فلسفه امی بودن پیامبر(ص)از نگاه قرآن
در مطلب حاضرنویسنده با بررسی لغوی و معنایی واژه «أُمّى»،فلسفه و چرایی امی بودن پیامبررا براساس آیات قرآن تبیین کرده است.
به گزارش پایگاه خبری “ججین“، واژه «أُمّى» به شکل هاى «أُمّى»، «أُمّیّون» و «أُمیّین» شش بار(۱) در قرآن وارد شده و در همه جا مقصود از آن یک چیز بیش نیست و آن انسان یا انسانهایى است که به همان وضع که از مادر متولّد شدهاند، باقى بمانند و مقصود از بقاء به همان کیفیت، این است که وضع او نسبت به خواندن و نوشتن تغییر نکند و اگر در روزهاى نخستین قادر به خواندن و نوشتن نبود به همان حالت باقى بماند و وضعش دگرگون نگردد؛ در زبان عرب به چنین وضع دست نخورده و دگرگون نگشته اى، «امّیه» وبه شخص آن «امّى» مى گویند و مفهوم «امّى» در زبان فارسى «درس نخوانده» و مفهوم دور از واقع آن در زبان عامیانه «بى سواد» است؛ اما از آنجا که تعبیر اخیر، دور از مفهوم واقعى آن مى باشد و تا حدّى اهانت به شمار مى رود، باید از به کار بردن آن جدّاً خوددارى کرد و در تفسیر معناى «امّى» وترجمه آیات، لفظ «درس نخوانده» را برگزید.
قرآن در دو مورد، پیامبر گرامى اسلام(ص) را به لفظ «امّى» توصیف مى کند ومى رساند که او پیش از بعثت تا لحظه نزول آیات «امّى» بوده است ،آنجا که مى فرماید:«آنان که پیروى مىکنند از فرستاده خدا؛ پیامبر«أُمّى» که نبوت وصفات ونشانه هاى او را در تورات وانجیل که نزدشان هست مى یابند، آنان را به نیکى فرمان مى دهد و از بدیها باز مى دارد، پاکیزهها رابر آنها حلال وپلیدیها را بر آنان تحریم مى کند ، بارهاى سنگین (تکالیف شاق) وزنجیرهایى را که بر آنها بود بر مى دارد، آنها که به او ایمان آوردهاند و او را گرامى داشته ویارى نمودهاند و از نورى که به او نازل شده پیروى کرده اند، آنان رستگارانند».(۲)
دلایل ده گانه نبوت در قرآن
خداوند در این آیه پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله وسلم) را با صفات «دهگانه (۳) که بخش اعظم از دلایل نبوت وگواه صدق ادعاى او را تشکیل مى دهد توصیف مى کند و یادآور مىشود که او صفاتى به شرح یاد شده در زیر دارد:
1. رسول ۲. نبى ۳. اُمّى ۴. نشانههاى او در تورات وانجیل نوشته شده ۵. به نیکیها فرمان مى دهد.۶. از بدیها باز مىدارد. ۷. پاکیزهها را حلال مىشمرد. ۸. پلیدیها را تحریم مى کند.۹. بارهاى سنگین را بر مىدارد. ۱۰. زنجیرها را مىشکند.
این اوصاف دهگانه، جز دو وصف نخست، همگى دلائل صحّت نبوّت او به شمار مى روند ودر هیچ یک از آیات قرآن، گواه هاى حقانیت او، یکجا بسان این آیه مورد بحث، وارد نشده است. گویى آیه مى خواهد جهانیان را با براهین ادعاى او آشنا سازد وبگوید که دلایل نبوت او این است که:
۱. او یک فرد امّى ودرس نخوانده است وبا این حال کتابى آورده است که جهانیان را یاراى مقابله با آن نیست و احدى در عظمت تعالیم وکتاب او تردید ندارد و از نظر محاسبات عقلى محال است انسان درس نخوانده وپرورش یافته در محیط جهل ونادانى، از نزد خود ـ بدون استمداد از غیب ـ خلاّق یک چنین تعالیم و پدید آورنده یک چنین کتاب با عظمتى باشد.
۲. صفات و خصوصیّات و نبوّت او در کتابهاى تورات و انجیل که هم اکنون نزد پیروان آنها موجود است نوشته شده است و آورندگان آن دو کتاب از رسالت او گزارش دادهاند. چنانکه مى فرماید:«اى مردم؛من فرستاده خدا به سوى همگى شما هستم، خدایى که حکومت آسمانها و زمین از آن او است وخدایى جز او نیست، زنده مى کند ومى میراند، به خدا وفرستاده او ـ پیامبر «امّى» اى که به خدا وکلمات او ایمان دارد ـ ایمان بیاورید و از او پیروى کنید تا هدایت یابید».(۴)
گواه روشن بر اینکه مقصود از «امّى» فرد درس نخوانده است آیه زیر مى باشد:
«وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاّ أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّ یَظُنُّونَ (۵)؛ برخى از آنان (یهود)، امّى هستند که از کتاب «تورات» جز یک مشت آرزو(۶)چیزى نمى دانند بلکه فقط گمان مى کنند (که مى دانند».
جمله«لا یعلمون» که پس از «امّیون» وارد شده مفسّر کلمه قبلى مى باشد، یعنى گروهى از یهود درس نخواندهاند که از واقعیت تورات ومحتواى آن آگاه نمى باشند وکتاب واقعى را از محرَّف آن تمیز نمى دهند و چون«امّى» هستند آگاهى آنان از کتاب به صورت آرزو درآمده است. در آیه بعد مى فرماید:«فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وََوَیْلٌ لَهُمْ مِمّا یَکْسِبُون(۷)؛ واى بر کسانى که کتاب (تورات محرّف) را با دست خود مى نویسند (سپس آن را به خدا نسبت داده ومى گویند) این کتاب از جانب خدا است، تا آن را به بهاى کمى بفروشند، واى بر آنان از آنچه که دستهاى آنان نوشته وواى بر آنها از چیزى (عذابى) که کسب مىکنند».
مطالعه این دو آیه جاى تردید باقى نمى گذارد که امّى در آیه به معنى کسى است که قادر به خواندن ونوشتن نیست وقرآن، امّت یهود را بر دو گروه تقسیم مى کند:
۱. گروه درس نخوانده که از تورات چیزى نمىدانند.
2. گروه درس خوانده که از سواد خود سوءاستفاده کرده و به تکثیر تورات محرَّف مىپردازند تا از این طریق پولى به دست آورند، واگر گروه نخست، قدرت خواندن ونوشتن داشتند فریب تحریف گروه دوّم را نمى خوردند وصحیح را از باطل تمیز مى دادند.
فلسفه امّى بودن پیامبر اکرم (ص)
جامعه «اُمّى» ودرس نخوانده عرب جاهلى، در برابر معجزه بزرگ پیامبر(قرآن ) شگفت زده وگیج و مبهوت شده بود. آنان هرگز باور نمىکردند که به فردى از خودشان از جانب خدا، کتاب با عظمتى وحى شود که به مردم بیم و نوید دهد، چنانکه قرآن از آنان نقل مىکند: «أَکانَ لِلنّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَیْنا إِلى رَجُل مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْق عِنْدَ رَبِّهِمْ(۸)؛ آیا براى مردم، مایه شگفتى است که به یکى از آنها وحى فرستادیم که مردم را بیم وافراد با ایمان را بشارت دهد که براى آنها نزد پروردگارشان سابقه نیکو و یا منزلت نیک است».
تلاش عرب جاهلى این بود که معجزه قرون و اعصار (قرآن) را به گونه اى توجیه کنند که ارتباطى به جهان غیب وآموزش الهى نداشته باشد و در این مورد به تفسیرهایى میپرداختند.
قرآن درباره یکى از پندارهاى خام آنان میگوید: «وَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ إِفْکٌ افْتَریهُ وَ أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جاؤُوا ظُلْماً وَ زُورا (۹)؛ گروه کافر گفتند که این قرآن دروغى بیش نیست که به دروغ آن را به خدا بسته است و گروهى او را در این کار یارى کرده اند، حقّاً که سخن بىاساس وناروایى گفتهاند».
«وَقالُوا أَساطِیرُ الأَوَّلینَ اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلى عَلَیْهِ بُکْرَهً وَ أَصِیلاً(۱۰)؛ گفتند:قرآن افسانه هاى پیشینیان است که آنها را نوشته (ویا براى او نوشته اند) و این داستانها صبح و شام بر او القا مىشود».
در این آیات دو نوع تهمت به پیامبر زده شده است:
۱ـ این کتاب از آن خدا نبوده وافترایى است که به او بسته شده و او در تنظیم آن در برخى قسمتها از دیگران کمک گرفته است.
2ـ این کتاب را از روى کتابهاى پیشینیان نوشته است ومطالب آن صبح وشام بر او القا مىشود.
این آیات و همچنین آیات مشابه، حاکى است که برخى از مشرکان مکّه تلاش مىکردند که قرآن را تراوش فکرپیامبر(ص) قلمداد و به دیگران القا کنند که او به کمک گروهى (لابد پریها و کاهنان) دست به تألیف آن زده است ویا آن را مجموعه اى بدانند که از روى عهدین وغیره تنظیم شده است.
در چنین شرایطى قرآن به تکذیب این نسبت پرداخته وبه طور اجمال مى فرماید: «قُلْ أَنْزَلَهُ الَّذی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّمواتِ وَ الأَرْضِ إِنَّهُ کانَ غَفُوراً رَحیماً (۱۱)؛ بگو قرآن را آن کسى فرو فرستاده که از نهان آسمانها و زمین آگاه است. او آمرزنده ومهربان مى باشد».
قرآن در سوره عنکبوت به طور تفصیل به ردّ این اندیشه پرداخته وبا لحن قاطع مىگوید: «تو اى پیامبر تا نزول وحى هرگز نه کتابى مىخواندى ونه خطّى مىنوشتى، در این صورت چگونه مىتوان گفت که این کتاب تراوش فکر تو است، یا آن را از کتابهاى پیشینیان نوشتهاى»: « وَما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتاب وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ (۱۲)؛ تو هرگز(از دوران کودکى تا لحظه نزول وحى) نه کتابى را مىخواندى ونه با دست چیزى را مىنوشتى، (زیرا اهل خواندن و نوشتن نبودى)؛ در این صورت باطل گرایان در کتاب تو به شک مىافتادند (و آن را محصول تراوش فکر تو و یا نگارش از کتابهاى پیشینیان مى انگاشتند)».
اگر پیامبر اکرم (ص) مدّتى در دوران کودکى گرد کتاب مىگشت و همچون کودکان نوآموز ودانشآموز، مشق مىکرد، آیا مىتوانست پس از نزول قرآن چنین ندایى را در مکه در میان گروهى که از تمام خصوصیات زندگى وى آگاهى داشتند، سردهد؟ و با نداى رسا بگوید: مردم همه شما مى دانید که من پیش از بعثت اصلاً کتابى نخوانده ام و خطّى ننوشتهام، چگونه مىگویید من مضامین آیات قرآن را از کتابهاى دیگران گرفته ام؟
در زبان عربى اگر کسى بگوید: «ما جائَنی مِنْ أَحَد» ولفظ «مِنْ» را که زائد است بکار ببرد منظور تأکید شمول نفى است، یعنى هیچ کس نیامد و فرق میان جمله مزبور و جمله «ما جائَنی أَحَدٌ» این است که در دوّمى مىتوان احتمال داد که یکى دو نفر آمده، ولى متکلّم روى مسامحه، آمدن آنها را به حساب نیـاورده است. عرب براى نفى این احتمال سر لفظ «احد» لفظ «مِنْ» مى آورد تا نفى، واقعى وحقیقى باشد.
آیه یاد شده از این قبیل است و در آن براى رفع هرنوع احتمال لفظ «مِنْ» آورده شده تا نفى به صورت استغراق واقعى باشد، یعنى: «هیچ نوع کتابى را نمىخواندى و نمىنوشتى».
قرآن نه تنها در این مورد به ردّ این اندیشه پرداخته، بلکه در آیه دیگر به پیامبر دستور مىدهد که زندگى خود را به رخ مردم بکشد و بگوید: مردم! من عمرى در میان شما بوده ام و کیفیت زندگى من براى شما روشن است، چگونه به من مى گویید این قرآن را عوض کنم!:« قُلْ لَوْ شاءَ اللّهُ ما تَلَوتُهُ عَلَیْکُمْ وَ لا أَدْریکُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فیکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ (۱۳)؛ بگو: اگر خدا مىخواست من آیات را بر شما نمىخواندم وشما را از آن آگاه نمىکردم، من مدّتها پیش از این در میان شما زندگى کرده ام، آیا نمى اندیشید».
یعنی اگر فکر مىکنید قرآن از تراوشهاى فکر من است ودر سایه آشنایى با خواندن ونوشتن و ارتباط با علما و دانشمندان دست به تألیف چنین کتابى زدهام و هم اکنون به درخواست شما باید آن را تبدیل کنم، چه بهتر به زندگى پیشین من بنگرید، اگر من داراى چنین قدرتى بودم، باید بسیارى ازمطالب این کتاب را در دوران قبل از بعثت، گفته باشم ودر محافل ومجالس نمونه هایى از آن، تراوش کرده باشد، در حالى که چهل سال در میان شما زندگى کرده ام و از من چیزى در این رابطه مشاهده نکرده اید؛چرا درست نمىاندیشید!؟
در اینجا به روشنى ثابت میشود که پیامبرروى یک رشته مصالح اجتماعى قبل از بعثت با مسئله خواندن ونوشتن آشنایى نداشت و او یک فرد امّى بود وهرگز نه نزد کسى براى آموزش زانو زده بود، ونه از طریق غیب با خواندن ونوشتن آشنا شده بود. زیرا اگر از ناحیه غیب هم با آن دو آشنا بود، هرگز قرآن، او را به لفظ «اُمّى» توصیف نمى کرد، زیرا در این صورت(هرچند از ناحیه غیب) در پیامبر تحوّل رخ داده واز کیفیت روز نخست، به کیفیت دیگر متحول شده است. در حالى که قرآن مى گوید: «او «امّى» است، وبه همان حالت نخست باقى است».(۱۴)
پانوشت ها
1. اعراف / ۱۵۷ و۱۵۸؛ بقره / ۷۸؛ آل عمران / ۲۰ و۷۵؛ جمعه / ۲.
2.اعراف/۱۵۲.
3. رازى در تفسیر خود مفاتیح الغیب، ج۴، ص ۳۰۹، صفات موجود در آیه را به نه تا مىرساند و در حالى که اگر « اصر» و « اغلال» را دو چیز مختلف بشماریم، تعداد آن به ده تا مى رسد.
4.اعراف/۱۵۸.
5.بقره/۷۸.
6. مقصود از آرزو، پندارهاى سست است که یهودیان درباره خود داشته و دارند مانند امّت برگزیده و غیره.
7. بقره/۷۹.
8.یونس/۲.
9.فرقان/۴.
10.فرقان/۵.
11.فرقان/۶.
12.عنکبوت/۴۸.
13. یونس/۱۶.
14.منشور جاوید، ج۷، ص ۲۴۸ ـ ۲۶۰.
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰