لادن طباطبایی / خارج ما، خارج آنها

سوراخ دعایتان را بلدید خدا را شکر. چندی پیش ویدئویی دیدم از آقایی که چندمین شعبه برند فست‌فودش را در یک ‌جای خیلی باکلاس تهران افتتاح کرده بود و مردم با ماشین‌های خیلی شیک و موهای خیلی شیک و لباس‌های خیلی شیک و اداهای خیلی شیک رفته بودند تا سیب‌زمینی سرخ‌کرده و همبرگر و نوشابه بخورند

کد خبر : 46313
تاریخ انتشار : یکشنبه 5 آذر 1396 - 8:52

 

 

به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، ‏‎یک سوراخی هست به اسم سوراخ دعا که اگر گم بشود، خیلی بد می‌شود! البته که شما هیچ‌کدامتان مثل ما نیستید و سوراخ دعایتان را هیچ‌وقت گم نکرده‌اید و این چیزها برایتان خیلی پیش‌پاافتاده است. اما ما، وقتی که در ایران زندگی می‌کردیم، سوراخ دعایمان را گم کرده بودیم و اینطور بودیم که فکر می‌کردیم همبرگر مک‌دونالد بهترین همبرگر دنیا و قهوه استارباکس، شیک‌ترین قهوه دنیاست و خارجی‌ها از اول صبح همه‌اش مشغول یک‌جور زندگی مرفه بی‌‌‌درد هستند که در قهوه استارباکس و همبرگر مک‌دونالد خلاصه می‌شود!

 

البته آپشن‌های دیگری هم توی ذهنمان داشتیم، مثل مرغ کنتاکی و برگرکینگ! اما خب، واضح بود که مک‌دونالد چیز دیگری بود و گاهی اگر گذرمان به بعضی از نقاط خارج مثل دبی می‌افتاد، فراموش نمی‌کردیم که حتما برویم مک‌دونالد و استارباکس و روی ‌میزمان را هم پر بکنیم از لیوان و قوطی و توی دستمان هم یک خلال سیب‌زمینی سرخ‌کرده بگیریم و رو به دوربین لبخند بزنیم و عکس لاکچری بگیریم! ما اینطوری بودیم و شما خوشبختانه اصلا اینطوری نیستید… بعدها کم‌کم یاد گرفتیم که گاهی شیک‌تر است که در جمع‌ها بگوییم که مثلا مک‌دونالد خیلی هم جالب نیست و مثلا برگرکینگ خوشمزه‌تر است و نشان بدهیم که ما سلیقه‌مان متنوع‌تر است و خیلی سرمان می‌شود! یک‌جور دیگری هم که ما بودیم و شما نیستید اینطوری بود که ما فکر می‌کردیم توی خارج همه «برند» می‌پوشند و برندپوشیدن، اصولا چند درجه رنگ پوستمان را روشن‌تر می‌کند و قدمان چندسانت بلندتر می‌شود و خیلی لاکچری‌تر می‌شویم و خیلی خارجی به‌نظر می‌رسیم.

 

اینطوری بود که کفش کتانی‌مان حتما باید آخرین مدل نایکی بود و تیشرتمان هم حتما باید یک «آلفردو یک چیزی» بود که مثلا ایتالیایی باشد و شلوار جینمان اگر لیوایز نبود، بی‌‌‌آبرویی می‌شد! خلاصه که ما خیلی اینطوری بودیم و‌ سوراخ دعایمان گم شده بود، ولی ما می‌دانیم که شما اصلا اینطوری نیستید! چند‌ سال پیش، ساعت سه و نیم بعدازظهر یک روز دوم نوامبر، ما از هواپیما بیرون آمدیم و عملا شدیم یک خانواده خارج‌نشین بی‌‌‌درد و فقط چند روز طول کشید تا بفهمیم که این «خارج»، آن «خارج»ی نیست که ما توی ایران خیالات می‌کردیم! روز سوم نوامبر بود که فهمیدیم فست‌فود یعنی غذایی که همه‌چیز هست جز باکلاس و روز چهارم نوامبر بود که فهمیدیم توی رده‌بند ده‌ها برند فست‌فود مثل برگرکینگ، زَگزبیز، وِندیز، آربیز، چیلیز، چیک‌فیله و غیره، مک‌دونالد عملا بدترین و بی‌‌‌کیفیت‌ترینشان است! و روز پنجم نوامبر بود که فهمیدیم خارجی‌ها خودشان اینطور فکر نمی‌کنند که با خوردن فست‌فود، خارجی‌تر می‌شوند! فقط وقتی که بخواهند «ارزان و چرب و چیلی» بخورند، فست‌فود می‌خورند! روز ششم نوامبر کشف کردیم که کلا توی این «خارج»، ملت به هیچ‌وجه فست‌فودخوردن را یک‌جور تفریح آخر هفته نمی‌دانند و بعدازظهر شنبه، ملت شیک و پیک نمی‌کنند تا بروند همبرگر بخورند و این کشف آخری ما را کشت… و البته که فقط ما توی این توهم بودیم و‌ شما اینطوری نبودید و نیستید و همه اینها را می‌دانستید… روزهای بعد فهمیدیم که در خارج، «برند» فقط یک علامت است، یک تکه کاغذ که روی جنس چسبیده! و این برند هرچه که باشد و هرکاری که بکند، طبقه اجتماعی آدم را مشخص نمی‌کند!

 

بعدتر فهمیدیم که در این خارج، شما اگر نتوانید جدیدترین کیف مایکل کورس پانصددلاری را بخرید، نه‌تنها خاک بر سرتان نشده و دق نمی‌کنید، بلکه تازه می‌شوید مثل هشتاد و پنج ‌درصد خارجی‌هایی که جدیدترین مدل کیف پانصد دلاری دستشان نیست و اصولا کسی هم برای یک کیف پانصددلاری که دارد شما را حمل می‌کند، تره هم خرد نمی‌کند! چرا باید خودشان را برای آخرین مدل عطر و لباس دق بدهند وقتی که فقط سه ماه بعد می‌توانند همان جنس را به یک سوم قیمت بخرند و بپوشند و حتی توی آینه به خودشان نگاه هم نکنن ! و اینطوری بود که ما فهمیدیم که در خارج همبرگر فقط همبرگر است و‌ لباس فقط لباس است و صد دلار گرانتر یا ارزانترش فقط به درد این می‌خورد که تو بخواهی به خودت و زندگی‌ات حالی بدهی وگرنه هیچ‌کدامش نه آرزو است و ‌نه حسرت! و البته اینها همه‌اش را شما همه از اول می‌دانستید، شما که مثل ما نیستید.

 

سوراخ دعایتان را بلدید خدا را شکر. چندی پیش ویدئویی دیدم از آقایی که چندمین شعبه برند فست‌فودش را در یک ‌جای خیلی باکلاس تهران افتتاح کرده بود و مردم با ماشین‌های خیلی شیک و موهای خیلی شیک و لباس‌های خیلی شیک و اداهای خیلی شیک رفته بودند تا سیب‌زمینی سرخ‌کرده و همبرگر و نوشابه بخورند و آقاهه هی می‌گفت که هدفش رقابت با مک‌دونالد است و مردم هم هی می‌گفتند که ما در آلمان و فرانسه و ترکیه و دبی مک‌دونالد خوردیم، ایرانی‌اش خیلی خوشمزه‌تر است و همه خیلی خوشحال بودند که قرار است با مک‌دونالد رقابت کنند!

 

 


 

 

 

 

 

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

نوزده − 3 =