مروری اجمالی بر مواضع رهبر انقلاب دربارهی مذاکرات هستهای
امروز مائیم و کولهبار پر از تجربهی برجام؛ اگر از این تجربهی گران و پرهزینه، درست استفاده کنیم، بیداری مورد نظر حاصل شده و این تجربه، ارزش بهدست آوردن آن را داشته است. اما اگر خدای ناکرده، این درس و این بیداری حاصل نگردد و به کار بسته نشود، برجام، خسارت محض خواهد بود!
به گزارش پایگاه خبری “ججین” به نقل از خبرگزاری فارس، حضرت آیتالله خامنهای در بیانات مهمی پس از خروج ایالات متحدهی آمریکا از توافق هستهای موسوم به برجام، با اشاره به استمرار عزت و عظمت ملت ایران و بینتیجه ماندن توطئههای دشمنان تأکید کردند: بارها گفته بودیم «به آمریکا اعتماد نکنید»، این هم نتیجهاش. دربارهی مذاکره با سه کشور اروپایی هم میگوییم به اینها هم نباید اعتماد کرد و برای هر قرارداد باید تضمینهای واقعی و عملی بگیرید وگرنه نمیشود به این شکل حرکت را ادامه داد. به همین مناسبت، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی KHAMENEI.IR، با انتشار یادداشتی به قلم آقای مهدی فضائلی تحلیلگر مسائل سیاسی به مرور اجمالی مواضع رهبر انقلاب اسلامی دربارهی مذاکرات هستهای میپردازد.
یکی از موضوعات مهم پیرامون برجام، موضع و نظر رهبر انقلاب اسلامی دراینباره است. دستیابی به موضع واقعی رهبری، هم از نظر تاریخی اهمیت دارد، هم به رفتارشناسی رهبری کمک میکند و هم جلوی برخی سوءبرداشتها و سوءاستفادهها را میگیرد. آیا برجام محصول ایده، طراحی و راهبری آیتالله خامنهای بود؟ آیا ایشان فقط ناظر بیطرفی بر برجام بودند؟ آیا برجام بهعنوان یک ضرورت، مورد قبول رهبری قرار گرفت؟ دستیابی به پاسخ صحیح این پرسشها نیازمند تدقیق مسئله، بررسی زوایای مختلف موضوع و مرور مجموع دیدگاهها و مواضع رهبری است که البته همهی آنها در یک یادداشت ممکن نیست.
شاید مناسب باشد بحث را از اینجا آغاز کنیم که رهبر انقلاب اساساً مذاکره با آمریکا را نهتنها مفید نمیدانند بلکه جز در موارد خاص، زیانبار هم میدانند: «… ارتباط با آمریکا نبایستی برقرار بشود حتّی مذاکره، جز در مسائل مشخّص و معیّنی که حالا اقتضای مصلحت باشد…» (۱۳۹۵/۴/۱۲ دیدار جمعی از دانشجویان)
البته مخالفت رهبری با ارتباط و حتی مذاکره با آمریکا، مخالفتی مستدل میباشد که دلایل آن، هم برای مردم در سخنرانیهای مختلف بیان شده و هم برای مسئولان عالیرتبهی کشور مطرح و تبیین شده است. در مقطعی حتی موضوع در شورای عالی امنیت ملی مورد بحث قرار گرفته و برخی مسئولان از جمله مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی اذعان کردهاند جوابی برای استدلالهای ایشان ندارند!
اقتضای مصلحت مورد اشارهی ایشان تاکنون در چند مورد محدود -از جمله مقطع حضور طالبان در افغانستان و حملهی آمریکا به این کشور (دههی ۷۰)، اشغال عراق (دههی ۸۰) و هستهای (از ابتدای دههی ۹۰ تاکنون)- نمود خارجی پیدا کرده و به مذاکره با آمریکا منجر گردیده که در زمان مقتضی هم از سوی رهبری با مردم در میان گذاشته شده است: «… گاهی در موارد استثنائی مثل این مورد هستهای، بر اساس مصلحت، مذاکره کردهایم؛ این مورد هم فقط نبوده است، قبل از این هم مواردی بوده است که من در سخنرانیهای عمومی قبلی به آنها اشاره کردهام.» (۱۳۹۴/۴/۲۷ خطبههای نماز عید فطر)
این نکته را هم اشاره کنم که ورود رهبری به حوزهی سیاست خارجی و بهویژه آمریکا، علاوه بر دلایل عقلی و نقلی متعدد، مبتنی بر قانون اساسی و وظیفهی «تعیین سیاستهای کلی نظام» و مراقبت از حدود و ثغور انقلاب اسلامی است.
اما مذاکرات منجر به برجام!
مذاکرات در موضوع هستهای پس از شروع تحریمهای اصطلاحاً فلجکننده در اواخر دولت دهم، بنا به درخواست رئیسجمهور آمریکا و با وساطت پادشاه عمان آغاز شد. این مذاکرات با موافقت رهبر انقلاب، بهصورت محرمانه و فقط در موضوع هستهای و پس از طی مقدماتی، در سال ۹۱ و در سطح معاون وزیر خارجه در کشور عمان آغاز شد: «این مذاکراتی که در واقع فراتر از مذاکرات ما با پنج به علاوهی یک است، مذاکرهی با آمریکاییها است.
متقاضیِ این مذاکرات آمریکاییها بودند. مربوط به زمان دولت دهم هم هست. قبل از آمدن این دولت این مذاکرات شروع شد. آنها درخواست کردند، واسطهای قرار دادند و یکی از محترمینِ منطقه، آمد اینجا با من ملاقات کرد، گفت که رئیسجمهور آمریکا با او تماس گرفته و از او خواهش کرده و گفته است که ما میخواهیم مسئلهی هستهای را با ایران حلّوفصل کنیم و تحریمها را هم میخواهیم برداریم. دو نقطهی اساسی در حرف او وجود داشت: یکی اینکه گفت ما ایران را بهعنوان یک قدرت هستهای خواهیم شناخت؛ دوّم اینکه گفت ما تحریمها را در ظرف ششماه بتدریج برمیداریم.
بیایید بنشینید مذاکره کنید، این کار انجام بگیرد. من به آن واسطهی محترم گفتم که ما به آمریکاییها اطمینانی نداریم، به حرف اینها اطمینانی نیست. گفت حالا امتحان کنید؛ گفتیم خیلی خب، این دفعه هم امتحان میکنیم. مذاکرات اینجوری شروع شد.» (۱۳۹۴/۴/۲ در دیدار مسئولان نظام)
پس از انتخابات سال ۹۲ و پیروزی آقای روحانی، شرایط داخل کشور تغییر قابل توجهی پیدا کرد. رئیسجمهور منتخب، با وعدهی حل همزمان مشکل اقتصاد و هستهای، از مردم رأی گرفته بود و بخش قابل توجهی از مردم در اثر تبلیغات دوست و دشمن، به این احساس رسیده بودند که موضوع هستهای قابل حل است اما دستاندرکاران یا بلد نیستند با دیپلماسی موضوع را حل کنند و یا لجبازی میکنند! در چنین شرایط سیاسی-اجتماعی و با توجه به پیشزمینهای که در دولت قبل به وجود آمده بود، رهبری برای اولینبار با درخواست آقای روحانی موافقت کرده و اجازهی مذاکرهی مستقیم و علنی با آمریکا را فقط در موضوع هستهای و در سطح وزیر امور خارجه صادر کردند.
شرایط پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ را تصور کنید؛ اگر در آنچنان شرایطی اجازهی مذاکره داده نمیشد و عدهای مرتب ادعا میکردند که میشد و ما میتوانستیم از طریق تعامل با جهان، موضوع را حل کنیم، امروز شاهد چه وضعیتی در کشور بودیم! بنابراین رهبری به دلیل شرایط روانی حاکم بر کشور، احترام به رأی مردم، میدان دادن به رئیسجمهور منتخب (در آنچه نقطهی قوت خود میدانسته و معتقد بوده میتواند موفق بشود)، مدیریت فضا و تصویر جهانی ساخته و پرداخته شده علیه ایران و گشایش احتمالی در وضع اقتصادی کشور، با شرایطی اجازهی مذاکره با آمریکا را صادر کردند.
آیا پس از این اجازه، رهبری باز هم وظیفهای داشتند؟ و آیا این وظیفه انجام شد؟ مطابق بند ۲ اصل ۱۱۰ قانون اساسی، نظارت بر حُسن اجرای سیاستهای کلی نظام هم بر عهدهی رهبری است؛ لذا ایشان در طول مذاکرات بدون ورود به جزئیات، با هوشمندی تمام، نظارت خود را اعمال و راهنماییها و مواضع لازم را، هم بهصورت علنی که مردم و دنیا در جریان باشند و هم بهصورت خصوصی برای دستاندرکاران این مذاکرات مطرح کردند.
نکات اصلی و کلیدی نظرات رهبری در جریان مذاکرات هستهای را میتوان اینگونه برشمرد:
۱) تصریح به «بهانه بودن فعالیتهای هستهای برای فشار به ایران» و درعینحال موافقت با اصل انجام مذاکره با آمریکا با محدود کردن مذاکره صرفاً به موضوع هستهای و تعیین سطح مذاکرات
۲) هدف اصلی از موافقت با مذاکرات هستهای، در درجهی اول، رفع تحریمهای ظالمانه و سپس تثبیت حق نظام در بهرهمندی از انرژی هستهای بوده است.
۳) حمایت کامل از تیم مذاکرهکننده بهدفعات و با تعابیر مختلف
۴) دادن تذکرات و هشدارهای لازم به منظور عدم خروج مذاکرات از مسیر اصلی و جلوگیری از انحرافات احتمالی. در این زمینه، ابراز مکرر عدم اعتماد به آمریکا، سفارش به پرهیز از عجله، تأکید بر گرفتن ضمانتهای لازم از طرف مقابل، توصیه به شنیدن و توجه به حرفهای منتقدین، تأکیدات مکرر به اتکا به توانمندیهای داخلی از جملهی این تذکرات و هشدارها بوده است.
۵) ایجاد فضای سیاسی مناسب برای کمک به مذاکرهکنندگان به منظور امکانِ گرفتن امتیازات بیشتر از طرف مقابل و دادن امتیازات کمتر. در این زمینه، فتوای حرمت تولید و نگهداری و استفاده از سلاح اتمی، و اشاره به امکان ادامهی مذاکرات در موضوعات دیگر در صورت نتیجهبخش بودن این مذاکره، از جملهی این موارد بوده است.
۶) تأکیدات مکرر بر حفظ عزت و احترام ملت ایران
۷) تأکید مستمر بر ضرورت پیشرفت کشور و مراقبت از اینکه توافقات مانع این پیشرفت نشود.
سرانجام، مذاکرات طولانی و ملالآور هستهای، به توافقنامهای موسوم به «برجام» (برنامهی جامع اقدام مشترک) منجر گردید و مراحل قانونی خود را -هرچند بعضاً با اما و اگرهایی- سپری کرد و به ایستگاه آخر که تأیید رهبری بود رسید؛ چرا که مطابق قانون اساسی، مصوبات شورای عالی امنیت ملی برای اجرا باید به تأیید رهبری برسند.
رهبر حکیم انقلاب اسلامی در این مرحله نیز به منظور ایجاد «فرصتهای کافی برای رعایت و حفظ منافع ملی و مصالح عالیهی کشور» نامهای را در تاریخ ۱۳۹۴/۷/۲۹ خطاب به رئیسجمهور و رئیس شورای عالی امنیت ملی نوشتند و مجدداً نکات بسیار مهمی را در سه بند متذکر شدند. نکات زیر در نامهی مذکور از جمله موارد بسیار قابل توجه است:
۱) در بند ۲ این نامه به صراحت چنین آمده است: «جنابعالی با سابقهی چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی، طبعاً دانستهاید که دولت ایالات آمریکا، در قضیّهی هستهای و نه در هیچ مسئلهی دیگری، در برابر ایران رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته است و در آینده هم بعید است جز این روش عمل کند.» در ادامهی همین بند مجدداً به بدعهدیهای مکرر آمریکا نیز اشاره شده است.
ضمناً در همین بند، ایشان تصریح کردهاند: «… با این حال، محصول مذاکرات که در قالب برجام شکل گرفته است، دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعدّدی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظهبهلحظه، میتواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آیندهی کشور منتهی شود.»
۲) بند ۳ نامهی مذکور نیز حاوی ۹ نکتهی حائز اهمیت عملیاتی است که جداگانه و در یک بحث کارشناسی باید مورد بررسی قرار گیرد و معلوم شود چقدر از طرفِ مخاطب نامه مورد توجه قرار گرفته است.
جمعبندی و کلام آخر اینکه رهبر دوراندیش انقلاب اسلامی مبدع مذاکرات هستهای نبودند اما با توجه به جمیع جهات و شرایط حاکم بر کشور، با این مذاکرات بهعنوان «ضرورت» موافقت کردند و نتیجهی مذاکرات هستهای را از دو حالت خارج ارزیابی نمیکردند: اول اینکه این مذاکرات یا به رفع تحریمها منجر میشد، که هرچند از نظر ایشان بسیار بعید بود اما احتمال ضعیف این نتیجه هم کافی بود که ایشان همهی حمایتها را برای تحقق آن انجام دهند تا این راه نیز امتحان شود و جایی برای اما و اگرهای سالوسان و یا سادهاندیشان باقی نماند. و دوم اینکه اگر مذاکرات شکست میخورد و به رفع تحریمها منجر نمیشد که نشد، آگاهی و ارتقای دشمنشناسی دولتمردان و مردم را در پی داشت که دستاورد و تجربهای ذیقیمت و ارزشمند برای ادامهی راه انقلاب محسوب میشود. از همین رو ایشان در۱۲ آبان سال ۹۲ فرمودند: «… من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجهای را که ملّت ایران انتظار دارد، بهدست بیاید، لکن تجربهای است و پشتوانهی تجربی ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد.»
امروز مائیم و کولهبار پر از تجربهی برجام؛ اگر از این تجربهی گران و پرهزینه، درست استفاده کنیم، بیداری مورد نظر حاصل شده و این تجربه، ارزش بهدست آوردن آن را داشته است. اما اگر خدای ناکرده، این درس و این بیداری حاصل نگردد و به کار بسته نشود، برجام، خسارت محض خواهد بود!
برچسب ها :ججین ، رهبر ، مذاکرات هسته ای
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰