شاه اسماعیل به هنگام تشکیل سلسله ی صفوی، بیش از سیزده سال نداشت

وقایع سیاسی زمان شاه عباس را فهرست وار می توان چنین ذکر کرد: دفع ازبکان ( عبدالله خان ثانی ازبک ) و عبدالمؤمن خان پسرش در سال ۱۰۰۶ ه.ق، فتح لار و بحرین در ۱۰۰۹، جنگ با عثمانی از ۱۰۱۱ شروع شد و مدت شش سال به طول انجامید،

کد خبر : 12043
تاریخ انتشار : جمعه 24 آذر 1396 - 4:37

 

به گزارش پایگاه خبری “ججین”، دودمان صفوی از نسل شیخ صفی الدین ابواسحاق اردبیلی است که به سال ۶۵۰ تولد یافت. وی از عرفای نامی زمان خود بود و مریدان فراوان داشت. در ابتدا مرید شیخ تاج الدین زاهد گیلانی بود و دختر مراد خود را به زنی گرفت و چون شیخ زاهد وفات یافت، شیخ صفی الدین بر جای وی نشست، و به راهنمایی و ارشاد مریدان پرداخت. پس از فوت شیخ صفی الدین، پسرش شیخ صدرالدین موسی سمت ارشاد یافت. بعد از مرگ شیخ صدرالدین، مقام ارشاد به یکی از پسرانش یعنی سلطان خواجه علی سیاهپوش رسید. پس از وی نیز به ترتیب، صدرالدین ابراهیم و سلطان جنید، یکی پس از دیگری به جای پدر نشستند. سلطان جنید معاصر با اوزون حسن بود، خواهر او را به زنی گرفت و از این پیوند، پسری زاده شد به نام سلطان حیدر که پدر شاه اسماعیل صفوی است. سلطان حیدر با دختر اوزون حسن که شاهزاده خانمی نیمه یونانی، نیمه ایرانی، به نام عالم شاه بیگم ( مارتا ) بود، ازدواج کرد که شاه اسماعیل از همین مادر است. بدین سان، خاندان صفوی از سوی مادر، با امرای یونانی طرابوزان و از جانب مادرِ پدر خود، با امرای آق قویونلو پیوند یافتند.

شاه اسماعیل که در ۸۹۲ تولد یافته بود، به هنگام تشکیل سلسله ی صفوی، بیش از سیزده سال نداشت. وی با پیوستن قزلباش، صوفیه، تمام آذربایجان، اران و ارمنستان، که از اجداد وی پیروی می کردند، توانست ترکان طوایف مختلف شاملو، استاجلو، قاجار، تکلّو، ذوالقدر و افشار را گرد خود جمع و متحد کند. این ترکان متحد که با بستن پارچه ی قرمزی بر گرد سر خود، به نام قزلباش یا سرخ سر معروف شده بودند،‌ به خونخواهی پدر شاه اسماعیل، به ولایت شماخی از ولایات شیروانشاهان حمله بردند و قاتل سلطان حیدر را به قتل رساندند و شهر باکو را نیز تسخیر کردند. سپس اسماعیل به جانب تبریز آمده و آن شهر را به پایتختی خود برگزید و رسماً بر تخت پادشاهی نشست. شاه اسماعیل در ۹۰۹، سلسله ی آق قویونلوها را منقرض کرد و در ۹۱۶ خراسان را از اولاد تیمور پس گرفت و ازبکان را نیز از مرو بیرون راند. فتح مرو از وقایع مهم سیاسی آن دوران در آسیای مرکزی به شمار می رود، زیرا از این تاریخ به بعد فتنه ی بزرگ ترکان که ایران و هندوستان را تهدید می کرد از میان برداشته شد. با این عمل، ظهیرالدین بابر پادشاه هندوستان یکی از هم پیمانان اسماعیل گردید. لشکرکشی بعدی وی در ۹۱۸ به جانب ماوراءالنهر برای ریشه کن کردن ازبکان بود که نتیجه ای دربر نداشت. در این زمان، جنگ ایران و عثمانی ( جنگ چالدران ) رُخ داد -، که از بزرگ ترین نبردهای تاریخ ایران به شمار می رود و در اثر وجود سلطنت سلطان سلیم اول عثمانی، یکی از مقتدرترین سلاطین آل عثمان و رقیب دینی و سیاسی شاه اسماعیل به وقوع پیوست – که در اثر شکست سپاه ایران، نواحی دیار بکر و کردستان ضمیمه ی ممالک عثمانی گردید.
شاه اسماعیل در ۹۳۰ در سن سی و پنج سالگی بیمار شد و درگذشت و پسر بزرگش طهماسب میرزا، که حاکم خراسان بود، در همان سال به سلطنت رسید. شاه طهماسب در ابتدای کار و در نوجوانی مجبور به جنگ با ازبکان شد. با این حال، آنان را از خراسان و هرات بیرون راند، و حکومت را به سام میرزا، برادر خود سپرد. در همان هنگام، سلطان سلیمان عثمانی به مغرب ایران تاخت و تبریز را تصرف کرد. اگرچه این تصرف چند روز بیشتر دوام نداشت، تصرف مکرر پایتخت از سوی ترکان، شاه را به فکر تغییر جای تختگاه خود انداخت. از این رو در سال ۹۵۵ تختگاه خود را به قزوین منتقل کرد ( رویمر، ۱۳۸۰، ص ۵۹).
این درگیری شاه طهماسب در جنگ با عثمانی سبب شد که برادرانش یعنی سام میرزا و القاص میرزا از دو جانب علم طغیان علیه وی برافرازند. به هر روی این دو فتنه نیز خاموش گردید و شاه طهماسب پس از برقراری روابط دوستی با سلطان عثمانی سرانجام در ۹۸۴ وفات یافت.
آغاز روابط سیاسی کشور ایران با دول مغرب زمین در دوره ی سلطنت شاه اسماعیل صورت پذیرفت. هرچند پیش از این، روابط ایران با غرب حول محور تجارت و بازرگانی و همچنین آمدن سیاحان خارجی به ایران گسترش یافت. جدا از روابط مغولان و ایلخانان با غرب که دوره ای جداگانه دارد، و روابط تیمور و دربار روم که آن نیز در مقوله ای دیگر جای می گیرد، روابط سیاسی رسمی ایران با غرب اگرچه به ظاهر زیر لوای روابط تجاری آغاز گردید، از همین دوران باید مورد توجه و تأمل قرار گیرد.
پس از مرگ شاه طهماسب که پسران متعددی نیز داشت و گذراندن دوره ی درگیری ها و رقابت های جانشینی، سرانجام، قزلباش اسماعیل میرزا را به پادشاهی برگزیدند. وی مردی خونخوار و عیاش بود و دست به قتل و کشتار برادرزادگان و اعمام خود زد و تنها برادرش سلطان محمد میرزا ( سلطان جزو نام او است ) و پسرانش که در هرات بودند از جمله عباس میرزا، جان سالم به در بردند. پس از وفات اسماعیل دوم، سلطان محمد با لقب خدابنده (۱) به سلطنت رسید.
وقایع زمان سلطنت یازده ساله ی او عبارت اند از: دفع عثمانیان به دست حمزه میرزا، سرپیچی عباس میرزا به همراه سران طایفه ی شاملو در خراسان و درواقع وقوع فتنه ی علیقلی خان شاملو، عاقبتِ همداستانی حمزه میرزا و عباس میرزا با یکدیگر، در سال ۹۹۴ کشته شدن حمزه میرزا در گنجه، ورود عباس میرزا به قزوین در ۹۹۶. در همان سال وی توسط مرشد قلیخان و علیقلی خان با لقب شاه عباس و بهادرخان به سلطنت ایران انتخاب شد و پدر نیز که در شیراز بود، سلطنت پسر را تصدیق کرد.
شاه عباس ( ۹۹۶-۱۰۳۸ه.ق ) طولانی ترین دوران سلطنت صفویه را داشت. از بدو ادعای سلطنت در خراسان ۴۹ سال و بعد از خلع پدر رویهم ۴۳ سال سلطنت کرد. به علت اعمال بزرگی که در کشورگشایی و آثار خیری که در مملکت داری از وی بروز کرده، بلاشک از بزرگ ترین پادشاهان بعد از اسلام ایران است. بدبختانه در زندگانی خصوصی اعمال بسیار قساوت آمیزی از وی سر زد، همچون قتل صفی میرزا پسر ارشد خود، کور کردن دو پسر دیگرش، قتل عام گرجستان و… لیکن وی بیش از هر پادشاهی در رفاه حال مردم، آبادی بلاد و ساختن ابنیه و راه ها کوشید و در ۱۰۰۶ ه.ق پایتخت را از شهر قزوین به اصفهان منتقل نمود و این شهر که از عهد سلاجقه از آبادی و اعتبار افتاده بود، دوباره بر اثر توجه شاهانه رو به عمران و عظمت نهاد ( همان مأخذ، ص ۸۵).
وقایع سیاسی زمان شاه عباس را فهرست وار می توان چنین ذکر کرد: دفع ازبکان ( عبدالله خان ثانی ازبک ) و عبدالمؤمن خان پسرش در سال ۱۰۰۶ ه.ق، فتح لار و بحرین در ۱۰۰۹، جنگ با عثمانی از ۱۰۱۱ شروع شد و مدت شش سال به طول انجامید، جنگ با طهمورث خان گرجی که منجر به کشتار گرجیان گردید، جنگ دوباره با عثمانی در ۱۰۲۷ و سپس در سال های ۱۰۳۲ تا ۱۰۳۴ بر سر تصرف بغداد، تسخیر قشم و هرمز در ۱۰۳۱ و درگیری با پرتغالی ها. عاقبت، مرگ شاه عباس را در ۱۰۳۸ در پنجاه و نه سالگی در ربود. مملکت داری شاه عباس در روابط خارجی ایران چه با سلاطین عثمانی و چه با تجار فرنگی و سلاطین انگلستان و اسپانیا تحقیقی جداگانه را می طلبد. از آن جمله: حضور سفرایی چون آنتونی شرلی و برادرش رابرت شرلی و هیئت همراهان، مسئله ی توپ ریزی و فنون دیگر نظامی و مجهز ساختن ارتش ایران به وسیله ی شاه عباس، سفارت دوگووه آ از طرف پادشاه اسپانیا، سفارت حسینعلی بیگ بیات به دربارهای اروپایی در باب فروش ابریشم ایران و انعقاد قراردادهای مقرون به صرفه برای ایران ( که اکثراً بی نتیجه بود ).
برقراری روابط با شرکت انگلیسی هند شرقی که خود آغاز مصیبت برای ایران بود و در مقابل قطع تجارت با عثمانی و باز شدن پای رقیب جدیدی چون انگلیس به بنادر جنوب ایران، تجار پرتغالی را متوحش ساخت. از بخت بد ایران، شاه عباس به علت سوء معامله با پسران خود جانشین لایقی نداشت و بنابر وصیت وی، سام میرزا پسر صفی میرزا، که به امر پدر به قتل رسیده بود و در هنگام مرگ جد خود در اصفهان بود، به نام شاه صفی در ۱۰۳۸ به تخت سلطنت نشست ( ۱۰۳۸-۱۰۵۲).
در زمان سلطنت این جوان بی تدبیر، ایران میدان تاخت و تاز ازبکان و ترکان عثمانی بود و از جانب دیگر شاه گرجستان راه عصیان گرفت. در زمان سلطنت او سالی نبود که جمعی کشته و یا کور نشوند و عاقبت خود او در اثر افراط در شراب خواری مُرد و پسر نه ساله اش عباس میرزا به نام شاه عباس دوم به تخت نشست. میرزا تقی خان اعتمادالدوله، وزیر سابق مازندران و صدراعظم، نایب السلطنه ی او گردید. از کارهای خوب او، معافیت مالیاتی قریب یک کرور از مردم بود که پس از بیدادهای شاه صفی او را محبوب قرار داد. تا عهد این پادشاه روابط بین صفویه و پادشاهان گورکانی هند همواره بر اساس دوستی و صفا برقرار بود و معمولاً‌به خاطر متجاوزان ازبک با یکدیگر اتحاد داشتند.
در سال اول جلوس شاه عباس، شاه جهان مصمم شد تا قندهار را که ضمیمه ی دولت صفوی بود از آنِ هندوستان کند و همین امر موجب بروز جنگ های ایران و هند شد که البته تا ایام فتنه ی افغان، قندهار همچنان ضمیمه ی ایران بود. در عهد شاه عباس دوم، گرجستان نیز مورد تهاجم روس ها واقع شد و قلاع گرجستان، داغستان و شروان خراب شدند. با این حال، شاه عباس دوم را از پادشاهان خوب سلسله ی صفویه برشمرده اند که بیست و پنج سال سلطنت کرد. عمارت عالی قاپو و باغ سعادت و عمارت چهل ستون و پل زاینده رود و مسجد جامع اصفهان از آثار و یا از تعمیرات اوست. شاه عباس در ۱۰۷۷ ه.ق مریض شد و مُرد.
شاه سلیمان ( ۱۰۷۷-۱۱۰۵ ) پسر شاه عباس با وزارت شیخعلی خان زنگنه که در عهد پدرش حکومت کرمانشاه را داشت، سلطنت را آغاز کرد. در هنگام سلطنت او همسایگان خارجی ایران اغلب یا قدرت تعرض به ایران را نداشتند و یا سرگرم درگیری های کشور خود بودند و لذا شاه سلیمان مدت ۲۸ سال و اندی به فراغت پادشاهی کرد. از مسافران خارجی که در عهد این پادشاه به ایران آمدند باید از شاردن و تاورنیه نام برد که سفرنامه های آنان از اسناد معتبر تاریخ ایران به شمار می رود.
پس از شاه سلیمان، بزرگ ترین پسرش سلطان حسین میرزا به نام شاه سلطان حسین ( ۱۱۰۶-۱۱۳۵ه.ق ) به سلطنت رسید. اولین خطای او نصب شاهنوازخان گرجی به حکومت قندهار بود که بعدها به لقب گرگین خان معروف شد و موجب شورش و عصیان افاغنه و انقراض سلسله ی صفوی را فراهم ساخت. شایان ذکر است که تنها وجود شاه سلطان حسین و خطاهای او موجب انقراض صفویه نگردید، بلکه اشتباه های سلاطین گذشته نیز اوضاع و احوالی را به وجود آورده بودند که پایه های سلطنت را متزلزل ساخته بود. پایه های سلطنت که در ابتدا متکی به قدرت معنوی و ایمان کامل مریدان نسبت به مرشد خود بود بعداً آن قدر ضعیف شد که تنها قدرت نظامی آن را حفظ می کرد و در زمان شاه سلطان حسین دیگر نه قدرت نظامی بود و نه قدرت معنوی. بدین منوال، دولت صفوی راه زوال را پیمود و وجود دسته های مهاجم غلجایی و افغانان ابدالی کار را یکسره کرد ( اقبال آشتیانی، ۱۳۵۶، صص ۶۶۱ – ۷۰۸؛ سیوری، ۱۳۷۴، صص ۷۴-۱۰۰، ۲۲۵-۲۵۰).

پی‌نوشت‌ها:

۱.خدابنده دوم همچون خدابنده اول، محمد خدابنده اولجایتو سلطان ایلخانی بود.

منبع مقاله :
تنکابنی، حمید، ( ۱۳۸۳)، درآمدی بر دیوان سالاری در ایران، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی

 


 

 

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.