منزلت حضرت معصومه(س) در بیان آیت‌الله بهجت

حضرت معصومه سلام‌الله علیها زیارت مخصوص به خود را دارد که از سوی امام رضا علیه السلام صادر شده است.

کد خبر : 118159
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 تیر 1399 - 11:27

 

به گزارش پایگاه خبری “ججین” به نقل از خبرگزاری تسنیم، مقام و منزلت حضرت معصومه سلام‌الله علیها به اندازه‌ای است که مانند ائمه اطهار علیهم السلام زیارت‌نامه مخصوص به خود را دارد؛ آن هم زیارت‌نامه‌ای که امام علی بن موسی‌الرضا علیه السلام به ما آموزش داده‌اند. حتی عنوان معصومه نیز لقبی است که از سوی برادر بزرگوار ایشان به آن بانوی باکرامت داده شده است تا بدانیم هرچند این بانوی بزرگوار جزء چهارده معصوم محسوب نمی‌شوند، اما در معصومیت و طهارت مثال‌زدنی هستند.

با مرور بخش‌هایی از سخنان گهربار آیت‌الله‌العظمی محمدتقی بهجت رحمه‌الله علیه درباره حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها، درصدد شناخت بیشتر کریمه اهل بیت علیهم السلام در بیان بزرگان دینی است.

پدر و مادرم به فدایش!

حضرت معصومه سلام‌الله علیها از قبیل امام‌زاده‌های مطلق نیست که هنگام زیارت او زیارت‌نامه مطلق امام‌زاده‌ها خوانده شود. بلکه زیارت مخصوص به خود را دارد؛ زیرا در روایت است: «مَن زارها وَجَبت لَهُ الجَنَّه؛ هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌شود.» خیلی کلمه بزرگی است!

نقل شده که روزی حضرت امام موسی کاظم علیه السلام در مدینه، در خانه تشریف نداشتند. شخصی آمد که سؤالی از آن حضرت بنماید. حضرت معصومه علیها السلام که در سن کودکی بودند و در خانه تشریف داشتند، می‌فرمایند: «آن حضرت تشریف ندارند، چه کار دارید؟» آن شخص عرض کرد: «مسئله‌ای دارم.» می‌فرماید: «بنویس.» می‌نویسد. ایشان پاسخ آن را می‌دهد.

بعد که حضرت امام کاظم علیه السلام به خانه برمی‌گردد، مادرش جریان را به آن حضرت عرض می‌کند. حضرت می‌فرماید: «بأبی هیَ و أمی، حَکَمَت بِما حَکَمَ الله! پدر و مادرم به فدایش، به آنچه خداوند حکم فرموده، حکم نموده است.»

این‌ها افراد عادی نبوده‌اند. خدا می‌داند این خاندان چه شخصیت‌هایی بوده‌اند. این همه کرامات برای ایشان ذکر کرده‌اند. پس چه می‌گویند کسانی که این مطالب را درباره خود حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله و سلم هم خرافات می‌دانند!

نماز بر پیکر مطهر حضرت معصومه علیها السلام

درباره حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها نقل شده وقتی جنازه آن حضرت را حاضر کردند، دو سواره از کوهِ کنار قم، از طرف شاه جمال که شاید نامش محمد الحبیب باشد، آمدند و بر آن حضرت نماز خواندند و حضرت را دفن کردند و رفتند و کسی آن‌ها را نشناخت.

(بحارالانوار، جلد ۴۸، صفحه ۲۹۰؛ به نقل از کتاب تاریخ قم)

دعایی که حضرت معصومه سلام‌الله علیها اجابت فرمود

پیرمردی قمی که آدم راست‌گویی بود، چهل سال قبل (البته آیت‌الله بهجت رحمه‌الله علیه این مطلب را سال‌ها قبل نقل فرمودند) برای ما نقل کرد که خیلی میل داشتم مسجد جمکران را سفید کنم. از آن جا که بسیار به این کار تمایل داشتم، به حرم حضرت معصومه علیها السلام رفتم و از آن حضرت خواستم از خدا بخواهد که من به این کار موفق شوم.

تا اینکه در خواب و یا بیداری به من فرمودند: «به فلان تاجر یا کاسب مراجعه کن.» به او مراجعت کردم، او هم موافقت کرد. همراه با چهار کارگر به آن جا رفتیم. در خواب به من فهمانده بودند که گچ و لوازم کار و ترتیبات مصالح را مهیا می‌کنند و گفته بودند که سه روز و نصف کار دارد و گچ را از فلان جا روزی ۱۵ مَن می‌آورند و این‌که با آن گچ‌ها، مسجد و حجره خادم را نیز سفید کنید.

تا این‌که پیرمردی را دیدم که محاسن سفید و پارچه سفیدی بر سر داشت. او گفت: «اینجا سه روز و نصف کار دارد. از این باغ کنار مسجد هر روز ۱۵ من گچ مقابل مسجد می‌ریزم و مشغول کار می‌شوید و صبحانه و نهار شما هم با من باشد.» گفتم: «چطور حساب می‌کنید؟ کجا شما را پیدا کنیم؟» گفت: «یک جوری حساب می‌کنیم.» گفتم: «کجا شما را ببینم؟» گفت: «فلان جا.»

در هر حال، آن مرد هر روز ۱۵ من از باغ کنار مسجد گچ می‌آورد و مقابل مسجد می‌ریخت و صبحانه و نهار هم می‌آورد.

پس از پایان کار به رفقای کارگر گفتم: «اینجا باشید» و رفتم با آن شخص تسویه‌حساب کنم. ولی دیدم آن جا مسکونی نیست! به آبادی نزدیک جمکران رفتم و سراغ آن مرد را گرفتم و نیز گفتم: «آیا کسی به این قیافه را در اینجا می‌شناسید؟» گفتند: «چنین کسی اینجا نیست.»

گفت: بیچاره شدم. کارگرها هم منتظر. از شدت ناراحتی با صدای بلند گفتم: «ای کسی که مرا سرگردان کردی، به حق فلان بیا حساب ما را تسویه کن و ما را از سرگردانی نجات بده.» صدایی را شنیدم ولی کسی را ندیدم که گفت: «حسین، مرا نشناختی؟!» مثل این‌که حضرت خضر علیه السلام بود. فهمیدم متعارف نیست.

با خود گفتم: اگر عمله‌ها گفتند چرا دیر کردی، جواب آن‌ها را چه بگویم؟ ولی وقتی به آن‌ها رسیدم دیدم می‌گویند چه خوب زود آمدی!

با اینکه هر هفته به جمکران می‌رفتیم، گویا در آن مدت خواب بودم و با آنچه قبلاً می‌دیدم کاملاً متفاوت بود. زیرا در آن مدت در کنار مسجد باغ بود و اتاقی مقابل مسجد بود که آن آقا گچ را در آنجا می‌ریخت. در حالی که قبلاً پهلوی مسجد باغی نبود که از آن باغ گچ بیاید! و نیز هیچ اثری از اتاق روبروی مسجد که گچ را در آن جا می‌ریخت، دیده نمی‌شد!

ولی در این میان سفیدکاری شدن مسجد یقینی بود و خواب و خیال نبود و واقعاً مسجد سفید شده بود. حتی هفته بعد رفتم ببینم آیا راستی مسجد را گچ کاری کرده‌ام یا در خواب بوده. دیدم سفید شده و حتی حجره خادم هم سفید است.


 

 

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

سیزده + شانزده =