«مهمانی تلخ»؛ یک داستان شیرین
رمان «مهمانی تلخ» گرچه به هجده بخش مجزا تقسیم شده است، اما کل ماجرا را میتوان به چهار فصل اصلی تقسیم کرد.
به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، ماجرای رمان «مهمانی تلخ» نوشته سیامک گلشیری، در طول یک عصر تا نیمههای شب اتفاق میافتد. این ماجرا از زبان اولشخص (رامین ارژنگ، استاد دانشگاه) روایت میشود. در همان سطرهای اول نوعی حال و هوای متشنج بر روایت و فضای داستان حاکم است که همچون جریانی بیوقفه در زیر پوستِ روایت ادامه مییابد و گاهگاه خودی مینمایاند و پنهان میشود تا در دو فصل پایانی کاملا آشکار شود و فضایی یکسره دلهرهآور و دهشتبار به وجود آورد.
در آغاز داستان راوی کنار خیابان منتظر ماشین ایستاده است. اتومبیلی میایستد و دنده عقب میگیرد و اگرچه ماجرای درون تاکسی روزمره و عادی است، اما زمینه اضطراب و اعصابخردکنی را فراهم میآورد که تا آخر داستان گریبان خواننده را رها نمیکند.
رمان «مهمانی تلخ» گرچه به هجده بخش مجزا تقسیم شده است، اما کل ماجرا را میتوان به چهار فصل اصلی تقسیم کرد. فصل اول که در واقع سرآغاز داستان است، در ماشین مسافرکشی و بعد کنار اتوبان و انتظار راوی برای سوارشدن به اتومبیلی دیگر میگذرد. در این فصل هم راوی کلافه است و هم خواننده تا حدی که لازم است کلافه میشود.
فصل دوم زمانی آغاز میشود که بالاخره ماشینی برای سوارکردن راوی نگه داشته و او میخواهد سوار شود. این فصل خواننده را برای رویارویی ماجرایی عجیب و غریب آماده میکند. بعد معلوم میشود که راننده این ماشین از دانشجویان سابق استاد است که سالها پیش از دانشگاه اخراج شده است. وقتی میفهمیم راوی داستان باعث و بانی این اخراج بوده است، انتظار برای درگیرشدن با ماجرایی خاص نیرومندتر میشود. توانایی نویسنده مخصوصا از اینجا به بعد کاملا آشکار است. او موفق میشود این انتظارِ دلهرهآور را، با فراز و فرودی مناسب، تا آخر داستان زنده و فعال نگه دارد. گاهی این دلهره را به طور کامل از داستان و ذهن خواننده پاک میکند و چند لحظه بعد دوباره آن را زنده میکند، بیاینکه خواننده احساس کند که جایی سر او کلاه رفته است. این کش و واکش، این فراز و فرود، بخش عمدهای از حجم داستان را در برمیگیرد.
سومین فصل ماجرا زمانی آغاز میشود که آنها به باغ بزرگ و دورافتاده وارد میشوند. باغ بزرگ و پردرخت و تاریک است. مهران (استاد) و تورج و ماهرخ در آن باغ دورافتاده وسط بیابان تنها ماندهاند. هیچ نشانی از زندگی در آن دور و بر دیده نمیشود. انتظار و دلهره همچنان در رگ و پی داستان موج میزند. در لایه رویی داستان قرار است همسر تورج، شیرین، هم بیاید که ماهرخ مدام فکر میکند که زن جوان و تنها در آن نیمهشب، در آن بیابان دور، چگونه میتواند خود را به آن باغ پرت برساند؟ طبعا این انتظار و دلهره گریبان خواننده را رها نمیکند. اما این وضعیت انتظار و دلهره فقط به لایه رویی داستان و نشانههای عینی آن منحصر نمیماند. گفتوگوها، حرکتها و رفتارها، فضاسازیها و حتی اشیای موجود در صحنه نیز در ایجاد این انتظار و دلهره نقشی دارند. در فصل چهارم که آخرین فصل ماجرا است، سرانجام انتظار به پایان میرسد و دلهره یکهتاز صحنه داستان میشود.
روشن است که درونمایه دلهره تنها در این خطاب طعنه و تهدید متبلور نمیشود. تمام عناصر داستانی، یعنی شیوه روایت، گفتوگوها، رفتار آدمها، فضاسازی و فضای پیرامونی، آغشته به این انتظار و دلهره است، یعنی اینکه درونمایه انتظار و دلهره از سطح رویدادها میگذرد و همچون لکهای از چربی نشتیابنده، تمام عناصر و لایههای داستان را فرا میگیرد. اهمیت داستان نیز در همین است. به هر جهت زبان روان، لحن طبیعی و مناسب، گفتوگوهای زنده و خوندار، فضاسازی خوب، و مخصوصا پرهیز از دام صنعتفروشی و تکنیکزدگیهای مرسوم، همراه با جذابیت کافی در ماجرا که باعث میشود خواننده داستان را با لذت بخواند، «مهمانی تلخ» را شیرین کرده است.
محمدرحیم اخوت
telegram.me/jajinnews
برچسب ها :قصه ، محمدرحیم اخوت ، مهمانی تلخ ، کتاب
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰