نام ها وارد شد.
**نیما، شاعری تنها
نیما یوشیج شاعری مردم گریز نبود اما تنهایی او از خستگی ناشی می شد که به واسطه سطح درک دیگران از او بود و باعث شد در تمام دوران زندگی تحت تاثیر آن باشد. از میان شاگردان نیما «مهدی اخوان ثالث» به شدت حامی، مدافع و دنباله رو نیما بود، اما دیگر شاگردانش نظیر «احمد شاملو» و «هوشنگ ابتهاج» چندان دنباله رو او نبودند. نیما از جانب برخی از شاگردان خود نیز آزار و اذیت هایی دید که همگی اینها به تنهاییِ او، بیش از پیش دامن می زدند. کج خلقی های او با خانواده اش را نیز می توان ناشی از همین خستگی هایی دانست که او در شعرهایش نیز به آنها اشاره هایی دارد.
**پیش بینی نیما درباره آینده خود
یکی از بستگان نیما در روزگاری او را در یوش دید و به طعنه به او گفت که: «علی! فلانی را ببین که چه اندازه گوسفند و احشام دارد، تو چرا بی بهره ای و مردم تو را دیوانه می خوانند؟ و نیما گفت که سال های بعد جواب خود را می گیری». این فرد سال ها بعد در سراسر خیابان انقلاب تهران با دیدن عکس ها و پوسترهای نیما که به در و دیوار چسبانده شده بود و از شعر او و نام او تجلیل می شد، به صحت گفته های نیما و پیش بینی او پی برد، روزی که دیگر نیما در جهان نبود.
telegram.me/jajinnews
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰