طنز؛ تاریخچه ای متفاوت از اختراع یخ!

کم کمر بشر متوجه شد به جز یخ، برخی انسان های دیگر هم هستند که بسیار خنک هستند! این عزیزان بسیار تلاش می کنند تا ما را بخندانند یا باحال به نظر برسند، ولی متاسفانه با وجود آن همه گلوکزی که می سوزانند، فقط بیشتر و بیشتر باعث سرمای درونی ما می شوند.

کد خبر : 25946
تاریخ انتشار : دوشنبه 23 مرداد 1396 - 10:54
ماهنامه خط خطی – علی زراندوز: وقتی انسان اولیه متوجه شد در چله تابستان، دیگر نه با کل کل کردن با باجناقش دلش خنک می شود و نه با خاموش کردن های ناگهانی دیپلودوسو، دایناسور دم دراز (که بچه هایش به دمش برگ های بزرگ بسته بودند و با چرخاندن دم این جانور خنک می شدند و حکم کولر آن زمان را داشت!)، متوجه شد باید دلش را واقعا با یک چیز خنک، خنک کند! اما موضوع اصلی این بود که در چله تابستان هیچ جا یخ یافت نمی شد، مگر در قله کوه های بلند. پس انسان اولیه راهی آن نواحی شد و با رسیدن به یخچال های طبیعی، خودش را خنک کرد. اما مسئله اصلی این بود که نوک کوه خودش جای سردی بود و آنجا خوردن یخ اصلا مزه نمی داد! اگر هم انسان اولیه می خواست یخ را تا خانه اش همراه ببرد. همه اش در راه آب می شد. اینجا بود که انسان اولیه متوجه شد در جهان هستی یا قیر نیست یا قیف یا هر دو هست و متصدی اش رفته است مرخصی!
بنابراین، خیلی حکیمانه این بخش از تقدیرش را پذیرفت و برگشت پایین و دوباره مشغول کل کل کردن با باجناقش و خاموش کردن دم چرخانِ دیپلودوسوس شد و هم زمان، زیر لب، زمزمه می کرد: «رضا به داده بده وز جبین گره بگشای/ که بر من و تو در اخیار نگشادست!»
اما چندی بعد و با شروع عصر یخ بندان روی کره زمین، همین انسان اولیه به جای یخ، این قدر دنبال یک فنجان آب جوش روی قله های آتشفشانی گشت، که آخر سر هم در را یافتن آن منجمد شد و جسدش چند هزار سال بعد در قالب یخ بزرگی کشف شد و نام مرد یخی، برای همیشه، روی نام برده جاودان شد. بیت: «انسان اولیه که یخ می گرفتی همه عمر/ دیدی که چگونه یخ انسان اولیه گرفت؟!»
کم کمر بشر متوجه شد به جز یخ، برخی انسان های دیگر هم هستند که بسیار خنک هستند! این عزیزان بسیار تلاش می کنند تا ما را بخندانند یا باحال به نظر برسند، ولی متاسفانه با وجود آن همه گلوکزی که می سوزانند، فقط بیشتر و بیشتر باعث سرمای درونی ما می شوند. خوشبختانه، در حال حاضر، بیشتر انسان ها مجری تلویزیون شده اند و آدمی می تواند بدون نگرانی از ناراحت شدن آن ها، یا کانال را عوض کند یا تلویزیون را خاموش کند و عدد یک را هم، تا آخر عمرش، به هیچ شماره ای نفرستد!
متاسفانه، در برخی موارد مشاهده شده است که بعضی از شرکت های فروش قرص های رهاشدن از سردی در ماهواره، در آگهی هایشان از این شعر مولانا سوءاستفاده می کنند و گویا می خواهند زبانم لال بگویند جناب مولانا در این شعر، محصولات آن ها را تبلیغ کرده اند: «مال و زرش کم ستان جان بده از بهر جان/ مذهب سردان مگیر یخ چه کند جز یخی؟!» در حالی که تقریبا بیشتر مولاناشناسان شرقی و مستشرقین غربی اتفاق نظر دارند که جناب مولانا این بیت را مدتی پس از آغاز فصل چهارم برنامه خندوانه سرود!
اما تقابل سرما و گرما در سیاست معاصر زمانی رخ داد که چندی قبل، دکتر احمدی نژاد اعلام کرد آب یخ رو باید اونجایی بریزن که می سوزه، نه جای دیگه! پس از این رویداد بود که مسابقه پرتاب آب یخ به رشته ای المپیک اضافه شد و لولو اعلام کرد اگر قول بدهند آب یخ کافی در اختیارش قرار بدهند، نه تنها آن چیز را نمی برد، بلکه آن هایی که برده را هم پس می آورد، زیرا در سرزمین لولوها، هوا به شدت گرم است و آن ها چون به یخ دسترسی ندارند، مجبورند از برخی چیزها سایه بان درست کنند و به خنکای آن پناه ببرند!
و در پایان، بد نیست یادی کنیم از نویسندگان طنزی که همیشه هوای دکه های روزنامه فروشی و کتاب فروشی ها را خنک و مطبوع نگه می دارند و اگر پا بدهد، حتی به رادیو و تلویزیون می روند و در ابعادی وسیع تر، از گرمایش سراسری کره زمین جلوگیری و انبساط جهان هستی را کندتر می کنند!

 تاریخچه ای متفاوت از اختراع یخ!
این سه بزرگوار در بیانیه ای اعلام کردند آب یخ را فعلا باید ریخت پای درختی که با پیت حلبی کاشته شده است. چون خود شما وقتی توی تابستان با یک پیراهن نازک این قدر گرمتان می شود، ببینید یک درخت که دور ریشه هایش حلبی است، قدر گرمازده می شود و محتاج آب یخ!

https://telegram.me/jajinnews

برچسب ها :

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.