مرگ کودتاچی ؛ سرلشکر زاهدی ، ۵۴ سال پیش در چنین روزی درگذشت
زاهدی در ۱۳۰۰، فرماندهی محاکم نظامی را بر عهده داشت و در ۱۳۰۱ نیز در پی شکست اسماعیل سمیتقو، از رضاخان مدال گرفت.
به گزارش پایگاه خبری ججین به نقل از روزنامه شرق ، ۱۲ شهریور، روز درگذشت فضلالله زاهدی، نخستوزیر کودتای ۲۸مرداد در سال ۴۲ است؛ همان روزی که متهمان قتل تیمسار افشارطوس هم آزاد شدند؛ البته با ۱۰ سال فاصله. نام زاهدی در تاریخ نهتنها به عنوان عامل کودتا، بلکه همواره به عنوان یکی از متهمان دستداشتن در ماجرای توطئه قتل افشارطوس باقی مانده و میماند.
زاهدی سال ۱۲۷۱ در همدان متولد شد. پس از تحصیلات متوسطه و در آستانه جنگ اول جهانی، به نیروهای قزاق پیوست و فنون نظامی را زیر نظر افسران روس فراگرفت. از افسران تیپ همدان بود که برای سرکوب نهضت جنگل عازم شمال کشور شد.
زاهدی در ۱۳۰۰، فرماندهی محاکم نظامی را بر عهده داشت و در ۱۳۰۱ نیز در پی شکست اسماعیل سمیتقو، از رضاخان مدال گرفت. در ۱۳۰۲، فرماندهی قشون فارس را بر عهده گرفت و مأمور حل غائله شیخخزعل شد. او پس از حل این غائله و با حکم رضاخان، فرماندار خوزستان شد. در سالهای ۱۳۰۵ و ۱۳۰۶ فرماندهی لشکر شمال را بر عهده گرفت و در اردیبهشت ۱۳۰۸ به فرماندهی ژاندارمری (امنیه) رسید. او برای سرکوب عشایر فارس به شیراز رفت؛ ولی مدتی بعد، پس از فرار یک زندانی سرشناس، با سوءظن رضاخان مواجه و در خرداد ۱۳۰۸ به تهران فراخوانده شد. پس از مدتی، به همراه صمصامالدوله ـ والی فارس ـ و نصرتالدوله فیروز بازداشت و تنزل درجه یافت؛ اما کمی بعد بخشوده و آزاد شد.
پس از اشغال ایران از سوی متفقین، زاهدی به فرماندهی لشکر اصفهان منصوب شد. در این سمت ـ شهریور ۱۳۲۲ـ و متعاقب افشای ارتباطهای پنهان او با آلمانیها، به دست انگلیسیها دستگیر و به بازداشتگاههای انگلیسیها در فلسطین انتقال داده شد؛ اما در ۱۳۲۴، به تهران بازگردانده شد. با آنکه پیشینه زاهدی وابستگی او را به انگلیس نشان میدهد؛ اما در سالهای جنگ دوم جهانی در بازیهای سیاسی روز، مدتی در زمره هواداران هیتلر بود. ارتشبد حسین فردوست میگوید این چهره جدید از زاهدی، ترفند انگلیسیها بود تا او را عنصر ضدانگلیسی معرفی کنند. به همین دلیل، او بازداشت شد و در فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ تلاش کرد از خود یک چهره ملی نشان دهد. زاهدی در ۱۳۲۵ و در اوج اقدامات عشایر فارس، بهویژه قشقاییها، علیه دولت قوامالسلطنه، به فرماندهی قوای جنوب و سرپرستی استانداری فارس منصوب شد. او موفق به فرونشاندن اقدامات عشایر شد. زاهدی در ۱۳۲۸ ریاست شهربانی و در ۱۳۳۰ در کابینه حسین علاء به وزارت کشور منصوب شد و این سمت را در کابینه محمد مصدق نیز حفظ کرد. در این دوره، علاوه بر سمت وزارت کشور، سرپرستی شهربانی را نیز عهدهدار شد. در اسفند ۱۳۳۱ به اتهام توطئه علیه مصدق، بازداشت ولی در اواخر همان ماه آزاد شد. در ۲۲ مرداد ۱۳۳۲، هنگامی که شاه آماده خروج از ایران بود، محرمانه حکم عزل مصدق و نخستوزیری زاهدی را صادر کرد. زاهدی در نظر هوادارانش، قهرمان «قیام ملی» بود؛ از افسران میهنپرست و شاهدوستی که در روزهای حساس این سرزمین جانبازی کرده بود. ۲۸ مرداد ۳۲ که فرا رسید، او بود که تاج و تخت را بهسختی در خاندان پهلوی نگاه داشت و در میانه جدل ایدهها و برزخ سهروزه شورای سلطنت یا جمهوری، به پهلوی دوم بازگرداند. سپهبد فضلالله زاهدی را تاجبخش و ناجی سلطنت مینامیدند؛ چراکه با شجاعت و فداکاری، دولت مصدق را سرنگون کرده بود! این را همانها میگفتند که کودتا را قیام ملی و چماقداران «جاویدشاه»گویان را «مردم» میخواندند.
روایت فرزند از نقش پدر در کودتا
اردشیر زاهدی، فرزند فضلالله زاهدی، چهار سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، خاطراتش از پنج روز بحرانی صدور حکم نخستوزیری پدرش تا سرنگونی دکتر محمد مصدق را نوشت. او که بعدها داماد شاه، وزیر امور خارجه و سفیر ایران در ایالات متحده شد، در این خاطرات که آن را برای مجله «اطلاعات ماهانه» نوشته است، روایتش را از روز ۲۸ مرداد اینطور شرح داده است: «… پدرم گفتند از مجموع اطلاعاتی که صبح تا به حال به دست آمده، معلوم میشود امروز وضع شهر صورت دیگری خواهد داشت و شاید اصولا وضع ما و نقشهای که در پیش داریم تغییر کند؛ بدین جهت من تصمیم دارم خودم تا یک ساعت دیگر در شهر گردش بکنم و بعد بلافاصله دور هم جمع میشویم تا اگر تغییری در برنامه کار ما لازم باشد، با اطلاع و نظر یکدیگر انجام دهیم… پدرم گفت: به نظر من نقشه و برنامه کار ما از این به بعد تغییر خواهد کرد. با وضعی که پیش آمده، موضوع مسافرت به کرمانشاه منتفی است و درحالحاضر وظیفه ما راهنمایی و هدایت و حمایت قیامکنندگان است. الان دستهجات مختلفی در گوشه و کنار شهر راه افتادهاند و هر دقیقهای که بگذرد، بر تعداد این دستهجات افزوده خواهد شد. ولی آنطور که من ضمن گردش مختصر خود در شهر دیدم، هیچیک نقشه و برنامه و راهنمایی ندارند. ما بایستی این قدرت و نیروی ملی را رهبری و هدایت کنیم. وحشت از دستگیری و توقیف برای هیچیک از ما حتی خود من، دیگر موردی ندارد. در وضع حاضر، عمال و مأمورین مصدق بیش از همه وحشتزده هستند. تا امروز آنها در تعقیب ما بودند ولی از این ساعت آنها از ما خواهند گریخت و درصدد مخفیشدن برخواهند آمد. بنابراین ما میتوانیم آزادانه در این اجتماعات شرکت کنیم و قیام مردم را برای رسیدن به هدف و مقصود رهبری نماییم. من یقین دارم تا چند دقیقه دیگر مأمورین نظامی مصدقالسلطنه این مردم بیاسلحه و بیپناه را به گلوله خواهند بست. اولین نقش رهبری ما بایستی این باشد که حتیالامکان از کشت و کشتار مردم جلوگیری کنیم و درعینحال آنها را تشویق و تهییج نماییم تا دلسرد و مأیوس نشوند و نهضت خود را دنبال کنند… پدرم این مطالب را خیلی تند و صریح بیان کرد و در مدتی که مشغول صحبت بود، همه ما سراپا گوش بودیم و چشم به دهان او دوخته بودیم.
وقتی صحبتش تمام شد، فوری مداد و کاغذ از جیب درآورد و با ترسیم چند خط کجومعوج خیابانهای تهران را به هشت قسمت تقسیم کرد و مسئولیت هر قسمت را به عهده یکی از حاضرین سپرد و نام مسئول هر قسمت را روی همان نقشهای که کشیده بود یادداشت کرد و به یکایک آنها دستوراتی داد و قرار شد مسئولین هر قسمت قبلا به منزل شاهرخشاهی بروند و مقداری از نارنجکهایی که در آنجا تهیه شده بود بردارند و بلافاصله به حوزه فعالیت خود بروند… پدرم در حالی که سر پا ایستاده بود و همه دور او حلقه زده بودند گفت: ما بایستی سعی کنیم از پراکندگی قیامکنندگان و اجتماعات آنها در نقاط مختلف شهر جلوگیری کنیم. تصرف ادارات دولتی و وزارتخانهها به نظر من چندان ضرورت و نتیجهای ندارد. به نظر من ما بایستی سه محل را هدف قرار دهیم و سعی کنیم هر چه زودتر به تصرف درآوریم: اول ایستگاه فرستنده رادیو، بعد اداره شهربانی کل و سپس ستاد ارتش. اگر این سه نقطه تا بعدازظهر امروز تصرف شود پیروزی ما قطعی است و حاجتی به تصرف سایر نقاط نداریم و تکلیف خانه مصدق را خود مردم روشن خواهند کرد، منتهی نهایت سعی و کوشش بایستی به عمل آید که در آنجا از کشت و کشتار جلوگیری شود… باری، من ساعت سه بعدازظهر بود که از حوالی منزل مصدق و سهراه شاه به محل اقامت پدرم بازگشتم. عدهای از دوستان که مأموریت خود را انجام داده بودند در آنجا جمع بودند و گفتوگو از این بود که برنامه رادیو از ظهر به بعد قطع شده است و جمعیت که در مقابل ایستگاه فرستنده رادیو گرد آمده به حدی است که عبور و مرور از جاده شمیران به کلی قطع شده است و اگر الان به طرف مرکز فرستنده بیسیم حرکت کنیم تصرف آنجا قطعی است. همه ما دستخوش هیجان و انقلاب روحی عجیبی شده بودیم و یقین داشتیم که اگر پدرم به میان جمعیت برود و آنها نخستوزیر منتخب پادشاه را در میان خود ببینند وسیلهای برای پیشرفت کارمان خواهد بود. سرانجام مقارن ساعت ۷ بعدازظهر خبر رسید که خانه مصدق به تصرف مردم درآمده و او و یارانش به منازل اطراف گریختهاند. پدرم بلافاصله حکومت نظامی را از ساعت ۸ در شهر اعلام نمود و مقارن ساعت ۹ بعدازظهر اطلاع یافتم که مصدق و عدهای از همکارانش در یکی از خانههای اطراف منزلش مخفی شدهاند و به وسیله آقای مهندس شریفامامی اطاعت و تسلیم خود را اطلاع دادهاند و قرار شد شب را در همان منزل به سر برند و صبح روز بعد مأمورین برای منتقلساختن آنها به عمارت باشگاه افسران به محل اختفای آنان بروند. در این موقع که پدرم به فرمان شاهنشاه زمام امور را به دست گرفته و مسلط بر اوضاع شده بود، قبل از هر کاری تلگرافی به پیشگاه ملوکانه معروض داشت و از حضور مبارکشان استدعای بازگشت به خاک وطن را نمود».
زاهدی در این دوره روزنامههای مخالف را توقیف، نظامیان مغضوب مصدق را آزاد و طرفداران وی را بازداشت کرد.
سرلشکر باتمانقلیچ از زندان خارج و ریاست ستاد ارتش را عهدهدار شد و سرتیپ نعمتالله نصیری نیز پس از آزادی از زندان، به ریاست گارد شاهنشاهی منصوب شد. در سه روز اول کودتا، ۵۰۰نفر از شخصیتهای سیاسی و نظامی وفادار به دولت مصدق بازداشت و تبعید شدند. حزب توده که در دوره مصدق، در بسیاری از ارکان حاکمیت از جمله در ارتش نفوذ کرده بود، سرکوب شد و ۱۴ نفر از افسران این حزب تیرباران شدند. محاکمه مصدق، اعدام فاطمی، برقراری مجدد رابطه با انگلیس و سرکوب اعتراضات دانشجویان دانشگاه تهران در ۱۶ آذر، از جمله رویدادهای مهم دوران کوتاه نخستوزیری زاهدی است.
چرا قدرتش افول کرد
با وجود خدمات بسیار به دستگاه سلطنت، افزایش اقتدار زاهدی که از حمایت آمریکا نیز برخوردار بود، شاه را نگران کرد. زاهدی سلطنت شاه را مدیون کودتای ۲۸ مرداد خود میدانست، ازاینرو در کارهای مهم دولت خواستها و نظرات شاه را چندان رعایت نمیکرد و میخواست شاه به حدود اختیارات تشریفاتی و مشورتی خود اکتفا کند، ولی شاه میخواست خود محور قدرت باشد. مخالفت با زاهدی از سوی یک اقلیت پارلمانی در مجلس شورا آغاز شد. انتقاد نمایندگان اقلیت در مجلس شورا و شماری از سناتورها در مجلس سنا و سؤالهای پیاپی آنان از دولت و وزیران، با نقشه طرحشده برای برکناری زاهدی ارتباط داشت. نمایندگان اقلیت چند بار مانع تشکیل جلسه مجلس شدند و برای هماهنگی در مخالفت با دولت، هفتهای یک بار با اقلیت مجلس سنا جلسه مشترک داشتند. جعفر بهبهانی و مهندس شاهرخشاهی دو مخالف جدی زاهدی در مجلس شورا، از دربار دستور میگرفتند و در برابر اینان اکثریت دو مجلس- که طرفدار زاهدی بودند- برای بیاثرکردن نقشه اقلیت میکوشیدند. شایعه خوشگذرانیهای زاهدی، تفریحات شبانه او و اخبار سوءاستفادههای برخی از همکاران زاهدی از شغلومقامشان نیز، برای مخالفان وسیله تبلیغات بر ضد او شده بود.
همه این تحرکات و تبلیغات نشانگر آن بود که شاه از ادامه زمامداری زاهدی خوشنود نیست. کمکم گفتوگوی برکناری زاهدی نهتنها در محافل سیاسی تهران، بلکه از اواخر سال ۳۳ در محافل مطبوعاتی و سیاسی چند کشور دیگر نیز شایع شد. تا آنجا که روزنامه ناسیون چاپ پاریس بر پایه گزارش دریافتی از تهران نوشت: «زاهدی پس از تعطیلات نوروز ایرانیان بهعنوان درمان ایران را ترک خواهد گفت».
در آیین نوروز سال ۱۳۳۴ زاهدی همچنان بهعنوان نخستوزیری قدرتمند – حتی قدرتمندتر از شاه- شرکت داشت. در چهارم فروردین برای استراحت چندروزه به رامسر رفت و روز یازدهم فروردین هنگامی که شاه و ملکه ثریا از خوزستان برمیگشتند، زاهدی در ایستگاه راهآهن از آن دو استقبال کرد. همان روز این شایعه در محافل دولتی، پارلمانی و سیاسی به گوش میرسید که زاهدی به دعوت دولت آلمانغربی بهزودی رهسپار آن کشور خواهد شد. روز ۱۶ فروردین امیراسدالله علم سرپرست املاک پهلوی پیامی از سوی شاه برای زاهدی برد و پاسخ زاهدی را به شاه رساند. علم در آن روز چهار بار در میان دربار و مقر نخستوزیر، کاخ وزارت امور خارجه واسطه مبادله پیامهای شاه و پاسخهای زاهدی بود. در این پیامها شاه به زاهدی تکلیف کنارهگیری کرد، زاهدی گفته بود شاه تاجوتخت خود را مدیون فداکاری من است. حالا چه شده که فراموش کرده است؟ ولی شاه ضعیف که میخواست خود محور قدرت باشد، دیگر نمیتوانست زاهدی را تحمل کند و چون با اکثریت قاطعی که زاهدی در دو مجلس داشت برکناری او از طریق فراهمآوردن زمینه عدم اعتماد در پارلمان ممکن نمیشد و شاه خود نیز با وجود پارلمان نمیتوانست فرمان عزل بدهد، تصمیم گرفت عدم رضایت خود را از زمامداری او اظهار کند و مصرا استعفایش را بخواهد. زاهدی ابتدا اصرار علم را جدی نگرفت، اما بعد از پیغامی که اردشیر، پسرش، برای او آورد، تسلیم شد و پس از ۲۰ماه، در ۱۶ فروردین ۱۳۳۴ از کار کناره گرفت.رضا افشار نماینده مجلس شورا در پشت تریبون مجلس به اینگونه برکناری زاهدی از پست نخستوزیری اعتراض کرد: «برخلاف قانون اساسی زاهدی را مجبور به استعفا کردهاند!». در همانروزها زاهدی که در آلمان بود، استعفای خود را تلگرافی به شاه اطلاع داد و برحسب توافق قبلی، به دستور شاه، فرمان سفارت ایران در دفتر اروپایی سازمان ملل برای او ارسال شد. زاهدی سپس رهسپار ژنو شد و ریاست دفتر نمایندگی دائم ایران در مقر اروپایی سازمان ملل را برعهده گرفت. او تاپایان عمر خود، به جز یک هفته که آن هم برای شرکت در مراسم ازدواج پسرش با شهناز پهلوی در سال ۱۳۳۶ به تهران آمد، اجازه ورود به کشور را نداشت. فردوست میگوید: «زاهدی پس از برکناری تا ۱۳۳۷ در ژنو ماند. سپس پیرو بعضی وعدههای طرفدارانش برای صعود مجدد در مناصب دولتی به تهران آمد. اما مخالفت شاه با واگذاری اختیارات بیشتر به وی سبب بازگشت مجدد او به ژنو شد».
واکنشها به مرگ زاهدی
وقتی خبر مرگ زاهدی رسید، اسدالله علم نخستوزیر وقت، ابتکار عمل را در دست گرفت و اعلامیهای صادر کرد. در بیانیه اسدالله علم آمده بود: «با کمال تأسف و تأثر به اطلاع هموطنان عزیز میرساند که بنا بر گزارشی که امروز از ژنو رسیده است، شب گذشته تیمسار سپهبد زاهدی نخستوزیر سابق ایران که در لحظات حساس تاریخ مملکت در راه خدمت به شاهنشاه و ملت و وطن خود فداکاری و جانبازی کرد، زندگی را بدرود گفته است. چگونگی حمل جنازه آن سرباز فقید و برگزاری مجلس یادبود طی اعلامیه دیگری به اطلاع ملت ایران خواهد رسید. نخستوزیر اسدالله علم». روزنامه اطلاعات درباره زاهدی نوشت: «دوره نخستوزیری سپهبد زاهدی از تاریخ ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ تا هفدهم فروردین ۱۳۳۴ که به علت کسالت کنارهگیری کرد به طول انجامید و از آن تاریخ بهعنوان سفیر فوقالعاده دولت در اروپا به سر میبرد». کیهان هم خبر داده بود که اردشیر زاهدی به هنگام درگذشت پدر بر بالین او بوده است: «مرحوم سپهبد فضلالله زاهدی که با کمال تأسف خبر درگذشت ایشان را در اعلامیه دولت دادیم، از چند سال قبل مبتلا به بیماری قلبی بود و چندین بار سکته قلبی کرد و توقف ایشان در ژنو بهعنوان سفیرکبیر و نماینده ایران در دفتر اروپایی سازمان ملل تا حدی نیز برای معالجه و استراحت بود.
بیماری سپهبد زاهدی از یکی، دو هفته پیش مجددا شدت یافت و به همین جهت آقای مهندس اردشیر زاهدی سفیرکبیر ایران در لندن برای دیدار پدر خود به ژنو رفت و دیشب، هنگام درگذشت سپهبد زاهدی، بر بالین پدر خود بود. درگذشت سپهبد زاهدی بر اثر همان بیماری قلبی بود و جنازه آن مرحوم قرار است با تشریفات خاصی به تهران حمل شود».
پیکر سپهبد زاهدی ۱۶ شهریورماه ۱۳۴۲ با هواپیما به ایران منتقل شد. بامداد روز بعد، مسجد سپهسالار تهران شاهد مراسمی رسمی با حضور شاهپور غلامرضا به نمایندگی از طرف شاه، اردشیر زاهدی و خانواده متوفی، اسدالله علم نخستوزیر، اعضای هیئت دولت و امرای ارتش بود که در جریان آن، جنازه نخستوزیر اسبق ایران تشییع و در آرامگاه خاندان زاهدی در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد.
روایت دانشجویان از استاد
در آن زمان من از این حرف ناراحت شدم، ولی بعدها که وارد دروس حقوق مدنی شدیم و بهخصوص در دروس مربوط به وصیت که با ایشان گذراندم، مباحث مربوط به مبانی علم حقوق بسیار به کار ما آمد و در آنجا علت سختگیری ایشان را متوجه شدم».
نیکبخت با اشاره به اینکه یکی از ویژگیهای بارز دکتر کاتوزیان که کمتر در دیگر استادان وجود داشت، این بود که زبان عربی ایشان بسیار خوب بود، گفته است: «دکتر کاتوزیان چون عربی میدانست و در زمینه فقه نیز مطالعه داشت و به زبان فرانسوی و انگلیسی نیز آشنا بود، در حقوق مدنی تطبیقی بسیار مسلطتر از سایر استادان حقوق ظاهر میشد. مبنای تدریس ایشان در حقوق مدنی کتابهای دکتر سیدحسن امامی بود و بسیار به ایشان ایمان و ارادت داشت. استاد کاتوزیان به معنای واقعی کلمه حقوق تطبیقی را درس میداد که یک نمونه خاص در دانشکده حقوق محسوب میشد».
نیکبخت در ادامه گفته است: «دورانی که ما وارد دانشگاه شدیم، دوران تضاد دو نسل در دانشگاه تهران بود که دکتر کاتوزیان و دکتر آزمانیش از جمله معروفترینهای نسل جدید بودند و استادانی مانند دکتر سیدحسن امامی، دکتر پات و دکتر علیآبادی از جمله استادان نسل گذشته محسوب میشدند.
ازاینرو با توجه به دوران خاص حاکم بر ایران، گاهی تضادهایی در واکنش استادانی به اتفاقاتی که در ایران میافتاد، وجود داشت. در این بین دکتر کاتوزیان شخصیت سیاسی نبود ولی نسبت به رویدادها واکنش نشان میداد و مسئولیت اجتماعی بالایی داشت».
https://telegram.me/jajinnews
برچسب ها :زاهدی ، پهلوی ، ججین
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰