به گزارش پایگاه خبری “ججین” ، هرسال که برنده جایزه نوبل ادبیات اعلام میشود؛ بازار کتابهای نویسنده در ایران هم داغ میشود و کتابهایش چندین چاپ میخورند. امسال «کازو ایشی گورو» نویسنده ژاپنی- انگلیسی برنده این جایزه شد …
هرسال که برنده جایزه نوبل ادبیات اعلام میشود؛ بازار کتابهای نویسنده در ایران هم داغ میشود و کتابهایش چندین چاپ میخورند. امسال «کازو ایشی گورو» نویسنده ژاپنی- انگلیسی برنده این جایزه شد و خوشبختانه بسیاری از آثار این نویسنده به فارسی ترجمه شدهاند و در دسترس علاقهمندان قرار دارند. با هم به برخی از مهمترین آثار ترجمه شده او به فارسی و بهترین ترجمههای این کتابها نگاهی میاندازیم.
بازمانده روز
براساس اعلام برگزارکنندگان آکادمی نوبل ادبیات آکادمی؛ «کازو ایشیگورو» بهخاطر نگارش رمان بازمانده روز مفتخر به دریافت جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۱۷شده است. این رمان روایت پیش خدمتی پا به سن گذاشته به نام استیونز است که بیش از ۳۰ سال و در سالهای بین دو جنگ جهانی، در سرای لُرد دارلینگتن متعلق به لُرد بانفوذ انگلیسی، حامی نازیها خدمت کرده است. استیونز پس از مرگ لُرد دارلینگتن و آغاز بهکار برای صاحب جدید سرای دارلینگتن، به پیشنهاد ارباب جدیدش به شش روز مرخصی و با اتومبیل وی، برای سفری راهی وِست کانتری میشود تا میس کِنتن را ملاقات کند.
میس کِنتن پس از ازدواج با یکی از خدمههای سرای دارلینگتن، کار خود را رها کرده است و سالها بعد در نامهای به استیونز میگوید که همسر خود را ترک کرده و استیونز هم امیدوار است در ملاقاتی که با او دارد، بتواند او را به بازگشت به سرای دارلینگتن و کار در آنجا ترغیب کند. او در خلال این سفر شش روزه به بیان خاطرات خود از سرای دارلینگتن و افرادی که در جریان سفر ملاقات میکند، میپردازد و عقاید خود را درباره مسائل سیاسی آن زمان بیان میکند و در کنار آن به شیوهای ظریف، ماجرای یک داستان عشقی هم به شکلی غیرمستقیم بیان میشود که مربوط به علاقه استیونز به میس کِنتن است.
مرور چندباره نامه میس کِنتن توسط استیونز برای پیداکردن اثراتی از دلتنگی وی، به خواننده کمک میکند که این ماجرا را نیز در خلال روایت جدی رمان درک کند. یکی از خوشبختیهای خوانندگان فارسی زبان این است که میتوانند این کتاب را با ترجمه بینظیر نجف دریابندری بخوانند. پیشنهاد میکنم قبل از خواندن رمان پیشگفتار زیبای نجف دریابندری را بخوانید که از ظرافتهای ترجمه و چگونگی انجام آن به شیرینی صحبت کرده. این کتاب را نشر کارنامه منتشر کرده است.
هرگز ترکم مکن یکی از رمانهای ایشی گورو است که از احساس شکنندگی انسان معاصر میگوید. شخصیتهای این رمان رفتهرفته به حقیقت دوران کودکی به ظاهر شاد و نیز آینده خود پی میبرند. آنها پس از سالها درمییابند که چرا مؤسسه «هیلشم» آنان را از کودکی پناه داده است. رمان را «کتی اچ» پرستار ۳۱ ساله روایت میکند، داستان از دوران کودکی و تحصیل او در مدرسه هیلشم آغاز میشود و کم کم با روت و تومی آشنا میشویم.
داستان به آرامی و سادگی پیش میرود، این آرامش حتی ممکن است خواننده را خسته کند اما ضربه مهلک آنجایی وارد میشود که متوجه میشویم کتی و دوستانش انسانهایی واقعی نیستند و در واقع برای هدفی خاص شبیهسازی شده اند! این کلونها قرار است بعد از پرورش اعضای بدن خود را بیهیچ پرسشی اهدا کنند. این کتاب با ترجمه خوب مهدی غبرایی منتشر شده و نشر افق آن را به پیشخوان کتابفروشیها فرستاده است. ترجمه دیگری نیز از این کتاب با عنوان «هرگز رهایم مکن» از نشر ققنوس منتشر شده که برگردان آن را سهیل سمی انجام داده است.
این رمان که در سالِ ۲۰۱۵ منتشر شد روایتی است رازآلود درباره گمشدن و گذشته؛ مولفههایی که همیشه در نوشتههای این نویسنده حرفِ نخست را میزنند و باعث میشوند تا او مدام به این بیاندیشد که در آن سوی مه چه چیزهایی پنهان شده است.
رمان در قرنِ شش میلادی در بریتانیا میگذرد؛ در فضایی پر جادو و ناامن. زوجی در جستوجوی پسرِ گمشدهشان دل به جاده میزنند و هر چه جلوتر میروند درمییابند که چگونه در محاصره شخصیتهای عجیب قرار گرفتهاند و چقدر زمان بر آنها سیطره دارد. خود آنها هم تنها یادشان میآید که زمانی پسری داشتهاند و میدانند که به جست و جوی او باید پا در راهِ سفری سحرآمیز گذاشت. این کتاب را امیر مهدی حقیقت به فارسی ترجمه کرده و نشر چشمه آن را منتشر ساخته است.
این رمان داستان زندگی کریستوفر بنکس، یکی از کارآگاهان لندن است که زندگی یکنواختی را میگذراند، اما گذشته پرآشوبی دارد و در کودکی پدر و مادرش به طرز غریبی در شانگهای ناپدید شدهاند.کریستوفر که بهخاطر این ماجرای غم انگیز از کودکی با خود عهد کرده که کارآگاه شود، تلاش میکند پاسخی برای معمای ناپدید شدن پدر و مادرش پیدا کند. مادر کریستوفر به مبارزه با قاچاق تریاک به چین میپردازد و کریستوفر بر این گمان است که ناپدید شدن پدر و مادرش با یک فاصله زمانی کوتاه، دقیقا با همین مسئله در ارتباط است.
در بحبوحه جنگ چین و ژاپن در سال ۱۹۳۷ کریستوفر به شانگهای برمیگردد با این امید که پدر و مادرش را پیدا کند. او پس از تلاشی بیثمر، سرانجام از طریق دوست پدر و مادرش یعنی عمو فیلیپ، متوجه واقعیت تلخ داستان زندگیاش میشود. پدر کریستوفر توسط قاچاقچیان ربوده نشد، بلکه با زن دیگری فرار کرده و دو سال بعد بر اثر حصبه در سنگاپور درگذشته است.
اما داستان مادر از این هم غم انگیزتر است و تمام پیش فرضهایی را که خواننده با خواندن داستان به آنها دست پیدا کرده باطل میکند. با گشوده شدن راز زندگی مادر کریستوفر میفهمد که تمام موقعیت خود را در جامعه لندن و سالهای تحصیل در مدرسه شبانه روزی را مدیون فداکاری شگفت مادر خود بوده است. این کتاب را مژده دقیقی به فارسی ترجمه کرده و نشر هرمس آن را منتشر کرده است.
ایشی گورو که به تعبیر خودش، «اگر علاقهاش به موسیقی بیشتر از نوشتن داستان نباشد، کمتر نیست» در این رمان ادبیات را به خدمت موسیقی درآورده و داستانهایی با حال و هوای موسیقی نگاشتهاست. «شبانهها» مملو از اسامی افراد و مکانهای مشهوری از «کافه لاونا» در میدان «سن مارکو»ی وِنیز و «ژان راینهارت»، گیتاریست شهیر بلژیکی تا «جو پاس»، «جولی اندروز»، «فرانک سیناترا»، «گِلِن تراویس کمپل» و «رِی چارلز» است و همچنین از بسیاری دیگر از چهرههای جهانی ادبیات و سینما که یا خود بهطور مستقیم دستی در دنیای موسیقی داشتهاند و یا بهطور غیرمستقیم در موسیقی فعال بودهاند، سخن رفته است.
این کتاب پنج داستان دارد که هر کدام از آنها بهنحوی با موسیقی مرتبط هستند. مترجم این کتاب علیرضا کیوانی نژاد است که سعی بسیاری در امانتداری و ترجمه گروههای موسیقی و عنوان ترانهها داشته است. این کتاب را نشر چشمه منتشر کرده است.
رایدر، پیانیست مشهوری است که به دعوت مردم یک شهر کوچک به آن جا رفته تا هم از شهر بازدید کند و هم در برنامه پنج شنبه شب برای آنها چند قطعه را اجرا کند. شهر دچار نوعی رخوت فرهنگی است و مردم امیدوارند ورود رایدر تحولی عظیم ایجاد کند. افراد مختلف شهر، توقعات مختلفی از رایدر دارند و در همین زمان، هنرمند بین زندگی هنری و شخصی خود نیز دچار تضاد و مشکلاتی میشود.کتاب از زبان رایدر بیان میشود، اما در صحنههایی که رایدر حضور ندارد، یک دانای کل روایت را برعهده میگیرد. انگار رایدر قادر به دیدن تمام صحنهها و حتی شنیدن مکالمات درونی افراد نیز هست. این کتاب را سهیل سمی به فارسی ترجمه و نشر ققنوس آن را منتشر کرده است.
نقاش سرشناس ژاپنی اکنون پیر شده و در حال یادآوری گذشته دور و نزدیک خود است ؛ مسیری که طی کرده تا نقاش شود، تجربههایی که آموخته، خطرهایی که در زندگی کرده، شهرتی که بهدست آورده و تأثیر جنگ ژاپن روی او و نقاشیهایش است.
«جهان شناور» در عنوان این کتاب، معادل لغت «اوکییو» به ژاپنی است که علاوه بر همین معنای تحتاللفظی، اشاره به «این دنیا» و «جهان گذرا» دارد. همچنین در ژاپن سبکی از نقاشی به همین نام هست که در آن از باسمه چوبی برای چاپ استفاده میشود و به نقاشان این سبک، «اوکییوئه» میگویند. درهرحال، هر دو عنوان، لقبی است که نویسنده به قهرمان راوی داستانش میدهد که با دید محدود هنری خود تغییرات جهان پیرامونش را به نظاره و مرور نشسته است.
این رمان به ما میگوید که در ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم و در میانهگذار پرهیاهوی این کشور از دوران پیش از جنگ به دوران پس از آن و البته، درگذار خاموش از سنت به مدرنیته چه گذشته است. یاسین محمدی مترجم این اثر کوشیده سبک نویسنده را تا نهایت امکان پاس بدارد، بهویژه در لحنها و نقطه گذاری. به همین دلیل ممکن است، نقطهگذاری در متن این کتاب، گاه متناسب با سبک نقطهگذاری رایج فارسی نباشد. این رمان نامزد جایزه بوکر و برنده جایزه کتاب سال ویتبرد شده است. کتاب را نشر افراز به پیشخوان کتابفروشیها فرستاده است.
ترکیبی از «آستین» و « کافکا»
لیلا دلارستاقی: هنگامی که کازو ایشی گورو برنده جایزه نوبل اعلام شد، بسیاری اشاره کردند که یک ژاپنی دیگر نوبل گرفت و باز هم دستهاروکی موراکامی از نوبل کوتاه ماند، اما اگر نگاهی به زندگی و سرگذشت این نویسنده بیاندازیم متوجه میشویم او بیش از آنکه ژاپنی باشد، یک نویسنده انگلیسی است. ایشی گورو در هشتم نوامبر سال ۱۹۵۴در شهر ناکازاکی ژاپن به دنیا آمد. خانواده ایشیگورو زمانی که او پنج سال بیشتر نداشت به انگلیس مهاجرت کردند؛ زیرا پدر ایشی گورو قرار بود در یک مرکز اقیانوس شناسی در انگلستان یک دوره یک یا دو ساله را بگذراند، اما این اقامت موقت در نهایت دائمی شد.
ایشیگورو تحصیلات خود را در انگلستان ادامه داد و در سال ۱۹۸۰مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه «انگلیای شرقی» در رشته نویسندگی خلاقانه دریافت کرد. نخستین داستان ایشیگورو «منظر پریدهرنگ تپهها» در حقیقت پایان نامه او بود که بعداً در سال ۱۹۸۲بهصورت یک داستان مستقل منتشر شد. ایشی گورو در همین سال بهطور رسمی شهروند انگلیس شد. ایشی گورو یکبار در سال ۱۹۸۹به کشور مادری اش ژاپن سفر کرد، اما ژاپنی که او در ذهنش ساخته بود با آنچه در واقعیت وجود داشت کاملاً متفاوت بود. در نتیجه دیگر به ژاپن برنگشت.
اگرچه ایشیگورو ژاپنی است و داستانهای دو رمان اولش در ژاپن اتفاق میافتند، اما او همیشه در مصاحبههایش گفته که خودش را یک نویسنده ژاپنی حقیقی نمیداند و شناخت چندانی هم از ادبیات ژاپن ندارد. او یکبار گفته «اگر نام مستعاری برای خودم انتخاب میکردم و تصویر شخص دیگری را هم به جای عکس خودم استفاده میکردم، مطمئنا هیچکس با خواندن آثار من، این نکته به ذهنش نمیرسید که آثار این شخص مرا یاد فلان نویسنده ژاپنی میاندازد.» و در ادامه گفته:«البته کاملاً انگلیسی نیز نیستم؛ چون پدر و مادری ژاپنی دارم و در کودکی در خانه با من به ژاپنی صحبت میشد و مرا کاملاً با فرهنگ ژاپنی آشنا ساختهاند.
پیشینه متمایز دارم و دیدگاههایم اندکی با بقیه فرق دارد.» ایشیگورو اعتراف کرده که در نگارش آثارش تأثیر بسیار کمی از ادبیات ژاپنی گرفته ولی به جای آن از سینمای ژاپن بهویژه آثار دو کارگردان سرشناس ژاپن یعنی «یاسوجرو اوزو» و «میکیو ناروسه» تأثیر پذیرفته است. همه آثار ایشی گورو به جز« غول مدفون» از زبان اول شخص روایت میشوند و معمولاً این شخص فردی خالی از اشتباه و نقص نیست و همین ضعف و ناتوانی قهرمان باعث ایجاد حس ترحم و همدری در خواننده میشود.
قهرمانهای ایشیگورو در پایان داستان، گذشته خود را قبول میکنند و به نوعی تسلیم شرایط خود میشوند و همین امر باعث میشود اضطراب و کشمکش درونی آنها به پایان برسد؛ هر چند در اغلب اوقات به پایانی غم انگیز میرسند. فضای رمانهای ایشیگورو گاهی اوقات همانند «داستان بازمانده روز» در گذشته و گاهی هم مثل «هرگز رهایم مکن» در آینده اتفاق میافتند.
ایشیگورو یکی از شناختهشدهترین نویسندگان معاصر انگلستان است که جوایز بیشماری را دریافت کرده است. او در سال ۱۹۸۶برای کتاب «هنرمندی از جهان شناور» برنده جایزه «وایت برد» و در سال ۱۹۸۹برای کتاب «بازمانده روز» برنده جایزه «بوکر» شد. ایشیگورو هماکنون جزو ۵۰ نویسنده برتر معاصر انگلستان است. از اینرو تعجبی نداشت که او امسال برنده جایزه نوبل ادبیات شود. آکادمی نوبل ایشیگورو را بهخاطر نگارش رمان «بازمانده روز» سزاوار دریافت جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۱۷دانست. دبیر آکادمی نوبل، «سارا دینیوس» از سوی آکادمی گفت: «آثار ایشی گورو با کمک نیروی عاطفی عظیمی که دارند، توانستهاند از توهماتی پرده بردارند که ارتباط ما با جهان بیرون براساس آنها ساخته شده است.» دینیوس در ادامه به خبرگزاری رویترز گفته شیوه نگارش ایشیگورو ترکیبی از سبک «جین آستین» و «فرانتس کافکا» است.
پس از اعلام خبر دریافت جایزه نوبل، ایشی گورو در مصاحبهای که با بیبی سی انجام داده گفتهاست:«افتخار بزرگی نصیب من شده است و گرفتن این جایزه به این معناست که در مسیر نویسندگان بزرگ جهان قدم نهادم که این بسیار عالیاست. جهان امروز در شرایط نامعینی قرار دارد و امیدوارم که این جایزه در چنین شرایطی عامل مثبتی باشد.برای من خلق فضایی مثبت در این زمانه نامعین، افتخار بسیار بزرگی است.» رمان «بازمانده روز» روایتگر سرگذشت یک پیشخدمت انگلیسی در طول جنگ جهانی دوم است که نمیتواند بین زندگی عاطفی و حس وظیفهشناسی خودش یک رابطه متعادل برقرار کند. از روی این داستان یک فیلم سینمایی در سال ۱۹۹۳با بازی «آنتونیهاپکینز» و «اما تامپسون » ساخته شده است. ایشیگورو تاکنون هشت کتاب نوشته و در جایی درباره آثارش گفته:«من نویسندهای هستم که گرایش به نوشتن رمانهای بینالمللی دارم.» شاید به همین دلیل باشد که آثار ایشیگورو، تاکنون به ۴۰ زبان دنیا ترجمه شدهاند.
telegram.me/jajinnews
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱