نقد فیلم شکل آب
شکل آب – The Shape of Water
کارگردان: گیرمو دل تورو – Guillermo del Toro
بازیگران: سالی هاوکینز، مایکل شنون، ریچارد جنگینز، داگ جونز، مایکل استلبرگ، اکتاویا اسپنسر، الکساندر دسپلا
سال: ۲۰۱۷
برنده جایزه شیر طلایی جشنواره ونیز ۲۰۱۷
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، فیلم شکل آب، یکی از کارهای بسیار موفق گیرمو دل تورو است همراه با نما و تصویری سرشار از احساسی بکر و استادانه.
در لحظهای غیرمنتظره از فیلم جدید و هنرمندانه گیرمو دل تورو، به ناگاه شخصیتها شروع به آواز خواندن می کنند.فضا تاریک می شود، رنگها به سمت سیاه و سفید شدن می روند و الیسای صامت(با بازی سالی هاوکینز) دست موجودی بی نام ( با بازی داگ جونز) را می گیرد و هر دو همچون فیلم های قدیمی هالیوودی که موسیقی و رقص فیلمکلاه سیلندری را به یادمان می آورد، همراه با آهنگ قدیمی «تو هیچ وقت نخواهی فهمید چقدر عاشقت هستم»شروع به رقص پا می کنند. این تنها یکی از بیشمار لحظههای جادویی فیلم است. نکته مهم دیگر این که شکل آبنه تنها یکی از کارهای موفق و عالی تورو بلکه تصویر و نمایی قدرتمند از ایجاد احساسی بکر و عالی نیز هست.
فیلم در بالتیمور همیشه بارانی ۱۹۶۲ اتفاق می افتد. بخشی از فیلم داستانی عاشقانه، بخشی نمایشی از جنگ سرد و بخشی هم جستجویی در فرهنگ و جامعهی آمریکایی را نشان می دهد که تمام اینها قبل از اشاره به حضور هیولا است، البته هیولا از نظر برخی افراد. الیسا که در شیفت شب به عنوان نظافت چی در بنیادی دولتی با تدابیر امنیتی بالا مشغول به کار است. وقتی به موجود دریایی که آنجا نگه داری میشود نگاه می کند، روحی مهربان در آن می بیند.الیسا از همان زمان تولد صامت و یتیم بوده، پس می داند که نادیده گرفته شدن، درک نشدن و نداشتن توانای صحبت کردن چه حسی دارد. او و این موجود با هم ارتباط برقرار می کنند.
اگر فیلم تنها یک پیام داشته باشد، آن پیام «نگاهها میتوانند فریبنده باشند» یا اینکه «مردم و خدایان دریایی نیرومند آمریکای جنوبی، دقیقاً همان چه هستند که می گویند، اما بیشترشان سمج تر از آن اند که دیده شوند» نخواهد بود. شایدمافوق الیسا او را همچون فردی اخمو ببیند، اما الیسا هیچ وقت چنین شخصیتی ندارد. او در سکوت زندگی میکند ولی همیشه محکم و پر انرژی است. او از گایلز (با بازی ریچارد جنکینز) همسایه نقاشش مراقبت میکند و از پرداختن به نیازهای نفسانی خویش ابایی ندارد. آزادانه به بیان افکارش می پردازد (با زبان اشاره که زیرنویس می شود). بیشتر با گایلز و همکارش زلدا (با بازی اوکتاویا اسپنسر) صحبت می کند. هر وقت هم که بخواهد پیش آن موجود صامت می رود.
شکل آب هیچگاه تنها از یک منظر و یک جانبه پیش نمی رود. وقتی که الیسا دزدکی نوارهای جاز و تخم مرغ آب پز برای این جانور می برد، جنگ سرد هنوز بردوام است. دو مامور روسی (مایکل استلبرگ در نقش یکی از آنان) و مرد نظامی آمریکایی سادیسمی(مایکل شانون) به این فکر اند که با این موجود چه کنند. هر دو میخواهند از آن در اهداف خودشان بهره ببرند، از فرصت استفاده کنند و به منفعتی برسند. به این صورت فیلم به فیلمهای سرقت تبدیل می شود. الیسا و همراهانش می خواهند امنیت این موجود را حفظ کنند درحالی که نظامی ها می خواهند آن را بکشند.
همچون فیلم های هزارتوی پن و ستون فقرات شیطان، دل تورو از موقعیت بسیار ویژه فیلم برای اهداف تمثیلی بزرگتری استفاده می کند. با اینکه کِنِدی و کروسچوف در پسزمینه مشغول حرف زدن هستند، فیلم بیشتر روی وضعیت و شرایط اقلیمی و اجتماعی تمرکز دارد. فیلم به نظام طبقاتی، تنش تبلیغات، جنبش ها و ارتباطات می پردازد به ویژه به زندگی گایلز به عنوان مردی همجنسگرا آن هم سالها قبل از شورش استونوال (این اولین فیلم عاشقانه با موجودی ساختگی است که در کنار فصلی از سریال مد من قرار می گیرد). با ایجاد داستانی از جستجوی بی نظمی ها و درگیری ها به شکل معجزه آسایی، بسیار اساسی کار شده است.
در این فیلم دل تورو به سبک فیلم های دهه شصتی، هر کسی در نقش خود بسیار خوب درآمده است. زن صامت،هیولا، مرد همجنس گرا و حتی جاسوس روسی همهی آنها در مقابل سرهنگ ریچارد(با بازی مایکل شنون) قرار دارند. با قرار دادن داستانی عاشقانه در مرکزیت فیلم در شرایطی مشابه با نزاع های مربوط به حقوق شهروندی کنونی، فیلم توانسته هراس مخاطبان را در مورد این مساله بردارد که ارتباط بین گونه های مختلف تا کجا می رسد.سپس فیلم مسیرش را به سمت سرهنگ ریچارد، بررسی و آسیب شناسی اجتماعی آن چه او را به اینجا کشانده است، تغییر می دهد. (شانون هم با بازگشتش در نقش تبه کاری دیوانه و بد طینت در فیلم ظاهر می شود).
از دید هیچ یک از بینشها و تفکرات اجتماعی و فرهنگی، این فیلم ترسناک به نظر نمی آید. با وجود تمام جهش هایی که از سبکی به سبکی دیگر دارد، خشک و ناهنجار به نظر نمی رسد. کارگردانی دقیق و حرفه ای دل تورو این مساله را به خوبی نشان می دهد. برای ایجاد حسی از شناور بودن، در طول فیلم از دوربینی یک نواخت در عین حال آزاد و رها استفاده می کند. دائماً در حال گشت و گذار است یا به آرامی قاب جدیدی ایجاد می کند؛ دوربین برای لحظهای هم ثابت نمی ماند. فیلمبرداری روشن و ماورایی دن لاوسن هزاران سایهی سبز ایجاد می کند که بر فضای فانتزی و خیال مانند هیولا می افزاید.
بازیگران بسیار عالی ظاهر می شوند. همگی بسیار زیبا اجرایی زنده و باورپذیر ارائه می دهند که برای فیلمی در این سبک و سیاق، شبیه معجزه ای کوچک است. باید ستایش ویژه ای برای هاوکینز و جانز داشته باشیم که دو نقشی صامت و کاملاً متفاوت از یکدیگر را بسیار عالی ایفا می کنند (شاید به جز زمان میان موسیقی ها). هاوکینز از چشم و دستهایش و جانز از پانتومیم و حرکات بدن برای برقراری ارتباط استفاده می کند. هر دو نقش هایی را ایفا می کنند که از نظر تکنیکی برایشان با چالشی جدی همراه بوده است اما با دیدن آنها روی پرده سینما هیچ گاه متوجه این مساله نمی شوید. آن ها بسیار نرم و روان این کار را انجام می دهند.
telegram.me/jajinnews
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰