نقد فیلم آن

آن – It

کارگردان: اندرس موچیتی – Andrés Muschietti

فیلمنامه نویس: چس پالمر، کری فوکوناگا، گری داچمن

برپایه رمان «آن» به قلم استیون کینگ

بازیگران: جیدن لیبرهر، فین ولفهارد، بیل اسکارشگورد، سوفیا لیلیز، کرک اسودو

سال انتشار: ۲۰۱۷

کد خبر : 39837
تاریخ انتشار : دوشنبه 1 آبان 1396 - 12:00

 

 

نقد فیلم آن

 

به گزارش پایگاه خبری “ججین”   ، مهم ترین ویژگی بهترین، یا دست کم به یاد ماندنی ترین اقتباس هایی که تا به حال از رمان های استیون کینگ(مثل کری یا درخشش) صورت گرفته، این است که این آثار در عین حال که تلاش های کینگ برای به تصویر کشیدن نیمه پلید ذات انسان را نشان می دهند، خودشان هم دارای یک جهان مشخص و قائم به ذات هستند. رمان های کینگ در عین حال که سرگرم کننده هستند، از جزئیات و پیچ و خم های زیادی بهره می برند، به همین دلیل اقتباس آن ها کار راحتی نیست. در اقتباس از کارهای کینگ مهم ترین کاری که باید انجام دهید این است که لحن منحصر به فرد او را حفظ کنید. چرا که این نویسنده در عین حال که به دنبال این است که به کاوش ترس های وحشتناک بپردازد و آن ها را روی کاغذ بیاورد،  تلاش می کند ناامنی ها و نقص های انسان ها را به تصویر بکشد. او نمی خواهد تنها چند صحنه ترسناک نشان دهد. می خواهد نشان دهد که اصلا ما چرا از چنین چیزهایی می ترسیم.

اندی موچیتی، کارگردان فیلم آن، که این فیلم را از رمانی به همین نام نوشته استیون کینگ اقتباس کرده است، چندان وارد زیرلایه های عمیق تر نمی شود، فیلمش هم چندان ترسناک نیست. فیلم را در بهترین حالت می توان نمایشی تا حدی سرگرم کننده از شوخی ها و تفکرات دوران کودکی و هم چنین تلاش بچه ها برای محافظت از هم دیگر در نظر گرفت. فیلم از این نظر شباهت هایی به فیلم کنارم بمان (راب راینر – ۱۹۸۶) دارد.

در پایان سال تحصیلی در سال ۱۹۸۸، در شهر کوچک دری، تعدادی بچه نه چندان محبوب درس خوان نگران تابستان پیش رو هستند، چرا که می دانند دوباره باید مورد سوءاستفاده زورگوهای شهر قرار بگیرند.  ادی کسبراککه به بیماری آسم مبتلاست، استنلی اوریس بسیار مذهبی و متعصب که همین اعتقادات مذهبی اش او را در اقلیت قرار می دهد، و ریچی توزیر خردمند و شوخ از جمله اعضاء این گروه هستند. بیلی دنبورا هم یک عضو دیگر گروه است که نسبت به بقیه آرام تر و متفکرتر است. او لکنت زبان دارد و هنوز از اتفاق تلخی که در خانواده اش رخ داده است رنج می برد. در این اتفاق تلخ، برادر شش ساله اش به نام جرجی در اوایل همان سال ناپدید شده است. این صحنه در ابتدای فیلم به شکلی تماشایی نشان داده می شود.

رهبری گروه زورگوها را نوجوانی بدخلق به نام هنری باورز بر عهده دارد. او یک مجرم بی خطر گمراه معمولی نیست و کارهای وحشتناک زیادی انجام می دهد. برای مثال او یک بار سعی می کند با چاقو نام خود را بر روی شکم یکی از بچه ها به نام بن هنسکام بنویسد. بیل و بقیه دوستان موفق می شوند بن را نجات دهند و او را وارد گروه خود کنند. در نهایت دو عضو دیگر هم وارد گروه آن ها موسوم به گروه بازندگان می شوند: مایک که در مزرعه ای در همان نزدیکی کار می کند و به علت این که سیاه پوست است، همچون استن در اقلیت قرار می گیرد. بورلی هم تنها دختر گروه است که به نسبت بقیه بزرگ تر است و هر روز در خانه شان با یک کابوس وحشتناک دست و پنجه نرم می کند. او دختری باهوش است که همیشه با احتیاط رفتار می کند.

موچیتی که پیش تر فیلم ترسناک مامان را در سال ۲۰۱۳ با بازی جسیکا چستین کارگردانی کرده بود، به خوبی موفق می شود هویت فردی تک تک این بچه ها را به تصویر بکشد. این مهارت کار راحتی نیست و بسیاری از فیلمسازان با تجربه تر هم گاهی از پس آن بر نمی آیند. مشکل فیلم این است که هرچه جلوتر می رویم طرح داستانی آن مضحک تر می شود و موچیتی کاری برای کنترل این مشکل انجام نمی دهد. بچه ها متوجه می شوند که یک نیروی اهریمنی در شهرشان وجود دارد که هر ۲۷ سال یک بار ظاهر می شود و بچه ها را به دام می اندازد. این موجود (که آن نام دارد)، در قالب پنی وایز ظاهر می شود، یک دلقک قدیمی سیرک که چشمان هراسناکی دارد و در فاضلاب زندگی می کند. بیش تر اوقات هنگام حضور او، یک بادکنک سرخ رنگ رهای بدشگون هم دیده می شود.

زمانی که بچه ها متوجه می شوند داستان از چه قرار است، تلاش می کنند یک بار برای همیشه آن را از بین ببرند. پنی وایز یک دلقک ترسناک است، موجودی با موهایی سرخ و دو خط قرمز که همچون قطره های اشک از چشمانش جاری شده و به دهانش رسیده است. در فیلم اولین صحنه مواجهه با دلقک، مرعوب کننده و در عین حال شاعرانه است. درست مثل همان صحنه ای که کینگ در کتاب خود به زیبایی به تصویر کشیده است. این صحنه در ابتدای فیلم رخ می دهد و به قدری ترسناک است که همان ابتدا فکر می کنید با یک شاهکار طرف خواهید بود. ولی او ده، دوازده، یا حتی بیست بار دیگر هم در فیلم ظاهر می شود. در این حالت دیگر طراوت و بکری خود را از دست می دهد. موچیتی بیش از حد بر روی ترس های شوک آور و ناگهانی تماشاگر تمرکز می کند. هم چنین بخش زیادی از فیلم را جلوه های ویژه جذاب تشکیل می دهند. همچون بقیه فیلم های ترسناک، ترس از وقوع یک اتفاق ترسناک معمولا وحشتناک تر از صحنه های ترسناکی است که در فیلم رخ می دهند.

مشکل اصلی اقتباس هایی که از کارهای کینگ صورت می گیرد همین است: هیچ کدام از صحنه های روی پرده به اندازه صحنه هایی که کینگ روی کاغذ آورده ترسناک نیستند. آن هم نشان می دهد صرف دیدن صحنه های ترسناک کافی نیست.

 


 

telegram.me/jajinnews

 

 

برچسب ها : ، ،

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

شش − 3 =