عاملی که باعث شد “حاج قاسم” در جبهه نبرد ماندگار شود

سردار قاسم سلیمانی در سال ۱۳۷۶ به فرماندهی سپاه قدس منصوب شد و بهمن ماه ۱۳۸۹ درجه سرلشکری دریافت کرد. با ظهور پدیده تروریست تکفیری در عراق و سوریه سردار سلیمانی نقش مهمی در مبارزه و مقابله با این گروهک‌های تکفیری و سازماندهی بسیج مردمی ایفا کرد.

کد خبر : 47121
تاریخ انتشار : جمعه 10 آذر 1396 - 8:16

 

به گزارش پایگاه خبری “ججین” به نقل از خبرگزاری تسنیم، سردار قاسم سلیمانی در سال ۱۳۳۵ در روستای رابر از توابع کرمان به‌دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب و تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این نهاد پیوست و برای مقابله با ضدانقلاب عازم کردستان شد. پس از بازگشت از مهاباد مسئولیت پادگان قدس سپاه در کرمان را به‌عهده گرفت. سردار سلیمانی با شروع جنگ چندین گروه رزمندگان کرمانی را آموزش داد و به جبهه اعزام کرد. سپس خود در رأس گروهی از نیروهای سپاه کرمان عازم سوسنگرد شد و در جبهه مالکیه به مقابله با دشمن پرداخت.

قاسم سلیمانی بنیان‌گذار تیپ ۴۱ ثارالله بود که بعداً تبدیل به لشکر شد. او با فرماندهی این لشکر تا پایان جنگ در تمامی عملیات‌ها شرکت کرد و همین لشکر پس از جنگ، درگیر جنگ با اشراری شد که از مرزهای شرقی کشور هدایت می‌شدند؛ سلیمانی در این دوران کارنامه پرباری را برای مقابله با قاچاقچیان مواد‌ مخدر دارد. سردار قاسم سلیمانی در سال ۱۳۷۶ به فرماندهی سپاه قدس منصوب شد و بهمن ماه ۱۳۸۹ درجه سرلشکری دریافت کرد. با ظهور پدیده تروریست تکفیری در عراق و سوریه سردار سلیمانی نقش مهمی در مبارزه و مقابله با این گروهک‌های تکفیری و سازماندهی بسیج مردمی در عراق و سوریه ایفا کرد.

سردار سلیمانی شهید حسن باقری را از عوامل ماندگاری خود در جبهه نبرد در دوران دفاع مقدس یاد می‌کند و می‌گوید: « اوایل سال ۶۰ در جبهۀ سوسنگرد بودم که شهید علی هاشمی جبهه‌ای را در حمیدیه تشکیل داد، من هم در خدمت ایشان بودم. زمانی بود که گردان‌ها تشکیل شدند. عملیاتی به‌نام رجایی و باهنر طراحی شده بود. من در آن عملیات معاون گردان بودم. عملیات حساسی بود. می‌خواستیم عراقی‌ها را در جادۀ سوسنگرد‌ ــ حمیدیه دور بزنیم.

حسن به جبهه‌ها سرکشی می‌کرد. برای اولین‌بار ایشان را آن‌جا دیدم و آن‌‌موقع با هم آشنایی زیادی نداشتیم. او هر دو سه روز یک ‌بار، جبهه را چک می‌کرد. هر بار که می‌آمد، شهید مجید سیلاوی همراهی‌اش می‌کرد. بعضی وقت‌ها هم علی هاشمی همراه او بود. از احترامی که به او می‌گذاشتند، باتوجه به این‌که صورت حسن کم‌مو بود، فکر می‌کردم پسر آقای هاشمی رفسنجانی است.

تا این‌که در شب قبل از عملیات، جلسه‌ای در گلف گذاشته شد و فرماندهان گردان‌ها در سالن نمازخانه جمع شدند. در آن‌جا دانستم که مسئول اطلاعات‌عملیات جنگ است. او در برخورد اول طوری رفتار کرد که گویا چندین سال است مرا می‌شناسد و سابقۀ رفاقت دارد.

حسن در آن جلسه عملیات را برای ما توجیه و توضیحاتی پیرامون مخابرات و بعضی از مسایل دیگر داد و همان‌جا بیسیم‌ها را تقسیم کرد. برای‌ اولین‌بار با طرز تفکر ایشان در مورد جنگ و مسایل جدید آشنا شدم. نظرات بسیار صائبی داشت. من احساس کردم همۀ کسانی که در جلسه هستند؛ مثل آقارحیم، علی هاشمی، آقای غلامپور و دیگر فرماندهان، احترام ویژه‌ای برای او قائل هستند. من از همان ابتدای سال ۶۰، مجذوب حسن شدم. شاید یکی از عللی که باعث شد از رفتن صرف‌نظر کنم و در جنگ ماندگار شوم، شخصیت حسن بود».

 


 

 

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

چهارده − 9 =