شاخص تشخیص حق از باطل
انسانها در هنگام فتنهها و هجوم شبهات، دچار نوعی تحیر و سرگردانی میشوند که خود عامل بسیاری از مصیبتها و گرفتاریهای بعدی است.
به گزارش پایگاه خبری “ججین“، مشکل اینجاست که اگر در فضای تیره و تار فتنهها، اقدام را انجام دهند، ممکن است به هلاکت برسند و اگر دست از اقدام بشویند و به کناری بنشینند، فرصتها از دست برود و زیانکار شوند. از این رو، خردمندان همواره در اندیشهاند تا پیش از وقوع فتنهها و هجوم شبهات، خود را برای چنین زمانهای بحرانی که در زندگی انسان کم نیست، آماده کنند.
پرسش اساسی این است که چگونه میتوان به تواناییای دست یافت که در این فضای تیره و یا خاکستری فتنهها و هجوم شبهات، بیهیچ تردیدی تصمیم درست گرفت و دست به اقدام مناسب زد و حتی از تهدید به عنوان یک فرصت استثنایی رشد بهره گرفت؛ چرا که در فتنههاست که آدمی آبدیده میشود و تواناییهای خویش را در میدان عمل به نمایش میگذارد.
قرآن به این پرسش پاسخ داده و به آدمی آموخته است که چگونه میتوان از تهدیدها به عنوان بهترین فرصتها برای تحول کمالی سود جست و اسمای الهی سرشته در نهاد خویش را آشکار ساخت. نویسنده در این مطلب، پاسخ و راهکار قرآنی چگونگی پیشگیری از افتادن در دام فتنهها را تبیین کرده است.
فتنهها و شبهات، آزمونی الهی
از نظر قرآن، انسان تنها در شرایط سخت میتواند توانمندیهای خویش را به فعلیت در آورد. از این رو آزمون و امتحان یکی از اساسیترین اصول زندگی بشر در دنیاست و در این میان مدعیان ایمان، با سختیها آزموده میشوند(عنکبوت، آیه ۲) به گونهای که گفته شده «البلاء للولاء، بلا و گرفتاری برای دوستان است». بنابراین هر کسی مدعی ایمان و دوستی با خداست میبایست این دوستی خویش را در آزمونهای سخت و بلایا نشان دهد؛ چرا که بیآزمون و بلا، نمیتوان اسمای سرشته شده را فعلیت بخشید و به خداوند تقرب جست.
در حقیقت، آزمونهای سخت ازقبیل شبهات و فتنهها، برای فعلیتیابی تمامی اسمای الهی به ودیعت نهاده شده در آدمی است و انسانها بویژه مومنان بارها و بارها بدان آزموده میشوند تا در مقام صبر در آیند و همه اسمای ایشان فعلیت یابد. (توبه، آیه ۱۲۶ و نیز اسراء، آیه ۷۳)
فتنه در اصل به معنای قرار دادن طلا در آتش برای به دست آوردن خالصی آن است. انسانی که در فتنه قرار میگیرد در میان هرج و مرج و اختلالات زندگی، توانمندی و استعداد ذاتی خویش را آشکار میکند. در آموزههای قرآنی مصادیق بسیاری برای فتنه بیان شده است که از جمله میتوان به مال، اولاد، کفر و مانند آناشاره کرد. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۶۲۳ و نیز مجمعالبیان، ج ۱ و ۲، ص۵۱۱ و التحقیق، حسن مصطفوی، ج ۹، ص۲۳)
خداوند در آیه ۷ سوره آل عمران ، متشابهات قرآن را یکی از عوامل فتنه و آزمون الهی میداند. بنابراین تنها کسانی که بیمار دل هستند و اهل بصیرت نمیباشند در دام فتنه متشابهات قرآنی میافتند و به جای آنکه آن را به محکمات قرآنی بازگردانند به همان بسنده میکنند و این گونه در دام فتنه گرفتار میآیند.
به هر حال فتنهها و شبهات، آزمونهای الهی هستند که آدمی میبایست خود را برای مقابله با آن و خروج سالم از آن آماده کند.
پیشگیری، بهتر از درمان
بیگمان پیشگیری بهتر از درمان است؛ بنابراین بهتر آن است که آدمی خود را برای فتنهها آماده کند تا در هنگام هجوم بیامان آن بتواند سربلند از درون آتش فتنهها بیرون آید. ازاین روست که خداوند در آیه ۲۵ سوره انفال، تقوا را به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای پیشگیری از آسیبهای فتنه بیان میکند.
به سخن دیگر، آدمی در دنیا گرفتار فتنهها خواهد بود و حتی وجود متشابهات در کنار محکمات قرآنی، بر اساس همین فلسفه آزمون و ابتلای الهی است. بنابراین انسان نمیتواند از فتنه به معنای آزمون الهی رهایی یابد؛ زیرا بلا و امتحان و ابتلا در زندگی بشر در دنیا، از سنت الهی است که هیچگونه تخلف و تبدلی در آن راه پیدا نمیکند.
خداوند از مومنان میخواهد تا نسبت به فتنه تقوا پیدا کنند؛ زیرا فتنه تنها به ظالمان تعلق نمیگیرد بلکه همگی گرفتار فتنههای الهی خواهند شد.
بنابراین مراد از تقوا به معنای پرهیز از فتنه نیست، بلکه مراد همان وقایه و حفظ خود از فتنه میباشد. به این معنا که آدمی به گونهای خود را بسازد که سپری محکم و استوار در برابر فتنههای الهی داشته باشد که آدمی دچار آن میشود و هیچ کسی از اصابت آن در امان نیست. براین اساس، ساخت سازهای محکم که آدمی را در پوشش امنیتی خود نگه دارد، همان هدف خداوند در قرآن است. به این معنا که آدمی میبایست به گونهای خود را بسازد که نسبت به فتنهها بتواند خود را حفظ کند.
تقوا، بصیرتزا و فرقانساز
اصولا تودههای مردم که بیماردل نیستند و جزو دسته منافقان و ستمگران و فاسقان قرار نمیگیرند، به سادگی در دام فتنههای گوناگون میافتند و گروههای پیش گفته از ایشان برای مقاصد شوم خویش بهره میگیرند تا به اهداف پلید خود دست یابند. در حقیقت تودههای مردم ، بازیچه فتنهگری گروههای فوق میباشند و آنان برای دستیابی به مقاصد خود نیازمند همراهی این قبیل مردمان هستند.
از آنجاکه فتنههای الهی به معنای آزمونهای سخت ، اختصاصی به ستمکاران ندارد و همه مردمان بویژه مومنان را در بر میگیرد، میبایست نسبت به آنها خود را واکسینه کرد و نوعی وقایه و تقوا برای خود فراهم آورد. تودههای مردم در این راه میتوانند از هوشیاری و تقوای رهبران خود بهره گیرند ولی این به تنهایی کفایت نمیکند؛ زیرا در فضای تیره و تار فتنهها نمیتوان امید داشت تا حتی رهبران واقعی خود را شناخت؛ چراکه گاه فتنهها در ارتباط با رهبران و تردیدافکنی بیماردلان نسبت به رهبری آنان میباشد. اینجاست که انسان میبایست دست کم زمینهای برای گرایش به پاکیها و راستیها در خود داشته باشد و فطرت سالم خود را همچنان حفظ یا تقویت کرده باشد. این مهم جز از راه تقویت تقوای الهی امکانپذیر نیست.
خداوند در آیه ۲۹ سوره انفال به تقوا به عنوان مهمترین و اساسیترین عامل حفظ فطرت سالم و عقل سلیم و تقویت آن توجه میدهد. همچنین در آیه ۲۵ همین سوره به این نکته اشاره میکند که انسانها همگی گرفتار فتنه هستند و مومنان میبایست خود را از آن حفظ کنند و نسبت به آن وقایه پیدا نمایند. در آیه ۲۹ تبیین میکند که تقوای الهی شرایطی ایجاد میکند که عامل اصلی ایجاد فرقان در انسان است. به این معنا که تقوا موجب میشود تا آدمی بتواند میان حق و باطل جدایی افکند و از بصیرتی سود برد که این توانایی را به وی میبخشد. هنگامی که آدمی دارای قدرت فرقان و توانایی بصیرت شد، دیگر به سادگی میتواند خود را از هر گونه فتنهای در هر سطح و درجهای حفظ کند؛ زیرا قدرت تشخیص حق از باطل یعنی فرقان در کنار بصیرت و بینایی دیدن حقایق به علم شهودی و حضوری ، شخص را در دژ امنیت الهی قرار میدهد.
با نگاهی به مصادیق فرقان، یعنی آیات استوار و محکم قرآن(بقره، آیه ۱۸۵)، کتب آسمانی چون تورات و انجیل(بقره، آیه ۵۳ و آل عمران، آیات ۳ و ۴ و نیز انبیاء، آیه ۴۸) برهان و حجتهای الهی چون وحی و عقل قطعی (همان)، شریعت اسلام (بقره، آیه ۵۳ و انبیاء، آیه ۴۸) و مانند آن میتوان دریافت که حق را تنها از طریق عقل قطعی و وحی معتبر و قطعی میتوان به دست آورد.
در حقیقت عقل سلیم و وحی الهی، دو عامل مهمی هستند که به آدمی در جهت تشخیص حق از باطل کمک میکنند. پیروی انسان از این دو عامل موجب میشود تا آدمی در دژی قرار گیرد که فتنهها هیچ راه نفوذی بدان نمییابند؛ زیرا عقل به آدمی حکم میکند تا از هرگونه پلشتی و زشتی که حکم عقل، حکم عقلا و حکم شریعت است پرهیز کند. اطاعت از این امر موجب میشود تا انسان از نوری الهی برخوردار شود و همین نور است که بر فتنهها و شبهات روشنایی میافکند و انسان را قادر به تشخیص حق از باطل میکند. در حقیقت، تقوای الهی نوری است که در دل آدمی روشن میشود و فرقانساز و بصیرتزا میگردد.
تقوای الهی علاوه بر اینکه عامل فرقان و قدرت تشخیص حق از باطل است در حقیقت عامل بصیرت زا نیز میباشد؛ چرا که فرقان به معنای خارجکننده انسان از شبهات و توانایی تشخیص حق از باطل است، چیزی جز همان بصیرت نیست؛ زیرا بصیرت در مفهوم قرآنی بینایی شهودی انسان است که حقایق برای وی آشکار میشود. بنابراین با قدرت فرقان است که انسان حقیقت را از باطل جدا میکند و در میان فتنهها و شبهات، حق را مییابد. یافتن حق نیز چیزی جز همان دستیابی به بصیرت نیست. از این رو میتوان گفت، تقوای الهی موجب فرقان و عامل بصیرت است.
پس بصیرت فرقانی، بصیرتی است که در فتنهها به سبب جدایی حق از باطل برای آدمی پدید میآید.
به سخن دیگر، تقوای الهی موجب میشود تا آدمی به یک توانایی دست یابد که همان قدرت تشخیص حق از باطل میباشد و این شدنی نیست مگر آنکه افزون بر چشم ظاهری، انسان به چشم دل نیز مجهز شود، چرا که با چشم ظاهری نمیتوان حق را از باطل جدا کرد؛ زیرا باطل چنان خود را در جلوه حق ظاهر میکند که آدمی در میماند. در این جاست که آدمی میبایست از توانایی دیگری برخوردار باشد تا بتواند از ورای ظاهر فریبنده، حقیقت را ببیند و از باطل جدا کند. در درون تاریکی فتنهها و تیرگی شبهات نمیتوان حق و باطل را دید.
اینجاست که نور باطنی باید بر درون تاریکی بتابد و ظاهر را بشکافد و به باطن در آید و حق را از باطل جدا نماید. این نور تابنده همان نور بصیرتی است که در آدم متقی وجود دارد. امام صادق(ع) میفرماید شیعیان ما دارای چهار دیده هستند. دو چشم ظاهر که در سر است و دو چشم باطن که در قلب است. البته همه انسانها این گونه هستند ولی خداوند تنها چشم باطن و قلب مومنان را باز میکند و چشمان باطن دیگران کور میماند و باز نمیشود.(کافی، کلینی، ج۸، ص ۲۱۵، حدیث ۲۶۰)
کوردلی غیر مومنان به سبب پیروی از هوای نفسانی (نهجالبلاغه، نامه ۳۱ و غرر الحکم ، حدیث ۵۸۰) ، گرایش به دنیا و آرزوها و آمال دنیوی(بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۶۳ ، حدیث ۱۸۷) ، غفلت از خدا و آخرت (اعراف ، آیه ۱۷۹ و همان ، ج ۱ ، ص ۱۲۲ حدیث ۱۱) ، حب و بغض نادرست (همان ، ج ۷۷ ، ص ۱۶۵ ، حدیث ۲) ، عمل نکردن به علم و دانش (همان، ج ۷۷، ص ۱۰۰، حدیث ۱) و لجاجت و خیره سری(محمد، آیات ۲۲ و۲۳) است. بنابراین آنان نمیتوانند از ظاهر بگذرند و باطن چیزی را ببینند و حق را از باطل تشخیص دهند. این گونه است که در فتنهها گرفتار میآیند و فتنهها آنان را غرق کرده و به هلاکت میرساند.
امام علی(ع) درباره زیانهای بیبصیرتی که از کور دلی چشم و بیتقوایی حاصل میشود، میفرماید: هر که از دیدن آنچه پیش روی اوست کور شود ، نهال شک را در سینه خود نشانیده است. (غررالحکم، حدیث ۸۸۵۵) آن حضرت (ع) همچنین میفرمایند: شبهه را به این دلیل شبهه نامیدهاند که در ظاهر شبیه حق است، اما دوستان خدا چراغ راهشان در تاریکی شبهه ها، یقین است و راهنمایشان راه راست ولی دشمنان خدا انگیزهشان برای شبهه گمراهی است و راهنمایشان کوری میباشد.
(غررالحکم، حدیث ۳۹۰۹) و امام صادق(ع) توضیح میدهد که: کسی که بدون بینش عمل کند همچون کسی است که در بیراهه برود. چنین کسی هر چه تندتر رود و شتاب گیرد از راه راست دورتر خواهد شد. (بحارالانوار، ج ۱ ، ص ۲۰۶، حدیث ۱) اینگونه است که بیبصیرت گرفتار ریا میشود (همان، ج ۷۷ ، ص ۳۷۸ حدیث ۱) و بغض و کینه اهل بیت (ع) را در دل میکارد(همان ، ج ۱۰، ص ۱۱۱، حدیث ۱) و در روز قیامت پشیمان و نادم خواهد بود(همان ، ج ۲۴، ص ۳۴۸، حدیث ۶۰)
در ارزش بصیرت فرقانی همین بس که امیرمومنان علی(ع) میفرماید: نگاه چشم و دیده ظاهر سودی نمیدهد هنگامی که بصیرت کور باشد. (غررالحکم، حدیث ۹۹۷۲) بنابراین انسان باید تلاش کند تا افزون بر چشم ظاهر چشم باطن خویش را نیز روشن سازد و هم چنین افزون بر علم حصولی اکتسابی از طریق چشم ظاهر، از علم شهودی از طریق چشم باطن نیز برخوردار شود، زیرا همه چیز در این تقوا و بصیرت فرقانی است که خدایی شدن و ربوبیت یافتن بخشی از آثار آن است.
برچسب ها :باطل ، تشخیص حق از باطل ، حق ، شاخص ، شاخص تشخیص حق از باطل ، قرآن ، قران
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰